شما اینجا هستید
اجتماعی » فضای این روزها چیزی بیش از همدردی می‌خواهد

ابراهیم حسینی فعال مدنی و روان‌شناس بالینی

سقزرووداو- ما معمولاً به خوبی با احساسات و هیجانات خود کوک شده، متناسب با رویدادهایی که با آن‌ها روبرو می‌شویم هیجاناتی مرتبط را تجربه کرده‌ و به تبع آن دست به اقداماتی متناسب می‌زنیم. کمتر زمانی پیش می‌آید که رفتار و کردار ما با این هیجانات و احساس‌ها ناسازگار باشند. امّا در مورد احساسات و هیجان‌های دیگران همیشه وضع به این‌گونه نیست. معمولاً، اگر نخواهیم زیاد مته روی خشخاش بگذاریم، می‌توانیم واکنش انسان‌ها در مقابل هیجانات و احساس‌های دیگران (به ویژه احساسات وهیجان‌هایی منفی از قبیل احساس درد و رنج و ترس و اضطراب و نگرانی) را به سه دسته تقسیم کنیم. دسته‌ی اوّل کسانی هستند که با دیدن رنج و نگرانی دیگران بلافاصله به آن واکنش نشان داده‌، با فرد رنج کشیده‌ احساس همدردی می‌کنند و برای وضعیت پیش آمده‌ باری از رنج و غم و ناراحتی را به درون خود فرو می‌برند. این نوع واکنش، که به طور ذاتی در ذات بشر نهادینه شده‌ است، در ظاهر مناسب به نظر می‌رسد، امّا نظر به این که انرژی جسمی و روانی فرد همدردی کننده‌ را به اضمحلال می‌برد و فرایندی کاملاً منفعلانه می‌باشد، زیاد سازگارانه نیست و به کاهش رنج‌ها و آلام فرد مصیبت دیده‌ کمترین کمکی می‌کند. دسته‌ی دوّم، دقیقاً در نقطه‌ مقابل دسته‌ی اوّل قرار دارند، به این معنی که آن‌ها با دیدن رنج و درد شخصی دیگر به آن با بی‌تفاوتی یا حتّی با خصومت آشکار پاسخ می‌دهند. خصومت آن‌ها گاهی به شکل توجیهاتی هم‌چون متوسل شدن به این‌که «این حقّشان است، حتماً مرتکب گناهی نابخشودنی شده‌اند و باید به این شیوه‌ دچار عذاب شوند» ابراز می‌شود. گاهی نیز این نوع واکنش شکلی منفعت‌طلبانه به خود می‌گیرد و فرد مشاهده‌گر، زمینه را فرصتی برای کسب منافع شخصی در نظر می‌گیرد و از طریق اعمالی همچون احتکار، گرانفروشی، و … در صدد انتقام از جامعه بر می‌آید و نه فقط باری از دوش فرد رنج دیده‌ بر نمی‌دارد، خود نیز باری سنگین بر دوش این افراد خواهد بود. دسته‌ی سوّم، پاسخی متفاوت از دو گروه قبلی از خود نشان می‌دهند. آن‌ها در چنین شرایطی به شیوه‌ای همدلانه پاسخ خواهند داد. یعنی، از نظر هیجانی توانایی درک تجربه‌ی دیگران را دارند. اساساً، آن‌ها خود را به جای شخص دیگر می‌گذارند و همان احساساتی را پیدا می‌کنند که او دارد.

شاید برای شما سؤال باشد که تفاوت همدردی و همدلی دقیقاً چیست؟ همدردی یعنی یک ارتباط منفعلانه، در حالی‌که همدلی به معنای تلاشی فعّالانه‌تر برای درک یک شخص دیگر می‌باشد. طبق گفته‌ی متخصصّان حوزه‌ی روان‌شناسی، همدلی این‌گونه تعریف می‌شود: «واکنش هیجانی یک فرد مشاهده‌گر، زیرا او آن‌چه را که شخصی دیگر تجربه می‌کند یا قرار است تجربه کند را می‌فهمد». مارتین هافمن همدلی را پاسخی عاطفی می‌داند که بیشتر متناسب با شرایط شخصی دیگر است تا شرایط مربوط به خود شخص.

چرا همدلی اهمیت دارد؟

نظریه‌های متعدّدی برای تبیین و توضیح همدلی پیشنهاد شده‌اند. اوّلین کاوش‌ها درباره‌ی این موضوع بر روی مفهوم همدردی متمرکز بودند. فیلسوفی با نام آدام اسمیت پیشنهاد کرد که همدردی به ما کمک می‌کند چیزهایی را تجربه کنیم که ممکن است بدون همدردی هرگز قادر به احساس آن‌ها نباشیم. روان‌شناسی به نام هربرت اسپنسر پیشنهاد کرد که همدردی عملکردی انطباقی دارد و به بقای گونه‌ها کمک می‌کند.

رویکردهای جدیدتر بر روی فرایندهای شناختی و عصب‌شناختی تمرکز داشته‌اند که در ورای همدلی قرار دارند. پژوهشگران یافته‌اند که مناطق مختلف مغز، از جمله قشر کمربندی قدامی، نقشی مهم در همدلی ایفا می‌کنند.

همدلی به رفتارهای یاری‌رسانی منجر می‌شود، که برای روابط اجتماعی مفید هستند. ما طبیعتاً مخلوقاتی اجتماعی هستیم. چیزهایی که به روابط ما با دیگران کمک می‌کنند، به نفع خودمان نیز هستند. وقتی مردم همدلی را تجربه می‌کنند، به احتمال بیشتری رفتارهای جامعه‌پسندانه از خود نشان می‌دهند که به نفع دیگر مردم نیز هستند. صفاتی مانند بشر دوستی و شجاعت نیز با احساسات همدلی با دیگران ارتباط دارند.

امّا آن‌چه نگارنده‌ را به نوشتن این مطلب واداشت این قضیه است که این روزها در فضای مجازی و حتّی فضای حقیقی شاهد رد و بدل شدن پیام‌هایی (و یا بهتر بگوییم، هجمه‌هایی) هستیم مبنی بر این که گویا پخش شدن ویروس کرونا به دلیل برگزاری مراسم ختمی در یکی از مساجد سقز می‌باشد. واکاویِ نشر و گسترش این موضوع ضرورتی است که در قالب موضوع این نوشته می‌گنجد.

بیایید از دریچه‌ای دیگر به موضوع بنگریم. برای فهم بهتر موضوع بیایید به آن زمان برگردیم. نخست این‌که، سؤال این است در آن زمان که هنوز به صورتی جدّی مثل این روزها بحثی از ویروس کرونا نبود، اگر شما به جای خانواده‌ی متوفّی بودید چه کار می‌کردید؟ (پاسخ درست و منصفانه به این سؤال نیازمند همدلی است). به احتمال زیاد هر یک از ما همان کاری را می‌کردیم که این خانواده‌ی داغدار کرده‌اند. پس، اگر چنین است این همه شماتت و ناخواسته متّهم کردن و آن‌ها را سپر بلا قرار دادن برای چیست؟ نکند ناخواسته می‌خواهیم خصومت خود را از این طریق ابراز کنیم. دوّم این‌که چه مدرک و دلیلی در دست داریم که حتماً و به طور قطع علّت شیوع ویروس کرونا از همین مجلس ختم بوده‌ است؟  اگر این‌چنین است، پس علّت شیوع در سایر شهرهای ایران چیست؟ سوّم این‌که به فرض این که این گمانه‌زنی درست باشد، چه سودی برای خانواده‌ی متوفی داشت که به پخش این ویروس بپردازند؟

سؤالات دیگری که باید بپرسیم و متأسّفانه از خود نپرسیده‌ایم، این است که، آیا بعد از آن مراسم ختم، هیچ مراسم و گردهمایی‌ دیگری (همچون مراسم‌های ختم دیگر، عروسی‌، نماز جمعه، راه‌پیمایی، میتینگ‌های انتخاباتی، و انتخابات و …) در این فاصله‌ی زمانی برگزار نشده‌ است؟ اگر برگزاری مراسم ختم توسط آن خانواده‌ می‌تواند نقطه‌ی شروع این مشکل باشد، چرا بقیه‌ی مراسم‌ها از چنین پتانسیلی نباید برخوردار باشند؟ اگر قرار است در این زمینه متّهمی مشخّص شود، چرا به دنبال متّهم یا متّهمان اصلی نیستیم و تمام کاسه کوزه‌ها را سر خانواده‌ای خراب می‌کنیم که در این شرایط نیازمند توجّه و همدلی ما هستند؟

امّا سؤال اساس‌تری که به موضوع بحث بر می‌گردد این است: به چه دلیل یا دلایلی مردم نمی‌توانند همدلانه برخورد کنند؟ دلایل روان‌شناختی کار را می‌توان در این موارد خلاصه کرد:

  • ما قربانیِ سوگیری‌های شناختی می‌شویم: گاهی شیوه‌ی ادراک ما از جهان اطرافمان تحت تأثیر تعدادی سوگیری‌های شناختی قرار می‌گیرد. به عنوان مثال، ما اغلب شکست‌های دیگر افرد را به ویژگی‌های درونی آن‌ها نسبت می‌دهیم، در حالی که کمبودهای خودمان را گردن عواملِ خارجی می‌اندازیم. این سوگیری‌ها می‌توانند درک تمام عواملی که در یک شرایط نقش دارند را برای ما دشوار کنند، و در نتیجه باعث می‌شوند ما نتوانیم شرایط را از دیدگاه شخص دیگر ببینیم.
  • ما قربانی‌ها را عاری از شخصیت‌های انسانی می‌دانیم: افراد هم‌چنین قربانی این تله‌ی فکری می‌شوند که افرادی که با ما تفاوت دارند مانند ما احساس و رفتار نمی‌کنند. این به ویژه در مواردی رایج است که افراد از نظر فیزیکی از ما دور هستند. وقتی ما گزارش‌هایی از یک فاجعه یا تعارض را در کشوری خارجی می‌بینیم، اگر فکر کنیم آن‌هایی که رنج می‌کشند اساساً با آن‌چه ما هستیم تفاوت دارند، ممکن است همدلی کمتری را احساس کنیم.
  • ما قربانی‌ها را سرزنش می‌کنیم: گاهی وقتی شخص دیگری از یک تجربه‌ی وحشتناک رنج برده است، مردم این اشتباه را می‌کنند که او را به خاطر شرایطش سرزنش می‌کنند و بر این باورند که قربانی مرتکب جنایت یا خلافی شده است که باعث تحریکِ دیگر افراد جامعه شده است. این تمایل ریشه در نیاز ما به این باور دارد که دنیا را مکانی عادلانه و منصف بدانیم. اگر باور کنیم که مردم آن چیزی را به دست می‌آورند که لیاقتش را دارند، باعث می‌شود ما فریب خورده و فکر کنیم که چیزهایی وحشتناک هرگز برای ما رخ نخواهند داد.
  • ما به درستی تربیت نشده‌ایم که همدلانه پاسخ بدهیم: همدلانه رفتار کردن یک پاسخ اکتسابی است و نه ذاتی، چرا که اگر رفتارهای همدلانه امری ذاتی و فطری می‌بود نمی‌بایست در جهان شاهد این همه درنده‌خویی و جنگ و کشتار مردمان بی‌گناه می‌بودیم. سیستم تعلیم و تربیت ما چه در سطحی خرد (در درون خانواده‌ها) و چه در سطحی کلان (آموزش و پرورش و سایر دستگاه‌های متولّی امر) در امر آموزش مهارت‌ همدلی به عنوان یک نیاز اساسی برای زندگی در دنیای امروز ما با کاستی‌هایی اساسی روبرو است.

در پایان ضرورت دارد یادآوری شود که در این شرایط، به غیر از آن خانواده‌ی متوفّی، افرادی دیگر نیازمند دریافت همدلی از طرف ما، به عنوان شهروندانی مسئول و وظیفه‌شناس و قدردان، می‌باشند که جا دارد با قلب، کلام، و اعمال‌مان به آن‌ها بگوییم و ثابت نماییم که شما را درک می‌کنیم و می‌دانیم دارید رنج و غم و اضطراب بالایی را با خود به دوش می‌کشید. از جمله‌ی این افراد می‌توان به موارد زیر اشاره‌ نمود:

  • قبل از همه جا دارد که در این شرایط بحرانی با خانواده‌هایی همدلی داشته باشیم و به آن‌ها بگوییم که ما را در غم خودتان شریک بدانید که عزیز یا عزیزانی را به دلیل ابتلا به بیماری کرونا یا هر دلیلی غیر از کرونا از دست داه‌اید ولی به خاطر شرایط نمی‌توانید از تسلّی دادن توسط دیگران از نزدیک در این شرایط سخت برخوردار باشید.
  • پزشکان، پرستاران و تمامی کادر بیمارستانی که در این شرایط دشوار فداکارانه جان ارزشمند خویش را خالصانه بر کف دست نهاده‌ و در خطّ مقدّم مقابله‌ با بحران در تلاشند تا دردی و غمی را از جان و روان خسته‌ی این روزهای جامعه بزدایند.
  • تمام خیّرینی که در این روزها داشته‌های خود را با دیگران سهیم می‌شوند و به شیوه‌های مختلفی در برخورد با این شرایط حماسه می‌آفرینند.
  • تمام

فعّالان مدنی که در عرصه‌های مجازی و حقیقی از زمان و وقت خود مایه می‌گذارند تا هر چه سریع‌تر بر این شرایط فایق آییم.

  • و تمام خانواده‌هایی که در کنار این عزیزان بوده‌، و با ماندن خود در خانه‌ شاید به ظاهر کمترین قدم، امّا قدمی اساسی در راستای کنترل این دیو وحشتناک بر می‌دارند و یار و مددکار فرزندان ایثارگر خود در خطوط مقدم این مبارزه می‌باشند.

این مطلب بدون برچسب می باشد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

سایت خبری سقز رووداو | خبری | اجتماعی | کوردانه | اقتصادی | سیاسی | فرهنگی | گزارش | عناوین بین الملل