دکتر لیلا مروتی مدرس دانشگاه و فعال مدنی
گرچه توانمندسازی سیاسی زنان یکی از شاخص های برنامه توسعه پایدار سازمان ملل متحد است اما این امر در جوامع در حال توسعه تحت تاثیر عواملی از قبیل قومیت، مذهب، نوع نظام سیاسی و هنجارهای اجتماعی قرار گرفته و بندرت زنان را به کنشگرانی فعال تبدیل کرده است.
اما بصورت عمومی زنان این جوامع منفعل و در حاشیه دنیای سیاست قرار دارند. عمده فعالیت های زنان در جوامع در حال توسعه در حوزه های اجتماعی، بنیادهای خیریه و بشر دوستانه و گاهی گروه های حافظ محیط زیست و حقوق حیوانات متمرکز شده است. یکی از دلایل گرایش زنان در این چارچوب ناشی از نگاه محافظه کارجامعه نسبت به عمل سیاسی و هزینه های سنگین آن در این کشورها است. این تفکر که سیاست عملی مردانه است، گرچه منتقدان جدی دارد اما در عمل و در لایه ها و طبقات اجتماعی تاثیر تاریخ ساز خویش را گذاشته و جز در دوران انتخابات و بصورت محدود نقش موثری در فرایند رفتار سیاسی شهروندان و دولتمردان نداشته اند. این امر البته گاهی برای اقلیت ها بصورت فرصت تلقی شده و انسجام درون گروهی آنان در مواردی باعث افزایش آرا کاندیداهای زن در یک اقلیت قومی یا مذهبی خاص شده است. و گاهی برعکس یک اقلیت قومی، نژادی،مذهبی علیرغم وجود کنوانسیون های بین المللی منع تبعیض حقوق اقلیت ها و زنان، بطور کامل از حقوق سیاسی و مدنی خویش محروم شده و منفعل مانده اند.
البته گاهی حتی در برخی از موارد نسبت فامیلی مردان سیاست مدار با زنان باعث ترقی زنان در دنیای سیاست شده، از جمله این نمونه ها می توان به خانم تانسو چیلر اشاره نمود که کرسی نخست وزیری ترکیه را به خود اختصاص داد . یا خانم بی نظیر بوتو در پاکستان و حتی در ایالات متحده خانم هیلاری کلینتون که بواسطه نفوذ همسرش بیل کلینتون توانست برخی از موانع سیاسی را پشت سر گذاشته و به عنوان کاندیدای نهایی حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری این کشور شرکت کند .مساله اساسی اینکه فرصت رقابت برای دیگر زنان که محروم از حضور همسران یا خویشاوندان سیاستمدار بوده اند، فراهم نشده است. هرچند نباید قدرت شخصی یا کاریزماتیک زنان نامبرده را نادیده گرفت .اما بخشی ازقدرت سیاسی آنها وابسته به حضور مردان سیاسی مرتبط با آنها بوده است. حتی در برخی موارد یکی از دلایل شکست سیاسی این زنان نسبت خویشاوندی با سیاستمداران مرد بوده است.
همچنین بخش مهمی از انفعال سیاسی زنان وابسته به فرهنگ سیاسی و جامعه پذیری آنها در طول زمان بوده و زنان بصورت تاریخی در سنت خانوادگی و سیاسی نقش رهبری و مدیریت نداشته اند و به عنوان پیرو در مراسم و مناسک اجتماعی منفعل بوده اند . این نقش گرچه بعدها در قرن ۱۹ در عمده کشورهای توسعه یافته تغییر کرد و با گسترش اندیشه های مارکسیستی و فمنیسمی مفاهیم زنانگی فقر، سلطه مردانه، کارگر خانگی، و یا تبعیض جنسیتی نژادی ( مخصوصا برای زنان کارگرسیاهپوست) زمینه را برای اعتراضات گسترده فراهم ساخت .اما عمده این جنبش ها در چارچوب برابری دستمزدها و ساعت کار محدود شد و در فرهنگ سیاسی جوامع در حال توسعه تغییری ساختاری جهت مشارکت سیاسی زنان ایجاد نشد .بطوری که گاهی در برخی از این جوامع موانع قانونی جهت مشارکت و فعالیت سیاسی زنان برداشته شده اما زنان همچنان منفعل و دور از سیاست مانده اند.
و یا در برخی دیگر از جوامع در حال گذار قوانین نابرابر هنوز چالش اساسی برای حضور زنان به عنوان بازیگر سیاسی می باشد.
- سقز رووداو
- کد خبر 12503
- بدون نظر
- پرینت