خشونت های درون فردی منجر به مسائل روانی مانند غمگینی، افسردگی، ناامیدی، فکر خودکشی و بروز آن به عنوان سرریزهای پرخاشگرانه به حوزه اجتماعی و تبدیل شدن به خشونت های بین فردی مانند دعواهای کوچک و بزرگ در سطح خانوده و شهر برسر مسائل کوچک می شود و به اشکال دگرجرحی، چاقوکشی و قتل ظاهر می گردد به گونه ای که حجم خشم سرریزشده با موضوع آن تناسب ندارد. به صورت کلی این موضوعات و ادامه وضعیت اجتماعی، اقتصادی موجود و تبعات روانی آن، باعث کاهش تاب آوری فردی و اجتماعی افراد جامعه شده است؛ به صورتی که افراد، کمتر توان و تحمل تعارضات کوچک و پیش پا افتاده را خواهند داشت و با پرشدن ظرفیت روانی و تاب آوری، از دست دادن کنترل در موقعیت های اجتماعی، بیش از پیش به امری عادی در جامعه تبدیل شده و خواهد شد.
به گونه ای که هر فرد به مثابه بشکه باروتی تلقی می شود که در هر لحظه انتظار انفجار و وقوع فاجعه ای را می توان داشت و اگر در دسترس بودن عامل جرحی مانند چاقو را هم به آن بیافزاییم پازل علل احتمالی این خشونت های زنجیره ای منجر به جرح روبه افزایش، تکمیل خواهد شد. همچنان که مدتی پیش در بانه نیز فردی بر سر موضوع کرایه تاکسی مرتکب قتل شد که کرایه یک تا دو هزار تومانی تاکسی، متناسب با نتیجه نهایی دعوا نبوده و نیست. اما این تعارض ماشه چکان آتش گرفتن خشمی مزمن بوده است که می تواند توسط سایر عوامل روانی خانوادگی و اجتماعی پیشین، شارژ شده باشد.
از دلایل دیگر وجود و افزایش پرخاشگری در سطح جامعه می توان به عدم وجود توانایی و مدیریت پرخاشگری و کنترل خشم در افراد جامعه اشاره نمود که در هیچ جای سیستم آموزشی، چه عرفی و چه رسمی جایی ندارد و ضرورت آن نیز تاکنون احساس نشده است و از کلاس های آموزشی روانشناسان و سایر متخصصان برای مدیریت خشم و آموزش مهارتهای زندگی استقبال نمی شود زیرا که این مهارتها در اولویت سیستم اجتماعی و زندگی مردم نبوده و نیست.
نبود مفرهای جامه پسند برای ابراز پرخاشگری های نرمال و غیر نرمال افراد جامعه مانند مکان های تفریحی و شهربازی هایی که هیجانات فرد در آن تخلیه شود و بتواند تمدد اعصابی را در آن تجربه نماید . همچنین نبود اوقات فراغتی بدون استرس مالی که فرد به علایق خود برسد و لذت یک زندگی آرام و شاد را تجربه نماید تا در صورت رخ دادن احتمالی تعارضی ، با ذهن و روانی آرام آن را مدیریت کند تا از درگیری های جزئی ماشه چکان، دوری کند. نیز مزید بر علت است. در نهایت وجود الگوهای پرخاشگر مشهور از جمله افرادی که با افتخار نامشان با عناوین مثبت در بین نوجوانان و جوانان می چرخد و ازآن ها الگوبرداری شده و می شود نیز از دلایل این وضعیت اجتماعی است.
این لیست را می توان بازهم ادامه داد اما موارد ذکر شده تنها بخشی از دلایل این ابراز پرخاشگری روز افزون در جامعه است. که در صورت عدم چاره اندیشی صحیح روانی و اجتماعی باید منتظر بروز موارد شدیدتر و بیشتری نیز بود.
حال سوال این جاست که چرا مردم شهر با بی محلی تنها نظاره گر دعواها و خشونت های سطح شهر هستند و مداخله ای انجام نمی دهند؟
- امکان ایجاد خطرات فیزیکی و مشکلات قضایی برای فرد؛
- انتظار جامعه از دایره انتظامی برای ورود به هنگام و تاثیرگذار و مدیریت موضوع؛
- اثر تماشاگر یا( Bystander Effect ) .
اثر تماشاگر پدیدهی غریب و ناآشنا نیست. بسیاری از ما، مردمِ موبایل به دست را دیدهایم که در رویدادها و سانحهها، به عکسبرداری و فیلمبرداری مشغول میشوند و برای کمک پا پیش نمیگذارند خصوصاً اگر حس کنند دیگران هستند و کمک خواهند کرد. مطرح شدن اثر تماشاگر، به قتلی در سال ۱۹۶۴ اشاره میکنند. در آن سال، زنی آمریکایی در خیابان مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفت و با ضربات چاقو کشته شد. حدود ۳۸ خانواده از پنجرهها شاهد این قتل بودند یا صدای فریادهای زن را میشنیدند، اما جز یک مورد و آن هم با تأخیر، هیچکس با پلیس تماس نگرفت و قاتل، توانست سر فرصت طعمهی خود را آزار داده و به قتل برساند. انسانها، وقتی احساس میکنند غیر از خودشان، افراد دیگری هم از یک سانحه یا رویداد نامطلوب مطلع هستند، میل به اقدام در آنها کاهش پیدا میکند و در واقع مسئولیت اجتماعی افراد مشاهده گر در میان افراد حاضر در صحنه پخش می شود و هرکس می گوید: چرا من؟ کسی دیگری این کار را انجام دهد. مرا چه به این درد سر؟ و از تبعات بعدی آن نیز واهمه دارد و خود را درگیر امر نمی کند. و این عدم مداخله فردی به عدم مسئولیت پذیری در برابر مداخله قانونی نیز تسری می یابد و با این توجیه که کسی دیگر با پلیس تماس می گیرد، با نیروهای انتظامی نیز تماسی گرفته نمی شود. و این خود باعث ادامه دعوا و افزایش تصاعدی خشونت موجود می شود. مشکلات فردی، خانوادی و اجتماعی افراد تماشاگر نیز مزید بر علت است که خودشان نیز درگیر مسائل شخصی و مشکلات خویش اند و سردر لاک خویش دارند و در فکر موضوعات فردی خویش اند و بی تردید در این حالت موضوعات مربوط به دیگران در درجه اولویت بسیار کمتری قرار دارد و با بی محلی و عدم مداخله ، از افزایش مشکلات غیرضروری که به آنها مربوط نیست خودرا دور می کنند.
در آخرلازم به ذکر است با تکرار شدن موارد بیشتر پرخاشگری در سطح اجتماع و نقل کردن و مشاهده مداوم توسط مردم و چرخش در افکار عمومی، از بار ارزشی منفی آن کاسته شده و قبح مسئله روز به روز کمتر و کمتر می شود به طوری که در میان مردم این وضعیت به امری عادی تبدیل شده و با این توجیه، از مداخله و تلاش برای کاهش آسیب های این دعواها و پرخاشگری ها خود را برحذر می دارند.
- سقز رووداو
- کد خبر 15172
- بدون نظر
- پرینت