«جابر» بازاری سرشناس و در عین حال عبوسی است که در بازار، حجرهای دارد، کسبوکارش آجیلفروشی است و رونق نسبی دارد. او چهار فرزند دارد: یوسف، آیدا و آیدین که دوقلو هستند و اورهان که فرزند کوچک خانواده است. آنچه در این رُمان و در میدان خانواده «جابر» برجسته است، تقابل و تعارضی است که میان «آیدین» و «اورهان» وجود دارد. باورها، سبک زندگی، ایدهآلها، روابط اجتماعی، ویژگیهای فردی و جسمی این دو متفاوت است و در نتیجه رویارویی و تقابل پایدار و مداومی میان آنها شکل میگیرد که بر روابط متقابل دیگر افراد خانواده نیز مؤثر واقع میشود و وضعیت پیچیدهای را خلق میکند. اورهان که فرزند کوچک خانواده است به پدر شباهت بیشتری دارد و بیشتر مورد حمایت او قرار میگیرد، نسبت به سنتها و میراث خانواده تعصب خاصی دارد، جاهطلب و حسابگر است، برای دستیابی به منافع مادی و مالاندوزی به طور مداوم تلاش میکند و بر تداوم راه پدر در مغازهداری و حجره اصرار دارد. ضمن آنکه رفتار زورگویانه و تداوم ارتباط با «ایاز» پاسبان را نیز از وی تقلید میکند.
او که نمیتواند «عاشق» و بچهدار شود، رابطه خوبی با مادرش ندارد، جاهطلبی و زورگویی وی در حدی است که برای دستیابی بیشتر به ثروت و سرمایه مادی و تثبیت سلطه خویش بر خانواده و میراث مادی آن، هم برادر بزرگ خود، یوسف را کشته و هم حاضر است برادر کوچکش آیدین را به قتل برساند و هم علیه مادر و خواهر خویش به خشونت متوسل میشود.
آیدین، علایق دیگری دارد، مورد حمایت مادر است و با خواهرش، «آیدا»، دوقلو هستند. مادرش همواره او را «آیدینِ من» خطاب میکند. به حضور در بازار و حجره تعلق خاطر چندانی ندارد و به جای آن مطالعه، تحصیل، شعر، موسیقی و رفتن و نشستن به/در قهوهخانه را ترجیح میدهد. در نهایت و آنگاه که زورگوییهای پدر و به تبع آن اورهان، عرصه را بر او تنگ میکند، به زیرزمین کلیسایی پناه میبرد، عاشق یک دختر مسیحی میشود که نام زیبای «سورملینا» که او را سورمه صدا میزنند، دارد. علیرغم داغ خودکشی آیدا و دشواریهای زندگی، عشق به آیدین، امید به زندگی میبخشد و از نخوتی که بر او تحمیل شده بود، به در میآید. بر خلاف اورهان که حرص مال و حسادت زندگی را بر او تلخ کرده است، در این شرایط سخت، حرص مال و جاه ندارد و عشق، آرامش خاصی به او بخشیده است.
در نهایت، در این خانواده، حرص و طمع برادر بازاری و وسوسههای پاسبان شهر، تلاش برای قتل آیدین را رقم میزند. این تلاش و این تقابل، صرفاً منجر به قتل آیدین نمیشود، بلکه، همزمان، سرآغازی است برای پایان و نابودی حجره، خانواده و کلیت یک نظام که پدر علیرغم سختگیری بر آیدین و ناخرسندی از منش و روش زندگی وی اما همچنان به کارنامه و نمرههای درسی وی افتخار میکند. مادر نیز، البته به شیوه خاص خود، حامی آیدین است و با تقویت این بخش از خانواده که بر عواطف و عشق و فرهنگ تأکید دارد، به طور ناخواسته، موجب تداوم خانواده میشود. فقدان پدر و مادر، پُررنگ شدن نقش اورهان در خانواده و در نتیجه برجسته شدن روحیه کاسبپیشگی، خانواده جابر اورهانی که پیشینه و جایگاه مناسبی در شهر و در منطقه دارد، به سوی نابودی کامل میبرد.
تلاش اورهان برای نابودی آیدین، نتیجهبخش نیست و در خاتمه به مرگ وی و فروپاشی خانوادهای میانجامد که در آن شهر و در بازار شناختهشده و مشهور هستند.
در روزهای اخیر، احکام دو پرونده صادر شد: پرونده «مهدی یراحی» که به ٧۴ ضربه شلاق محکوم شد و احکام پرونده چای «دبش» که مطابق آنچه در رسانهها آمده با تخفیف همراه بوده است. یراحی هنرمند است و به اتهام داشتن الکل در منزل حکم وی صادر و اجرا میگردد. برای دفاع از یراحی این بیت از حافظ کافی است:
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست / / / که آبروی شریعت بدین قدر نرود.
پرونده چای دبش، فسادی ٧/٣ میلیارد دلاری است که فعلاً!!؟ رکوددار فساد دولتی در کشور است. مقایسه این دو پرونده نشان میدهد، تقابل میان برادر «شاعر» و «بازاری» همچنان تداوم دارد؛ برادر بازاری که اکنون ثروت نمادین را در نیز در اختیار دارد، به بهانههای مختلف بر برادر شاعر میتازد و برای نابودی آن تلاش میکند. نمونه برای نمایش این تقابل فراوان است اما، آنچه قابل توجه است این است که در روزهای اخیر، به طور سیستماتیک، فساد عظیم مالی پرونده چای دبش، از سوی رسانههای وابسته به قدرت و مالکان سرمایه نمادین، ماستمالی و ناچیز جلوه داده میشود. در مقابل، بسیاری از نهادهای ظاهراً فرهنگی تأسیس شدهاند که سالانه میلیاردها تومان از بودجه دریافت میکنند، کمترین تلاش را برای تولید سرمایه فرهنگی از خود نشان میدهند و نسبت به سرنوشت و حال و روز نامطلوب برادر شاعر حساسیت چندانی ندارند.
- سقز رووداو
- کد خبر 20748
- بدون نظر
- پرینت