به طور کلی ما ۱۸ نوع طرحواره شناخته شده داریم که هر فرد در جامعه ممکن است به نسبت ویژگیها و عقاید فرهنگی، اقتصادی، حلسیاسی و اجتماعی که در جامعه خود دارد حداقل دو یا سه مورد از این طرحوارهها را در زندگی خود داشته باشد.
چگونگی شکلگیری طرحوارههای زندگی هر فرد از بدو تولد براساس نظریات روانشناختی از دو الگوی وراثت و محیط نشأت میگیرد و به قول دیگر هر کدام از ما محصول وراثت و محیط زندگیمان هستیم.
وراثت: هر آنچه که از والدین خود از لحاظ ویژگیهای ظاهری، خلقیات و برخی از مشکلات جسمی و روحی به ارث میبریم وراثت نام دارد.
محیط: موقعیتی که فرد از اولین روزهای زندگی تا پایان زندگی در آن قرار می گیرد و بسیاری از چهارچوب ها و قوانین و قواعد زندگی اش را براساس محیط خود نظم و سازمان می دهد.
در رابطه با طرحوارەها اشاره کردیم که از دوران کودکی سرچشمه می گیرد بسته به محیطی که کودک در آن قرار گرفته است
محیط کودک در سال های اول زندگی محدود به پدر و مادر است و هر رفتار و کردار پدر و یا مادر به نسبت کودک باعث ایجاد یکسری باور و عقاید در ذهن کودک می شود چه بسا بسیاری از از والدین خود چندین طرحواره دارند و باعث ایجاد و شکل گیری این طرحواره ها در کودک نیز می شود البته والدین خود نیز در بسیاری از موارد به خصوص در فرهنگ خودمان به نسبت این طرحوارەها آگاهی ندارند و فکر می کنند که دارند بهترین رفتارها و کردارها را به کودک خود آموزش می دهند.
براساس تحقیقاتی که در مدت گذشته در رابطه با طرحوارهها بر روی برخی از دانشآموزان مقطع متوسطه در شهرستان سقز انجام دادم برخی از طرحوارهها بسیار گستردهتر و برجستهتر از آنچه کە تصور میکردم بود
طرحواره معیارهای سختگیرانه یکی از آن طرحوارههایی بود که به وضوح در جامعه و شهر خودمان در میان دانش آموزان و به خصوص دانش آموزان کنکوری قابل مشاهده بود بر همین اساس تصمیم به معرفی و آگاهی دادن به نسبت این طرحواره برای والدین و دانش آموزان گرفتم.
طرحواره معیارهای سختگیرانه
✔باید همیشه از همه لحاظ نفر اول باشم همه کارهایم باید با نظم و قاعده خاصی پیش برود
✔ برای به دست آوردن محبت والدین باید ۱۰۰ %در این کار موفق شوم
بیایید از طریق این معیار یا تله اندکی به زندگی روزمره خود در فرهنگ شهرمان برگردیم
در طول چند سال گذشته که معلم بودم بارها مشاهده کردهام و صحبت بسیاری از والدین را شنیدم که میگویند همه امکانات مادی را برای فرزندانمان مهیا کردیم (وجود معیار سختگیرانه در خود والدین) و همان پدر و مادر انتظار دارند فرزندشان نیز در زمینهای که آنها میخواهند و شاید فرزندشان علاقهای ندارد، فرزندشان نیز ۱۰۰% توان خودش را بگذارد
یا فرزندی را تصور کنید که میخواهد همیشه در کلاس درس نفر اول باشد و اگر نفر دوم یا سوم باشد ممکن است والدین کارهای را که او می خواهد برایش انجام ندهد و یا از لحاظ عاطفی کمتر به او اهمیت دهند.
مادری را تصور کنید که میگوید فرزند من فرزندی تمام و کمال و بدون هیچ عیب و نقصی است و تصوراتی را در ذهن فرزند خود ایجاد می کند که گاها فرزندش نمی تواند در بسیار از آنها موفق شود و شروع به ظاهرسازی می کند
اینها و بسیاری دیگر از این نمونه ها بخشی از معیارهای سخت گیرانهای است که به عنوان معلم و به عنوان بخشی از یک جامعه و فرهنگ در شهر خودمان بسیار مشاهده میکنم و همه اینها بخشی از رفتار و اخلاقیات مردم جامعه ما شده است تصور میکنیم که کار درستی را انجام میدهیم و تا حالا هیچ وقت به عنوان یک ضعف به این معیارها نگاه نکردیم همانطور که در مثالهای بالا مشاهده میکنید تمامی طرحوارههای زندگی از خانواده سرچشمه میگیرد و این را هم باید بدانید که اکثر طرحوارهها با هم مرتبط هستند یعنی ممکن است وجود یک طرحوارد در والدین باعث ایجاد طرحوارەای جدید در فرزند شود یا اینکه دلیل وجود یک طرحواره در کودک باعث ایجاد طرحوارههای دیگری در زندگی ما شود برای مثال کودکی که طرحواره شرم ونقص دار دارد به احتمال خیلی زیاد به طرحواره سختگیرانه نیز مبتلا خواهد شد
معیارهای سختگیرانه به سه گونه در میان افراد و دانش آموزان وجود دارد: ۱_وسواس ۲_موفقیت طلبی ۳_ منزلت طلبی
وسواس:
این گونه از معیارهای سختگیرانه اکثر دانشآموزان کنکوری ما با آن درگیر هستند به این گونه است که آن شخص دچار این گونه معیارهای سختگیرانه هستش در هر کاری که انجام میدهد باید به صورت تمام و کمال هر آنچه را که میخواهد و یا برای رسیدن به هدفش لازم دارد داشته باشد اگر حتی یک بخش کوچک از آن معیارها یا وسایل کم باشد برای رسیدن به موفقیت اینگونه افراد دچار وسواس می شوند و نمیتوانند راه خود را برای رسیدن به موفقیت ادامه دهند برای نمونه ما دانش آموزانی را داریم در شهر خودمان که تصور میکنند برای موفق شدن در کنکور باید همه امکانات از جمله مکان مطالعه ،زمان مطالعه ،منابع مطالعه، بهترین مدرسه ، بهترین معلم و… را داشته باشند تا بتوانند در مسیر کنکور موفق شوند و اگر حتی یک مورد از موارد بالا کم باشد دانش آموزان دچار وسواسی میشوند و نمیتوانند به آنچه که میخواهند برسند.
موقعیت طلبی:
افرادی که پایبند به این گونه از معیار های سختگیرانه هستند سخت معتاد کاری هستند که می خواهند بهترین خودشان باشند و به هیچ چیز دیگری فکر نمی کنند و اکثرا این افراد از لحاظ اجتماعی و عاطفی بسیار ضعیف هستند برای کسب مقام عالی خودشان ارزش زیادی قائل می شوند برای مثال دانش آموزانی را در نظر بگیرد که به صورت شبانه روز دارند درس می خوانند و هیچ گونه تفریح ،سرگرمی و یا ارتباطی با دوستان و اطرافیان ندارد.
منزلت طلبی:
افرادی که این معیار سختگیرانه را دارند فقط به دنبال کسب شأن ومقام وجایگاه هستند و به احتمال خیلی زیاد این افراد دچار طرحواره شرم و نقص نیز باشند و همیشه برای جلب توجه مسیری را انتخاب می کنند که شاید در کوتاه مدت به آنها منزلت اجتماعی بدهد اما همان فرد خود از لحاظ روحی آسیب بسیاری می بیند نمونه آن دانش آموزی که از طرف خانواده و یا برای این که به دوستان و آشناهایش ثابت کند که فرد توانمندی است رشتەای مانند رشته تجربی را انتخاب می کند که هیچ علاقه و توانایی در آن رشته ندارد و به ناچار بخش مهمی از زندگی خود را بیهوده در آن رشته می گذراند تنها برای این که ثابت کند که فرد توانمندی است چون در جامعه و شهر ما هر دانش آموزی رشته تجربی را انتخاب کند دانش آموز باهوش و بااستعدادی است(تصوری کاملا اشتباه)
عواقب طرحواره معیارهای سختگیرانه در دانش آموزان
وجود این طرحواره معمولا در میان دانش آموزان باعث ایجاد وسواس،عدم تمرکز، توجه، اضطراب فراگیر و افسردگی می شود اینگونه دانش آموزان معمولا تمام وقت و زندگی خود را صرف رسیدن به یک معیار خاص در زندگی میکنند و هیچ کدام از دیگر جنبههای زندگی خود رادر نظر نمیگیرند از روابط عاطفی خود راضی نیستند و ممکن است در آینده خودشان نیز افراد سختگیر شوند و از لحاظ روابط عاطفی و ارتباطی نتوانند موفق شوند.
مراحل تغییر:
اولین قدم برای خارج شدن از طرحوارەهای زندگی شناسایی آن طرحواره ای است که بخشی از زندگی ما شده است.
دومین قدم کمک گرفتن از روانشناسان و افراد متخصص و توانمند در زمینه طرحواره درمانی است.
قدم سوم برگشتن به دوران کودکی و درک و دریافت هر آنچه که باعث فعال شدن این طرحواره شده است.
قدم چهارم این است که باید طرحواره را از لحاظ عقلی و احساسی زیر سوال ببریم و این را بدانیم که ما از لحاظ احساسی این طرحواره را قبول کردیم و بخشی از وجود ما شده است ولی آیا از لحاظ عقلی و منطقی چنین تصوری درست است یا خیر؟
قدم پنجم بخشیدن باعث و بانی ایجاد این طرحواره در زندگیمان که والدینمان هستند.
در نهایت استمرار سعی و تلاش برای کار کردن روی این طرحوارهها در کنار روانشناسان و افراد توانمند دراین زمینه،چون هر کدام از طرحوارههایی که در وجود ما شکل گرفته است به حداقل ۶ ماه زمان نیاز دارد تا فرد بتواند از آن طرحواره رهایی یابد.
- سقز رووداو
- کد خبر 19913
- بدون نظر
- پرینت