آوات رضانیا، پژوهشگر و دکتری علوم ارتباطات
سقزرووداو: فضای مجازی رابطهای قدرتمند بین انسان و تکنولوژی در هر دو شکل نرم و سختافزار آن برقرار کرده است. بهگونهای که میتوان از انسان و تکنولوژی بهعنوان نوعی تداوم هویتی همدیگر یاد کرد، امری که تحت عنوان سایبورگ شناخته میشود.
استفاده مداوم و روزمره از تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی و حضور مداوم در فضای مجازی به شکلگیری ابعاد هویتی جدیدی برای انسانها انجامیده است.
این ابعاد نوین به لحاظ کارکردی به اندازه دیگر ابعاد زندگی انسانها واقعی هستند. ما بخش مهی از زندگی خود، یعنی برقراری ارتباط را به این تکنولوژیها واگذار کردهایم. آنها نهتنها امکان ارتباط همزمان و رودررو با دیگران را فراهم میکنند، بلکه بهنوعی ادامه هویت ما هستند و در زمانی که آگاهی ما در فضای مجازی حضور ندارد (هنگام خواب، غذا و …) از طرف ما دست به عمل میزنند. آنها نهتنها بهعنوان بخشی از هویت انسانها عمل میکنند، بلکه بهمثابه خود شخصیت انسان نیز عمل میکنند؛ به این معنا که در نوعی گفتگوی درونی با انسانها درگیر میشوند، پیامهای جدید را به اطلاع ما میرسانند، از خواب بیدارمان میکنند، به دیگران پیامهایی میدهند که شاید ما خودمان قادر به گفتن آنها نباشیم. آنها روز تولدمان را به دیگران یادآوری میکنند، زمان دوست شدن مان، سالگرد پیامهای مشترک و … را به دیگران میگویند، بدون اینکه خودمان خبر داشته باشیم.
این در هم تنیدگی هویت واقعی و مجازی یا سایبورگ، در تمامی جنبههای زندگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی تأثیرگذار هستند. در ایران تحت تأثیر مطالعات رشتههایی مانند علوم ارتباطات اجتماعی و جامعهشناسی بسیاری از تاثیرات فرهنگی- اجتماعی فضای مجازی و هویتهای مجازی موردتحقیق و بررسی و آسیبشناسی قرارگرفتهاند. بااینوجود به نظر میرسد که در حوزه اقتصادی توجه چندانی به تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی و اقتصاد اطلاعاتی و دیجیتال نمیشود. این در حالی است که با افزایش و توسعه ارتباط انسانها با تکنولوژیهای نوین دیجیتالی، حوزهها و مسائل نوینی در مورد کار و اشتغال، بیکاری، فقر و مصرف مطرح شده است. اقتصاد دیجیتال بهعنوان یک اصطلاح، به نظر میرسد نوعی شکلبندی از تقاطع بین اقتصاد فرهنگی پستمدرن (رسانه، دانشگاه و هنر) ازیکطرف و صنعت اطلاعات (همگرایی اطلاعات و ارتباطات) از طرف دیگر است. چنین تقاطعی چالشهای زیادی را برای تعاملات نظری و عملی در مورد مفهوم کار ایجاد کرده است. مفهوم کار در اقتصاد اطلاعاتی از طرف بسیاری از رشتهها و حوزههای مطالعاتی رسمی نادیده گرفته شده است. برای رشتههای مطالعات رسانه، مسئله کار در برابر مسئله مالکیت (بخصوص در اقتصاد سیاسی رسانه) و مسئله مصرف (در مطالعات فرهنگی) امری حاشیهای محسوب میشود. از طرفی دیگر نیز چون کار در اقتصاد دیجیتال با امر فرهنگی و سرگرمی تلفیق پیدا کرده است، اقتصاد سنتی تمایل چندانی به مطالعه آن ندارد.
موضوع این نوشتار این است که سایبورگ بهمثابه تلفیقی از تکنولوژی و انسان، چه تاثیری بر حوزههای کار و اشتغال دارد؟ مسئله کار، تولید و ارزش در فضای مجازی چه شکلی به خود میگیرد؟ و سازوکارهای بهرهکشی از کار در فضای مجازی چگونه است؟
بحثهای خوشبینانه در مورد فضای مجازی، از این فضا بهعنوان امکانی برای پیشرفت و توسعه یاد میکنند که با توزیع اطلاعات در سراسر جهان بهنوعی فضا را برای آگاهسازی، رفع ازخودبیگانگی و برابری آماده میکند. ریچارد باربروک[۱] اقتصاد دیجیتال را بهعنوان، ظهور تکنولوژیهای نوین (شبکههای کامپیوتری) و انواع جدیدی از کارگران (صنعتگران دیجیتال) تعریف میکند. او این اقتصاد را ترکیبی از یک عنصر عمومی (حمایت دولت از تحقیقات پایه که به شکلگیری آرپانت منجر شد و حمایت مالی از دانشگاههایی که نقشی اساسی در شکل دادن به فرهنگ اینترنت داشتند) و یک عنصر بازار محور (امری متاخرتر که سعی میکند تا اقتصاد دیجیتال را با کالایی سازی اطلاعات به نفع خود تغییر دهد)، و یک عنصر اقتصاد هدیه، میداند. او معتقد است، باوجوداینکه بسیاری از سیاستمداران و رهبران شرکتها بر این باورند که آینده سرمایهداری به کالایی سازی اطلاعات وابسته است، روابط کالایی سازی–پول محور درنهایت نقشی ثانویه در برابر جنبههای «آنارشیستی-کمونیستی» فضای مجازی بازی میکنند.
این ذهنیت بهنوعی در بین عامه مردم نیز غلبه دارد. بر اساس این ذهنیت شبکه اینترنت، جایی برای کار، بازی، عشق، یادگیری و مراوده با دیگر افراد است که از محدودیتهای فیزیکی رها شده است، و این امکان را فراهم کرده است تا آنها بدون واسطه پول و سیاست با هم همکاری کنند، به هم مرتبط شوند و بدون توجه به کپیرایت، اطلاعات مبادله کنند. آنها معتقدند که این فضا در غیاب دولتها و بازارها بهعنوان واسطههای قراردادهای اجتماعی، بر اساس نوعی تعهد دوطرفه شکل گرفته است که از بسیاری از سازوکارها و منطقهای سرمایه دارانه و بازار محور پیراسته شده است.
در نگاه اول در این رویکرد به فضای مجازی، بهعنوان فضایی فارغ از قیدوبندهای اجتماعی و اخلاقی و فاقد مقررات )بهنوعی مقررات زدایی شده)، فضای دیجیتال را بهعنوان امکانی برای فعالیتهای آزادانه اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی معرفی میکند که عاملان اجتماعی، فارغ از عناصر و عوامل مخل و مزاحم میتوانند از امکانات ارتباطی برای دستیابی به اهدافشان استفاده کنند. بهاینترتیب فضای مجازی برای بسیاری از بیکاران بهعنوان امکان نوینی برای اشتغال و کسب درآمد و برای شاغلان و فعالان اقتصادی به امکانی برای دستیابی به بازارهای گسترده و تبلیغات رایگان مطرح میشود. در ایران نیز اگرچه حکومت سعی کرده است تا با ایجاد مقررات، فضای مجازی را کنترل و محدود کند، بااینوجود علیرغم تلاشهای پلیس فتا، شورای عالی فضای مجازی و فیلترینگ، فضای مجازی بهعنوان عرصهای نوین برای کار و اشتغال مطرح است و جایگاه برجستهای در اقتصاد و معیشت مردم دارد.
درحالیکه سیاستگذاران اقتصادی در ایران سرگرم مفاهیمی مانند رکود، تورم و تولید اطلاعات و دادهها برای بهبود وضعیت مردم بر روی کاغذ هستند، بسیاری از حوزههای زندگی اجتماعی و کار، تحت تأثیر اینترنت و فضای مجازی در حال تغییر هستند. اقتصاد بهصورت فزاینده و آشکارتری، جنبههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زندگی انسان را نشان میدهد. اصولاً همانطور که فردریک جیمسون[۲] میگوید، سرمایهداری متأخر بر اساس همین پیوندها و آشکار ساختن آنها عمل میکند. جیمسون منطق سرمایهداری متأخر را نوعی بسط فرهنگ به تمامی حوزههای زندگی اجتماعی و ازجمله اقتصاد میداند. امروزه ارزش، بیش از هر چیزی در بازار و از طریق فروش محقق میشود؛ جایی که اقتصاد با زندگی روزمره مردم در هم آمیخته است. نیروی کار از کارخانهها به زندگی روزمره شهری منتقل میشوند، چیزی که اتونومیستهای ایتالیایی از آن بهعنوان «کارخانه اجتماعی»[۳] یاد میکنند. بر این اساس ثروت جامعه از طریق کار جمعی غیرقابلشمارش، تولید میشود. بااینوجود از این ثروت، تنها مقدار کمی از آن به شکل دستمزد به کارگران برمیگردد. اتونومیستها بر اهمیت و تأثیرگذاری اشکال مختلف کار و بهخصوص کارهای بدون مزد زنان برای سرمایهداری تاکید میکنند. با پیشرفت و توسعه اتوماسیون، بسیاری از کارگران صنعتی اخراج میشوند و نیروی کار بیشتری به زندگی روزمره شهری اضافه میشوند که در فرایند کار بدون مزد برای تولید و افزایش سرمایه درگیر میشوند.
اینترنت و فضای مجازی این فرایند را تسریع میکنند. کار دیجیتال بهنوعی جایگزینی برای دورانی است که اتوماسیون بهصورت فزاینده وارد تمامی حوزهها شده است و نظامهای تولید جهانی شده با استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته عمل میکنند. کار دیجیتال تفاوت زیادی با شکل سنتی کار دارد و مجموعهای از فعالیتهای اجتماعی و عاطفی برای تولید سرمایه را شامل میشود که در اغلب موارد بهعنوان کار در نظر گرفته نمیشود و ازجمله شامل مشارکت فزاینده در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی میشوند. کار دیجیتال نیروی کار را بهمثابه مبنای تولید ارزش و شکلگیری زیربنای اقتصادی ناپدید میکند و کار را با سرگرمی که بیشتر امری اجتماعی و روبنایی است، تلفیق میکند. در اینجا اقتصاد شناختی-فرهنگی سرمایهداری متأخر، بر اساس از بین بردن همین تمایز بین کار، بازی، سرگرمی و اشتغال عمل میکند. فرآیندی که نیروی کار ارزان و مجانی را در خدمت سرمایهداری قرار میدهد و شکل جدیدی از بهرهکشی را ممکن میسازد.
این موضوع با تغییراتی در هویت انسانها همراه شده است که بهنوعی هویت دورگه انسانی- ماشینی یا سایبورگ انجامیده است. با گسترش تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی و همگرایی تکنولوژیهای مختلف در یک دستگاه واحد مانند موبایل، زندگی اجتماعی روزبهروز بیشتر با فضای مجازی و اینترنت و شبکههای اجتماعی پیوند میخورد. بخش مهمی از هویت انسان در فضای مجازی و در ادامه هویت واقعی آنها شکل گرفته است. به این معنا سایبورگ بهعنوان ترکیبی از انسان و تکنولوژی به وجه غالب زندگی اجتماعی تبدیل شده است. ژان فرانسوا لیوتار[۴] در برداشتی که از موقعیت پستمدرن دارد، با استفاده از دو اصطلاح «دربردارندگی»[۵] و «التقاطیت»[۶] وضعیتی را توصیف میکند که انسانها دیگر صرفاً امری بیولوژیک نیستند، بلکه چنان با فضای تکنولوژیک اطرافشان گره خوردهاند، که فضای تکنولوژیک به آنها پیوست شده است (به نقل از حاجی حیدری، ۱۳۹۲)[۷]، چیزی مانند پیوست شدن زبان و فرهنگ به انسان که به او انسانیت میدهد. درواقع مشخصه اصلی انسان معاصر تبدیلشدن به سایبورگ یا همان ترکیبی از بیولوژی و تکنولوژی است. همچنین به لحاظ اجتماعی نیز سایبورگ بهمثابه شبکهای بسیار بزرگ و گسترده از ارتباط و کنترل شکل گرفته است. شبکهای که ضرورت تقویت بعد تکنولوژیک هویت را ایجاب میکند. اگرچه انسانها با تکنولوژی بهخصوص با مفهومی مک لوهانی[۸] (۱۹۶۲) و بهعنوان تداوم و گسترش بدن انسانی به اشکال مختلف سختافزاری و نرمافزاری پیوند خوردهاند، اما تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی شکل غالب پدیده سایبرگ هستند.
بر این اساس بخش مهمی از تعریف هویت شخصی و فعالیتهای روزمره انسان در فضای مجازی و بهواسطه تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی صورت میگیرد. حضور انسانها در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی چنان عمیق شده است که زندگی بدون این فضا بسیار سخت است و در صورت قطع دسترسی به این فضا فرد احساس میکند، بخشی از هویت و بدن خود را از دست داده است. حضور فعالانه انسانها در فضای مجازی و صرف زمانهای بیشتری در شبکههای اجتماعی و اینترنت، بهمثابه نوعی کار فرهنگی و تکنولوژیک، تولید مداوم ارزش را به دنبال دارد که تبدیلشدن اینترنت به یک جامعه شبکهای بزرگ را ممکن کرده است. در جامعه شبکهای به قول کاستلز ما با گسترش و توسعه فزاینده اینترنت، شاهد انعطاف بیشتری در نیروی کار آزاد و مجانی و گسترش و توزیع کار از راه دور هستیم.
بر این اساس سایبورگ بهمثابه شکلی از همگرایی و پیوند تکنولوژی و انسان، بهرهکشی و استثمار را به بخشی از هویت و زندگی روزمره انسانها تبدیل کرده است. فضای مجازی و شبکههای اجتماعی با اوقات فراغت و سرگرمی گره خوردهاند، بهاینترتیب در این فضا به بهترین شکل، مرزهای سرگرمی و کار مبهم شده است. سایبورگ در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بهعنوان بخش جداییناپذیر از هویت و زندگی روزمره، بهصورت مداوم در حال تولید اطلاعات و محتوای دیجیتال است و بهاینترتیب در حال تولید ارزش است. شرکتها بهصورت مجانی این اطلاعات را به دست میآورند و از آنها برای کسب درآمد استفاده میکنند. این در حالی است که کاربران هیچ نوع درآمد پولی برای تولید محتوای دیجیتالشان دریافت نمیکنند. شرکتها از اطلاعات یا درواقع کار کاربران به اشکال مختلف برای کسب درآمد استفاده میکنند و برای نمونه با توجه به اطلاعات بهدستآمده از افراد، نیازها، علایق و سلیقههای افراد و گروهها را دستهبندی کرده و تبلیغات متناسب با آنها را ارسال میکنند و از این طریق درآمدهای کلانی کسب میکنند. شرکتهای بزرگی که از سایبرگ بهعنوان امکانی برای کسب درآمد استفاده میکنند؛ روزبهروز امکانات بیشتری برای پیوند هر چه بیشتر انسان و تکنولوژی، بخصوص از طریق فضای مجازی فراهم میکنند. بهاینترتیب سایبورگ امکان نوع بهرهکشی را فراهم کرده است که نهتنها از شکل اجتماعی کار بهمثابه توصیفی که اتونومیستها از «کارخانه اجتماعی» دارند، بلکه از کار بهعنوان بخشی از هویت و هستی اجتماعی برای تولید ارزش و تصاحب آن استفاده میکنند.
سایبورگ و سازوکار بهرهکشی از آن، نمونه اعلای سرمایهداری متأخر و منطق آن است. سازوکاری که ازیکطرف با اتوماسیون فزاینده کارخانهها و صنایع اقدام به اخراج و تعدیل کارگران میکند و از طرفی دیگر امکانات هرچه بیشتری برای غرق شدن مردم در شبکههای اجتماعی و فضاهای مجازی فراهم میکند، تا از کار آنها بدون مزد استفاده کند.
[۱] – Richard Barbrook (http://www.ijssh.org/papers/500-V10021.pdf)
[۲] – Fredric Jameson
(https://www.marxists.org/reference/subject/philosophy/works/us/jameson.htm)
[۳] – social labour
[۴] – Jean-François Lyotard
[۵] – Embodiment
[۶] – Embeddedness
[۷] – http://www.philosociology.ir/daily-articles/2730-1392-08-03-20-11-08.html
[۸] – Marshall Mcluhan
- سقز رووداو
- کد خبر 12606
- بدون نظر
- پرینت