شما اینجا هستید
دسته‌بندی نشده » بهار خنده زد و ارغوان شگفت

محمدتوفیق مشیرپناهی دبیر همشهری کردستان//

سقزرووداو:این روزها،  هر روز از خود می‌پرسم «چند هزارمین نوروز زمین است که می‌رسد حالا» کمتر یا بیشتر،  اصلاً چه فرق می‌کند.

مهم این است که هنوز باران می‌بارد،  هنوز «آبیدر» همان‌جاست،  زیر آفتاب.  هنوز بیدمشک‌ها نیش زده‌اند و لابد عشق از گردنه‌های سخت زندگی می‌تواند گرم و گیرا به سمت ما بیاید ـ گیرم خیزان و نفس نفس…

مهم این است که هنوز من،  شما و همشهریان عزیزم هستند تا در بهار معناهای تازه‌ای بیابیم،  تازه‌تر از کودکی که همین الان متولد شد،  زیباتر از پرنده‌ای که همین حالا از کنار پنجره‌ اتاق طبقه دوم ساختمان همشهری خیابان وکیل گذشت.

این روزها با خود فکر می‌کنم،  ما چقدر به رویاهایمان محتاجیم،  رویاها و امیدهایمان،  امیدها و شادی‌هایمان،  حتی کوچک،  کوچک‌تر از «یکی گلوگاه پرنده»،  آن گاه که ترانه‌ای می‌خواند در سپیده دمانِ این بهار که نم نمک دارد پهن می‌کند بساطش را در گستره‌ی نگاه.

این روزها دارم فکر می‌کنم به سالی دیگر که گذشت.  سالی که نه مثل هر سال بود،  اما در حوادث شگفت چرا،  به قطاری که شتابان می‌رود و ایستگاه‌های تازه‌ای که انتظارش را می‌کشد،  ایستگاه سیاست،  فرهنگ،  اقتصاد،  جامعه و مردمی که بی تاب روزهای بهترند.

دارم فکر می‌کنم که سال ۹۷ هم سپری شد و ما در واپسین روزهای پایانی آن هستیم.  خوب و بد،  زیبا و زشت،  کارآمد و ناکارآمد گذشت و آن چه باقی می‌ماند کارنامه‌ ما است در دست شهروندان.

سال نود وهفت سال دگردیسی بود و بحران‌های پر پیچ و خم اقتصادی،  بازی دردناک نوسان قیمت‎ها و گرانی کمرشکن با سفره‎های مردم،  رتبه اول کشوری کردستان در تورم کالا و خدمات روستایی و شهری،  بحث داغ کاهش-یا افزایش؟- بودجه و اعتبارات سال ۹۸ که به اعتقاد ما،  کردستان هنوز هم نیاز به بودجه‌های جهشی دارد ولاغیر.  سال حوادث تلخ‌کام مرگ کولبرهایی که کشته می‎شوند و کسی را مسئول نیست، مرگ ۱۱مسافر اتوبوس سنندج به تهران و شهادت شریف باجور و سه  شهید زیست محیطی،  مرگ‌های غافلگیر کننده‌ دوستان و هنرمندانی چون امیر سهیلی کارتونیست،  رحیم ذبیحی هنرمند سینما،  در عرصه‌های اجتماعی،  فرهنگی و جامعه هم کم رویداد نبودیم که جای اشاره به تک تک آنها نیست.  موفقیت‌ دریافت جایزه صلح نوبل برای نادیا مراد و جایزه غیر داستانی ویکتوریا استرالیا برای بهروز بوچانی نویسنده »هیچ دوستی به جز کوه‌ها» و  موفقیت ورزشکاران کردستان در سطح بین‌المللی و ملی،  سرمربی‎گری تیم امید کشور توسط جمشید خیرآبادی، صعود تیم‌های راهیاب ملل مریوان به لیگ برتر والیبال و تیم بسکتبال بانوان شهرستان سنندج و. . .  که مایه  افتخار ما هستند.

همچنان می‌توان نوشت،  یکی از پس دیگری،  اما قطار بر ریل‌های خیس می‌رود.  خیس از باران،  خیس از زندگی.  پلک‌ها را نمی‌بندیم اگر چه خیس از باران،  خیس از زندگی،  پلک‌ها را نمی‌بندیم اگرچه سخت به خوابی کوچک محتاجیم،  چیزهایی هست که خواب‌ها را می‌آشوبد،  و رویاها و حتی امیدهای ما را.  اما آسمان هم هست و زمین که این روزها مست و رقصان زیر پای ما می‌چرخد،  می‌چرخد و زیباتر می‌شود.  بهار هست،  کودک هست و نوازشی  بر گونه و نگاهی از سر مهر.

شعر هم همین دوروبرهاست و ایمان؛ به عشق،  به زندگی و زنده بودن که از هر چیزی دلپذیرتر است:    نازلی/ بهار خنده زد و ارغوان شگفت/ در خانه زیر پنجره گل داد یاس پیر/ دست از گمان بردار. . .  بودن به از نبود شدن خاصه در بهار،  بهارتان غم‎زدا وسالتان نو باد.

این مطلب بدون برچسب می باشد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

سایت خبری سقز رووداو | خبری | اجتماعی | کوردانه | اقتصادی | سیاسی | فرهنگی | گزارش | عناوین بین الملل