بهرجهت حافظه اگر یاری کند، پارسال در همین ایام بود که کم کم باد کرونا در کشور وزیدن گرفت و دیری نپایید که اولین کمیته های استانی و شهرستانی و به دنبال آن زیر شاخه های بهداشتی ودرمان را دربر گرفت و سقز ما نیزبا تمامی امکانات موجود و نه کافی، و صد البته داشتن مردمی خیر و بزرگوار، شروع به احداث خاکریزهای اولیه برای مقابله با این ویروس منحوس نمود.
با بالا گرفتن قدرت شیوع و به تبع آن بالا رفتن مرگ و میر، همه قشرهای بخش درمان به مانند سایر گروه ها منسجمتر و مقاومتر ظاهر شده، ولی به خیلی از دلایل و در راس آن عدم دانش کافی از بیماری و علیرغم تمسک به هرآنچه در توان بود، موج اول بسیاری از همشهریان و عزیزانمان را از ما گرفت و ترس بوجود آمده در اعماق وجود خیلی از خانواده ها ریشه دواند و بخش درمان ودر راس آن پرستاران و پزشکان به تنها چراغ امید بخش مردم بدل شدند که انشالله از به گل نشستن کشتی سلامت جامعه جلوگیری نمایند و الحق نیز با وجود خیلی از کاستی با کمک بی دریغ آحاد جامعه و مدیران و پرسنل زحمت کش بهداشت و درمان و فقط با اتحادی مثال زدنی، موج اول کرونا رد شد و ثابت گردید به مانند دیگر شهرها ما هم توان مقابله داریم وانجام شد هر آنچه در توان بود.
با آمدن بهار و به دنبال آن گرم شدن هوا، به خیالمان باتجربه چند ماهه و امید به درخشش آفتاب بهاری از پس کرونا بر می آییم، ولی موج دوم شروع شد و موج سوم، وخود ما و نه موج بیماری زمستان نرسیده به سرمای زمستان رسیدیم چون دیگرآن لشکر منسجم و آن ید واحده نبودیم. درمان دو تکه شده بود. بیمارستان شفا افتتاح گردید و امیدها برای درمان زخم های قدیمی شهرمان چندین برابر شد. آن هم در اوج دوران طلایی کرونا، و ما به مانند سپاهی شدیم که به امید محاصره دشمن بایستی از دو جناح حمله کند ولی فقط دو شقه شدیم. بعلاوه پرسنل استخدامی خود بیمارستان جدید تقریبا به مانند سهم الارث تقسیمی دو برادر، کلیه پرسنل و تجهیزات بر اساس استراتژی جدید جدا گردید، (ولی بر اساس نظر برادر نورسیده)، از هرآنچه به کار آید و اگر هم کمترین اعتراضی شد در پاسخ عنوان گردید که شفا قرار است شفادهنده کل شهر باشد و وانمود گردید که برادر نو رسیده، بزرگتر وارج حتر است و اگر بشود در خانه قدیمی بزودی تخته می گردد.
اگر از همه بایدها و نبایدها و فشارهای دستوری که از بالا و پایین و جناحین بر مدیران شهری درمان مثل همیشه بگذریم که مثنوی هفتاد من کاغذ میخواهد و مجال آن نیست، هر آنچه که بود به این سرانجام رسیدکه در بدترین شرایط درمانی شفا افتتاح شد و قول پشت سر قول و دستور پشت سر دستور که انشالله به جهت رفاه حال همشهریان و پرسنل چنین کنیم تاچنان شود، که انگشت به دهن بمانید، و تا چشم باز شد ما ماندیم و بیمارستانی پر از نیروی سه ماهه و طرحی و معدود افراد با تجربه عموما مطرود از مدیریت قبلی و موج دوم و سوم و مریض های قبلی و همزمان پوشش همه جانبه نوزاد تازه متولد شده ای که تقریبا در تمام موارد وابسته به بیمارستان امام بود، و فقط متولد شده بود و باری بود بس عظیم در اوج ایامی که میبایست تمام امکانات در خدمت کرونا میبود.وبیمارستانی که به قول یکی از مدیرانش میلیاردها تومان خرجش شده بود و قرار بود کمک حال باشد، عملا و بال گردن شد،انهم فقط به این دلیل که هنوز وقت زایمانش نشده بود و نارس متولد شده بود.
باری با یادآوری چند ماه اولیه تفکیک، بی خوابی بنده بیشتر غالب گشت و زبانم رساتر برای احترام به کادر مدیریتی جدید که اگر از نزدیک نمی دیدم شاید باورم نمی شد که چه کارها نکردند تا مردم وجود پرسنل تازه کار را احساس نکنند و کار درمان پیش برود و اکسیژن به بیمار برسد و ورای همه آنها کمک حال شفای باشند که نه تنها در آن زمان بلکه بعد از شش ماه نیز به هیچ یک از وعدهایش عمل نکرد و اگر هم کاری کرد، منسجم نبود که باری از دوش مردم و پرسنل بردارد. اینک به بهانه و شواهد شروع موج چهارم کرونا و انتظار مردم و صد البته پرسنل خسته از همه موارد بیمارستان امام، شاید یادآوری این نکته، پس از شش ماه از افتتاح رسمی بیمارستان شفا خارج از لطف نباشد که انتظار می رود و به حق هم توقع کمی است که خارج از هر بهانهای، به سرعت همزمان قیر و ماسه، غلتک و کارگر را گرد آوریم و با استفاده از زیر ساخ ها، جاده را هموار سازیم و قبل از شروع موج چهارم با عمل به قول ها و انتقال قسمت های مشخص از خدمات و بخش ها باری از روی دوش پرسنل خدوم بیمارستان امام برداشته و مردم را بیش از این در انتظار خدمات اولیه درمانی در این ایام سخت کرونای قرار ندهیم. اگرچه باور دارم همکارانم بواسطه هرآنچه از آنها در طول ۹ ماه گذشته دیدهام توان گذر از هرچه پیش آید را دارند ولی به حق متوقع هستند که به انها نیز در تعطیلات بهاری فرصتی برای نفس کشیدن داده شود و بارشان سبک تر گردد. پس شفا را در خدمت شفای عزیزانمان قرار دهیم، و یا نیروهای بیمارستان امام را برگردانیم تا گره ای از کار مردم بگشایند.انشالله
- سقز رووداو
- کد خبر 13705
- بدون نظر
- پرینت