انسان بر آن شد تا از تمام لحظاتش بهره ببرد و برای تمام وقتش جدول بندی زمانی داشته باشد تا از رقابت و مسابقه سرعت عقب نیفتد. به قول لری داسی “بیماری زمان” بیماری عصر ما شد. زمان آنچنان کنترل ما را در اختیار خود گرفته که بعد از بیدار شدن اولین کاری که می کنیم ساعت را نگاه می کنیم و مدام زمان مان را چک می کنیم تا از میزان استفاده و کارآیی خود مطمئن شویم! برنامه زمانی در زندگی خصوصی و کاری اهمیت زیادی پیدا کرده است. در نتیجه زندگی و فراغت مان در مقابله با زمان مغلوب شد. زمان بندی دقیق در نظام آموزشی هم جای خود را باز کرد. جدول بندی زمانی کل وقت کودکان را در بر گرفت. کودکانی که نیازمند وقت آزاد و فراغت بودند، اسیر رقابت با زمان شدند. مدارس برنامه های دقیق و فعالیت های گوناگونی طراحی کردند و علاوه بر آن والدین نیز فعالیت های فوق برنامه را برای کودکانشان از سنین پایین شروع کردند تا کودکان بهترین بهره را از زمان ببرند. بدین طریق مسابقه سرعت وارد زندگی کودکان شد. وضعیت به گونه ای شده که کودکان پشت سر هم در روز در حال انجام کلاس ها، تکالیف فشرده و فوق برنامه های آموزشی هستند و زمانی آزاد برای فراغت، تخیل کودکانه، بازی خودانگیخته و رویای کودکانه ندارند. آزادی که “کودکان برای رشد کردن به آن نیاز دارند؛ و بدون آزادی، آنها رنج می کشند (پیتر گری)، در دنیای امروز رخت بربسته است.
امروزه کودکان را هم مثل بزرگسالان تلقی می کنند و آنان را اینچنین در رقابت با زمان وارد کردند. ژان ژاک روسو در قرن هجدهم مفهوم کودکی و تفاوت دنیای کودکی با بزرگسالی را در تعلیم و تربیت مطرح نمود. آزادی کودک و کودک محوری، محور بحث وی بود. از نظریه روسو به عنوان انقلاب کوپرنیکی در دنیای تعلیم و تربیت یاد می کنند ولی در حال حاضر دنیای کودکی در رقابت با زمان مغلوب شده و کودکان در چنگال برنامه های فشرده و سریع تر گرفتارند. هر چه برنامه ها بیشتر و سریع تر باشد، بهتر است.
برای مقابله با جنون سرعت، جنبش آهستگی شکل گرفته است. یکی از شاخه های جنبش آهستگی، “آموزش آهسته” است. آموزش آهسته به معنای کندی یا غفلت نیست، بلکه ارائه برنامه آموزشی اساسی، منعطف، و متناسب با علاقه و توانایی یادگیرنده است. در این رویکرد یادگیری کیفی و عمیق مورد نظر است و فرصتی برای سایر فعالیت های مورد نیاز دوره کودکی هم فراهم می شود. برخی مدارس عمومی با رویکرد باز در آموزش و میزان اختیار بیشتر در انتخاب نوع و میزان آموزش و تناسب با توانایی و رغبت دانش آموزان از جنبش آهستگی پیروی می کنند. از سوی دیگر در آمریکا و برخی کشورهای دیگر رویکردی با عنوان آموزش خانگی وجود دارد. در این برنامه والدین به دلایل مختلف از جمله مقابله با برنامه های درسی فشرده و فشار و استرس زیاد به دانش آموزان، خودشان به آموزش فرزندان شان می پردازند. در آموزش خانگی نیز تنوع و انعطاف پذیری زیادی در برنامه ی آموزشی وجود دارد و دانش آموزان متناسب با توانایی و علاقه مندی شان به یادگیری می پردازند. در شیوه آموزش آهسته قرار نیست دانش آموز کم تر کار کند و یا در مورد آموزش غفلت شود، بلکه از میزان جدول بندی زمانی کاسته می شود و دانش آموز متناسب با توانایی و سرعت خودش در یادگیری، کار می کند و از فشار برنامه فشرده مدارس و فوق برنامه کاسته می شود. نتایج مطالعاتی هم حاکی از یادگیری بهتر در این برنامه است. به تعبیر لوئیس (نقل از کارل اونوره)، استاد دانشگاه هاروارد اگر دانشجو یا دانش آموز به فعالیت های کمتری بپردازد، عمیق تر می تواند یاد بگیرد و فرصتی هم برای فراغت خواهد داشت. او می نویسد: “وقت خالی خلایی نیست که باید پُرش کنیم، بلکه چیزی است که به ما امکان می دهد به چیزهای دیگری که در ذهنمان هستند، سر و شکلی خلاقانه ببخشیم، مثل خانه خالی یک پازل چهار در چهار که به ما امکان می دهد پانزده قطعه دیگر پازل را در جای درستشان قرار دهیم”.
- سقز رووداو
- کد خبر 19152
- بدون نظر
- پرینت