دکتر امیر سجادی، پژوهشگر تاریخ کوردستان
سقزرووداو: چرا بمباران شیمیایی حلبچه پژواک جهانی نیافته است؟ بدان گونه که هولوکاست، هیروشیما و ناکازاکی در خلق آن موفق شدند؟ چگونه معیارهای حقوق بشری در باب دو فاجعه ی مشابه، دو حکم متفاوت صادر می کند؟! حکم یکی، به تصویر درآوردن مظلومیتی تمام عیار که با همذات پنداری با قربانیان فاجعه همراه است و حکم دیگری، هر چند که فاجعه بودگی آن را می بیند، سکوت و انفعال را بر می گزیند. آیا اخلاق مدرن دچار حفره در حیطه ی شناختی خود از امر «شربودگی» شده است؟ نه قصد و نه بزاعتی فلسفی برای ورود به مباحث فوق دارم. تنها تأمل خود درباره ی پرسش نخستین را در معرض دید و نقد خوانندگان قرار می دهم.
از منظر فلسفه ی اخلاق مبتنی بر حقوق بشر، این وضعیت را «فرآیند بی سوژگی انسان کورد» می نامم. مفهومی که بر اساس آن «انسان کورد» واجد ویژگی هایی نشده که اخلاق مبتنی بر حقوق بشر آن را به عنوان معیارهای اخلاقی تعریف کرده است! در این روایت، «انسان کورد» به جایگاه «شبیه شدگی» و «ادغام» در بنیان تمدنی غرب دست نیافته است. به همین دلیل، واجد «سوژگی» در اخلاق گرایی حقوق بشری نیست.
)شبیه من شوید تا به تفاوت شما احترام بگذارم) گزاره ای که انسان کورد به عنوان «غیر» و «دیگری» را هم عرض و شبیه با انسان بد و عامل شر در نظر می گیرد که عامل سیه روزی و قربانی کردن سوژه ی خود است. با پذیرش این روایت، «انسان متمدن» برای ممانعت از تداوم توحش و بربریت نهفته در طرف «انسان نامتمدن» پا به میدان نهاده و فرد قربانی را از چنگال «عامل شر» می رهاند. به عبارت دیگر، «لازمه ی هرگونه مداخله به نام تمدن، نخست حقیر شمردن کل وضعیت و قربانیان آن است. از این روی، سیه روزی جهان سوم ناشی از بی کفایتی و سفاهت خود آن ها و در یک کلام ناشی از آن است که آن ها مادون انسانند!» (بدیو، ۱۳۸۷ : ۳۶(
با این بیان، چرایی سکوت و انفعال در برابر فاجعه ی کشتار ۵۰۰۰ انسان بی گناه در حمله ی شیمیایی به حلبچه آشکار می گردد. برخلاف مورد غربی (کشتار یهودیان در ماجرای هولوکاست) که «سوژه ی انسان خودی» و «متمدن» واجد توجه قرار گرفته و تمامی ابزارها و امکانات در راستای ارائه ی مظلومیتش در برابر جنایت نازی ها بسیج می گردد، «انسان غیر خودی» یعنی انسان تحقیر شده و نامتمدن کورد که قربانی بی کفایتی و سفاهت خود شده است، تبدیل به سوژگی و عاملیت نمی شود به همین دلیل، در برابر قربانی شدن و رنج بی پایانش ناگزیر باید «سکوت» در پیش گرفت و تنها به دلسوزی به حال قربانیان بسنده کرد!
طرفه آن که، حلبچه آزمایشی بزرگ در برابر وجدان و تاریخ اخلاقی قرن بیستم بود که نتیجه ی آن تشکیک و تردید در مبانی اخلاقی و مدعیات تمدنی جهان متمدن بود. «تاریخی هولناک در سده ی بیستم که نشان داد چگونه انسانیت زدایی فردی و جمعی از دیگران، فاصله گیری از دیگران برای ندیدن رنج و محنت شان، و عقلانی سازی فایده گرایانه و آرمان شهری می تواند هویت اخلاقی را بفرساید» (کرلین، ۲۰۱۲ : ۵).
منابع در دفتر رسانه موجود است.
- سقز رووداو
- کد خبر 12023
- بدون نظر
- پرینت