مسعود رحیمی هنرمند
نمایش بەردە قارەمان پس از پایان جشنوارە پانزدهم تأتر کوردی در پلاتوی خانە فرهنگ سقز برای چند شب متوالی اکران عمومی شد.
نمایشی خوب و گیرا، آن هم نقالی با تمام شاخصه های دراماتیک. متن نمایش بە واسطە بهرەگیری از شعر حماسی بەردە قارەمانِ شێرکۆبێکەس، توسط آقای رضا رستمی ، به نمایشی (متنی ) فاخر و بسیار والا تبدیل شده بود. لازم به ذکر است نقالی از قدیم الأیام میان مردم این دیار مرسوم بوده و هم اکنون در میان فارس زبانان باقی است و در طول سال چندین جشنواره برای چنین سبکی مهیا و اما در بین ما به ورطه ی فراموشی سپرده شده بود که نویسنده اثر با انتخاب هوشمندانه چنین شعر حماسی و تبدیل آن به متنی دراماتیک سعی در احیا نمودن نقالی کوردها کردە است که خود جای تقدیر است.
نقالی عالی توسط بازیگر نمایش خانم شریفە شیری با تغییرات مناسب در تُناژ صدا و اجرای حالت های متفاوت و مداوم و ایفای نقش کاراکترهای موجود در نمایش همراه با بازی روان وی همگی بە اجرای دلچسب نمایش کمک کرد و بینندە را بە تحسین واداشت.
کارگردانی و میزانسن سادە و موجز میدان کافی برای عرض اندام متن فاخر امپراتور شعر کوردی مهیا نمودە بود.
اما بر روی سن، پدیدە عجیبی ذهن بینندە را با چالش روبرو می کرد. یک چهارپایە اضافی در صحنە وجود داشت کە از ابتدا تا آخر، بازی دادە نشد. با احتیاط دلیل آن را از کسی کە نمی شناختم پرسیدم. گفت: یک همشهری دستور دادە است، تعداد چهارپایەها کە بخش مهمی از اکسسوار صحنە بود، نباید چهار عدد باشد.
بە سختی می توان باور کرد کە گفتمان دەها بار ادیت و اصلاح شدە “شَک و وَهم”، هنوز توسط عدەای ریکاوری می شود. این عدە کە کاسە از آش داغتر هستند، بدون اخذ هرگونە توصیە یا دستوری از یک نهاد خاص، خود بە ایجاد فضای جُبن دامن می زنند. اینان می خواهند ترس را در اذهان نهادینە کنند تا جایگاە خود را بە عنوان حارسان خودخواندە امنیت تداوم بخشند. این گفتمان از دیواری کە مابین بخش های مختلف جامعە ایجاد کردە است، با شدت و حدت محافظ می کند. می توان آن را گفتمان دیوار یا نفاق نامید. تقویت ذهنیت جُبن از طریق ترسناک جلوە دادن عادی ترین مفاهیم، تنها بە حیات نگهبانان این گفتمان کمک می کند. سمبلیزە کردن اعداد، رنگ ها، پرندگان و عناصر طبیعی برای یافتن نشانەهای ارتباط با مضامینی کە توسط خود این گفتمان مشمول تکفیر و تقبیح گشتەاند، شوم ترین توطئە بر علیە ضرورت مودت و تحمل دیگری است. این گفتمان شکاف گسل ها و زخم های دیرین را عمق می بخشد و بە ترویج عامیانەترین متدهای نشانەشناسی کمک می کند. فرمول های بەکار گرفتە توسط چنین رویکردهایی، از نوعی بسیار سادەلوحانە است. هیچ شکلی از نبوغ و هوشمندی در آن یافت نمی شود. فرمولی قدیمی، از مد افتادە و منفور.
کاربران این روش ها هموارە بە دنبال یافتن کمترین نشانە برای تخطە و تخریب هستند اما بە هیچ کشف مهمی دست نمی یابند. آنچنان درگیر بوکشیدن امور سطحی و پیش پا افتادە می شوند کە هموارە از درک عمق و گوهر معانی مغفول و محروم می مانند. این رفتار بە عادتی پارانوئیدی ارتقاء می یابد آنگاە کە دغدغەای همیشگی شود. عادت دشمن پنداری همگان. دشمن پنداری همە چیز و مخوف پنداری اشیا و اعداد و رنگ و گل و گیاە و باد و باران.
اینان کُلُنی خود را در ناامن ترین وضعیت معرفی می کنند. پردەای سیاە از هراس را بر پیرامون خویش می گسترانند و در آن میانە با قامتی خمیدە انگشت اتهام بە هر سو می چرخانند.
بدون شک اینان نە مأمورند و نە معذور. خود خواندەاند و خدمتشان افتخاری است. اینان نە نمایندە فرهنگ جامعە خود هستند نە نمایندە فکری هیچ دستگاهی. چرا کە فرهنگ یک امر عمومی است و در پروسەای تاریخی پالایش یافتە و بە هر حال زیبا و نیک است و امیدوارم هیچ دستگاهی هم آنقدر سخیف و کم تجربە نباشد کە با امورات پیش پا افتادە بە آزار مردم بپردازد.
حال باید پرسید با اضافە کردن یک چهارپایە چە مشکلی از جهان حل شد؟ کدام بارو و قلعە با این تمهید از خطر انهدام نجات یافت؟ کدام حقیقت کوبندە و تلخ از انظار محو گشت؟ راستی چهارپایە، خود چهار عدد پایە دارد. چە خاکی باید بە سر ریخت؟ آیا این خیانت بە هنر نیست؟ آیا این بە استهزا کشیدن دستگاەهای اجرایی و نسبت دادن جُبن بە آن ها نیست؟ آیا این تنزل بخشیدن بە پرنسیب های اجتماعی یک تمدن دیرین نیست؟
هنر را بە هراس نیالایید. هنر ویرانگر نیست. خشونت و خسارت نمی آفریند. هنر خود پالایشگاە اخلاق و منش و معرفت است. این یکی را از غرض ورزی معاف کنید.
همین نوع نگرش باعث شدە است کە مجسمە عقاب(هەڵۆ) از شهر سقز کوچ کند و این پرندە زیبا و باشکوە در این دیار مغضوب شود. بیایید مردم را از پرندە و پرواز و چهارپایە و رنگ و عدد نترسانیم.
تنها چیزی کە باید از آن ترسید ایجاد عداوت بین مردمان است.
- سقز رووداو
- کد خبر 11621
- بدون نظر
- پرینت