دکتر عزیزی متولد گیلانغرب در استان کرمانشاه است. وی پزشکی عمومی را در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و جراحی عمومی را در دانشگاه علوم پزشکی مشهد سپری کرده و از سال ١٣٩٣ در زمینه جراحی عمومی در مشهد شروع به کار و در سال ١٣٩۵ مدرک فلوشیپ جراحی لاپاراسکوپی را از دانشگاه مشهد اخذ کرد.
چند سال را در شهرهای بدره ایلام، گیلانغرب کرمانشاه، مهاباد و بانه به کار درمان مشغول بوده است، بعد از سالها وی اکنون در تهران مشغول به خدمت به شهروندان است. با گسترش سرطان در کشور وی از پزشکان فعال در جراحیهای سرطان روده، سرطان معده، روده کوچک، سرطان مری و جراحی تیروئید است.
گفتوگوی تفصیلی کوثر ویس مرادی خبرنگار ما با دکتر عزیزی در ادامه میآید.
ـ شما زادهی عصر جنگ هستید، با توجه به این تجربه، این پدیدهی ویرانگر چه تأثیری بر آموزش و بهداشت غرب کشور بهعنوان مراکز بمباران و آوارگی مخصوصاً استان کرمانشاه -زادگاه شما- داشت؟
پایان شهریور سال ۵۹ که کشور ما با تهاجم ارتش عراق مواجه شد من حدود ۳ سال داشتم. تصور درستی از جنگ و آثار آن نداشتیم اما همه ترسیده بودند و سعی میکردند تا بچهها و زنان را از صحنه دور نگهدارند هرچند جوانانی بودند که با رشادت در تدارک دفاع بودند. ما برای حفظ جان خود به مناطقی که از دسترس نیروی زمینی ارتش عراق خارج بود در حوالی شهر گیلانغرب پناه گرفتیم اما از گزند نیروی هوایی و آتش توپخانه آنها در امان نبودیم. من به دلیل سن و سالی که داشتم ارزیابی درستی از وضعیت آن روز آموزش و بهداشت غرب کشور ندارم اما همان حداقلی هم که بود و شامل یک درمانگاه تأمین اجتماعی و تعدادی مدارس در شهر گیلانغرب بود که با بروز پدیده جنگ از حیض انتفاع ساقط گردید. ترس و کمبود و آسیب و خطر هرروز بر زندگی روزمره ما سایه افکنده بود و عملاً ما زیرآب نفس میکشیدیم. درنتیجه این مناطق نهتنها امکانات ناچیز گذشته را کاملاً از دست دادند بلکه بعد از جنگ هم با محرومیت مضاعف روبرو شدند. این محرومیت عمومی و در کلیه سطوح بود که شامل آموزش و بهداشت هم میشد بااینوجود ما در چنین وضعیتی خود را قوی نگهداشته و در سطح ملی توانستیم به رقابت بپردازیم و موفق شویم.
ـ از تقریباً بعد از جنگ با حاکمشدن سیاستهای موسوم به تعدیل اقتصادی نظام بهداشت و آموزش به سمت نوعی کالاشدگی پیش رفت که با توجه به عدم توسعه متوازن مناطق باعث نوعی گسست جدید شد. این پدیده در روندی صعودی روی کنکور تأثیر گذاشت، به نظر شما جز نوابغ، چه اندازه از استعدادهای مناطق کوردنشین در این رقابت نابرابر در معرض حذف قرار گرفتند؟
بعد از انقلاب بنا به سیاستهای کلان گذشته کشور درزمینهی توسعه از سطوح یکسانی برخوردار نبود. تفاوتها آن زمان هم وجود داشت در آن زمان درحالیکه ایران مرکزی مرکز ثقل توسعه صنعتی شده بود در منطقه ما حتی جادههای مواصلاتی خاکی بودند و مردم با زحمت خود را به شهرهای همجوار میرساندند. بعد از انقلاب و زمانی که جنگ شروع شد اما این بار یک پدیده دیگری هم بهعنوان جنگ در معادلات توسعهای و اقتصادی وارد شد که کلاً این مناطق را از توسعه محروم داشت. با گسترش جنگ و تداوم آن بنیه اقتصادی کشور ضعیف و زمانی که بعد از جنگ نوبت به مناطق مرزی رسید مشکلات اقتصادی دامنگیر کشور شده بود درنتیجه این مناطق نهتنها امکانات ناچیز گذشته را کاملاً از دست دادند. بلکه بعد از جنگ هم که نوبت بازسازی آنها شد با محرومیت مضاعف روبرو شدند. این محرومیت عمومی و در کلیه سطوح بود که شامل آموزش و بهداشت هم میشد. در خصوص ورودی دانش آموزان به دانشگاه و موضوع کنکور هم این قصه بیتأثیر نبود یقیناً بسیاری از افراد تحت تأثیر آثار روانی جنگ از غافله رقابت ملی مظلومانه عقب ماندند و نتوانستند فرصت ادامه تحصیل پیدا کنند. موضوع به استعدادها هم محدود نمیشد بلکه نوابغ هم که در آن مناطق بهوفور زیاد هستند قادر به نقشآفرینی نشدند چون موضوع فقط به هوش محدود نمیشد بلکه فقدان امکانات رفاهی، نداشتن انگیزههای قوی و فقدان تحصیل درست و آموزشهای خاص در مقام مقایسه با سایر افراد در مناطق دیگر کشور هم کارساز بود. جنگ را نباید فقط محدود به اشغال و تخریب فیزیکی دانست، آثار روحی و روانی و رنجهای بسیار آن که از درون انسانها را نابود میکند را نیز نباید ازنظر دور داشت. خودکشیهای زنجیرهای بعد از جنگ از آثار روانی جنگ بود که متأسفانه مدتها در این مناطق رواج داشت.
ـ با توجه به تجربه شما در استانهای مختلف ایران، در نگاهی کلی وضعیت سیستم و زیرساختهای نظام درمانی مناطق کوردنشین در مقایسه با شهرهای دیگر و تهران را چگونه ارزیابی میکنید؟
ارزیابی علمی در این خصوص نیاز به اطلاعات آماری دقیقی دارد که از دسترسی اینجانب دور است و فکر نمیکنم حتی آمار دقیقی از این موضوع در دسترس باشد مگر در وزارت بهداشت و درمان. با یک قضاوت سطحی و احساسی کاملاً آشکار است که سطح سیستمی و زیرساخت نظام درمانی در نقاط مختلف کشور باهم متفاوت و دارای تفاوتهای معناداری است که مناطق کوردنشین هم از آن بیبهره نیستند؛ این تفاوتها در سایر استانها هم کاملاً مشهود است در سیستان و بلوچستان هم آشکارا میتوان تفاوتها را دید و قضاوت کرد. تهران و مراکز استانهای ایران اغلب تفاوت معناداری با شهرستانهای دورافتاده دارند. تهران بهعنوان پایتخت از دیرباز از وضعیت خاص و امتیاز فوقالعاده و محسوسی برخوردار بوده است و به دلیل نقش سیاسی و اقتصادی که ایفا نموده است از بهرهمندیهای خاص آموزشی و بهداشتی خاصی هم برخوردار بوده است. در کشور ما علاوه بر سیاستگذاران، وضعیت اقتصادی مناطق مختلف ایران همیشه نقش تعیینکنندهای در توسعه آن مناطق توسط نخبگان و مردمان آن مناطق داشته است. بازده اقتصادی همیشه برای بخش خصوصی مهم بوده است. درحالیکه توسعه بهداشت و آموزش بهعنوان مؤلفههای خدماترسانی عمومی بستگی به نظرهای دولتها و برنامههای توسعه کشوری داشته است. از این منظر ما در کشور شاهد تفاوتهای معناداری هستیم و سیل مهاجرتها نشانگر آن است که امکانات عادلانه توزیع نشده است. مناطق کوردنشین هم بهتبع این سیاست عمومی از وضعیت مطلوبی که رضایت عمومی را در برداشته باشد برخوردار نبوده است. تعداد بیماران معمولاً در این مناطق به دلیل سوءتغذیه و مشکلات اقتصادی همیشه زیاد بوده و امکانات بهداشتی هم پاسخگو نبوده است. گاهی مردم برای درمان بیماریهای خود مجبور به سفرهای دورودراز میشوند و این فقدان امکانات بر رنج آنها میافزاید. طبیعی است وقتی در منطقهای دسترسی به امکانات آموزشی و بهداشتی کم و نامناسب باشد رنج ها هم افزایش پیدا میکند و این همان چیزی است که من در طی تجربیات پزشکی خود در مناطق کوردنشین لمس کردهام.
اگر طیفی از شهرهای کوچک در نظر بگیریم بعد مراکز استانها و شهرهای بزرگتر تا تهران، ما با توزیعی ناموزون از امکانات و نیروی انسانی در حوزه درمان یا دقیقتر با تجمیع امکانات در مراکز طرف هستیم. شما ریشه را در کجا میبینید؟ ازنظر نیروی انسانی هم با پدیده مهاجرت روبهرو هستیم از اول این طیف تا الان که به مقدار آن به سمت خارج از کشور بنا بر اظهارات مقامات وزارت بهداشت افزودهشده؟ مشکل در کجاست؟
از این منظر مناطق مرزی همیشه با دو پدیده روبرو بودهاند یکی دور نشینی و دیگری عقبماندگی توسعهای کل کشور که موجب میگردید در حاشیه قرار بگیرند. در ارزیابی امکانات کشور نباید شتابزدگی کرد و خود را به لحاظ عینی با استانداردهای رایج دنیا مقایسه نمود اما نمیتوان انکار کرد که محرومیتزدایی از مناطق مرزی و بهویژه مناطق کوردنشین تحت تأثیر تنشهای سیاسی و قومی و اعتقادی و زاویهای که با حکومت مرکزی در گذشته وجود داشته است با آهنگ بسیار کندی پیش رفته است.
ـ با توجه به خاستگاه خانوادگی شما در مناطق کلهر کرمانشاه و مشارکت مدنی که در پروژههای مردمنهاد داشتید، در غیاب سیاستهای کلان و توسعه متوازن یعنی عدم حضور مؤثر بخش دولتی، شما نقش فعالیت مدنی شخصی و سازمانهای مدنی در حوزه بهداشتی و آموزش را چطور میبینید؟
متأسفانه در مناطق کوردنشین به دلایلی منجمله قومگرایی ناشی از آن و همچنین حاکمیت غیرنخبگان، مشارکت مدنی در قالب توسعه داناییمحور تقریباً ناچیز و تا حد صفر بوده است. هرچند فرهنگ سنتی قومی خاصیتهای ذاتی خود در نوع خاصی از مشارکتهای مدنی قومی را به همراه داشته است اما دایره دید و نگاه غالب و رویکرد توسعهمحور ترقیخواهانه با ضعف بسیار زیادی روبروست. بعضیها بهسختی از منطقه خود خارج میشوند و دوری از فرهنگ بومی را نوعی غریبی میدانند اما فیالذاته کسانی که از هوش و توانایی فکری خاصی برخوردار بودهاند این قالبها را پشت سرگذاشته و به کاروان علمی و فرهنگی متمایز نقاط دیگر ایران پیوسته و دستاوردهای خوب شخصی برای خود تدارک دیدهاند. فرهنگ قومی مخل به توسعه ملی است و نگاه غریبانهای به ملیت ناسیونالیستی خود دارد و این موضوع همیشه مزاحم اختلاط و یگانگی ملی در این مناطق گردیده است درحالیکه با توجه بهبهم ریختن مرزهای جغرافیائی و نژادی و گسترش ارتباطات حرکت بهسوی کمال با حفظ هویت فرهنگی و نژادی امکانپذیر است. و این میتواند انگیزهای باشد تا انسانها از حاصل جمع دستاوردهای بشری بهقدر لیاقت خود بهره بگیرند. امثال من نهتنها چیزی از دیگران بیشتر نداشتیم بلکه کمتر هم بودیم اما با رویکرد داناییمحور و با حفظ هویت خود تلاش کردیم تا به کاروان علمی بپیوندیم و بهره خود را ببریم و به نظرم موفق شدیم. تلاش برای بهبود وضع شخصی مقدمه بهبود در وضع منطقهای هم خواهد شد ما امروز بخشی از توان خود را در خدمت کسانی قرار میدهیم که با ما هم هویت و به عبارتی قوموخویش هستند. دولت در مفهوم سیاسی آن یک شخص حقوقی ناشی از اراده جمعی است که وظایفی درزمینهی تأمین امنیت و منافع ملی و رفع نیازهای عمومی مردم را به عهده دارد اگر تعامل با دولت بهگونهای باشد که به افزایش سهم ما در بودجه و پیشبرد توسعه بیانجامد باید این کار انجام بشود همانگونه که مرکز نشینان با تعامل خود بیشترین سهم را دارا هستند.
تقریباً میتوان گفت در تمام حوزهها با حضور گسترده نیروهای متخصص کورد در تهران روبهرو هستیم. با توجه به مهاجرت گسترده ناشی از بیکاری پساجنگ به این شهر جمعیتی کورد آن بالغبر یکمیلیون نفر تخمین زده میشود، آیا تجربه جمعی در حوزه مختلف چه در خود تهران چه برای مناطق کوردنشین در سالهای اخیر داشتید؟
خیر، با توجه به حوزه تخصصی من صرفاً در خصوص خدمات درمانی تا حد ممکن انجاموظیفه مینمایم. حوزههای دیگری باید در این خصوص درصورتیکه جنبههای اجتماعی مفید داشته باشد فعال گردند.
ـ در مجموعه تخصصی کاری شما بهکارگیری نیروهای کورد چشمگیر است، از همه شهرها، از مریوان تا گیلانغرب، دلیل خاصی دارد؟ یک علقه و دغدغه شخصی است یا تصادفی؟ در سطح کلان تر شما چقدر سیاست تبعیض مثبت را برای برونرفت مناطق کوردنشین از توسعهنیافتگی مؤثر می دانید؟
داستان خدماترسانی به مردم کورد در حوزه تخصصی یا بهکارگیری افرادی در رابطه با ارائه خدمات دو دلیل خاص دارد، یکی همذاتپنداری و احساس سمپاتیک نسبت به انسانهای شریفی است که علاوه بر مسائل ملیتی، قومی و خویشی و دلبستگیها و وابستگیها از روحیات سخاوتمندانه و شریفی برخوردار هستند که هر انسانی را تحت تأثیر خود قرار میدهند و دیگری آشنایی با روحیات افراد آن منطقه است که بیشتر آنها انسانهای فطری و وفادار و باصداقتی هستند و این خصائل کاری از اهمیت زیادی در حرفه من برخوردار هستند. این امر گاهی تصادفی اتفاق میافتد و در اکثر اوقات هم بنا به سابقه برخورد و ارتباطات قومی و یا سوابق زندگی شخصی من اتفاق میافتد…..
ـ با غلبه ارزشهای مصرفی و کالا زدگی همهجانبه چه در نظام درمان که در نارضایتی از جامعه پزشکان هر چند وقت یکبار بروز میکند چه در خود مردم با گرایش شدید به عملهای زیبایی، ما با فضایی دوگانه و متناقض روبهرو هستیم، برای بازیابی جایگاه پزشک که دورهای مقامی فراتر از خدماتی داشت و از طرفی تعدیل وضعیت آشفته جمعی، بهعنوان کسی که سعی کردید با این موج همراه نشوید راهکار شما چیست؟
خیلی از رفتارها حاصل کنشهای اجتماعی و رسوخ فرهنگهای نو و تغییر رویکرد انسانها و درواقع اختلاط هویتی است که طی سالیان متمادی در اثر تلقین و یا تعالیم کنترل نشده در جامعه رسوخ یافته و تکثیر شده است امروزه دیگر نمیتوان با پدیده لجامگسیخته عملهای زیبایی مقابله کرد بلکه باید به آن جهت مثبت داد. در این حوزه هم بیماران و هم پزشکانی که دغدغه کاسبکارانه دارند مشارکت دارند. خودنمایی از آفات محدودیتهای فرهنگی است و فرهنگسازی امر پیچیدهای است که عوامل زیادی منجمله دولت، خانوادهها، رسانهها و غیره در آن دخیل هستند. به نظر من اگر ما بتوانیم به جنبههای مثبت موضوع که علاوه بر زیبایی بهسلامت جسم و روح اشخاص هم منجر شود بها بدهیم میتواند قابلقبول گردد و پزشکان را هم از اتهام و نارضایتی مبرا کند. من با این رویکرد سعی میکنم روی جنبههای مثبت موضوع که درمان همراه با زیبایی و سلامتی است تمرکز کنم و فکر میکنم تا حدودی موفق شدهام.
ـ جدا از نیروی متخصص و آموزشدیده در دنیای پزشکی، تکنولوژی روز دنیا نقشی اساسی دارد. در این زمینه چه در عرصه تولید چه ورود قطعات و لوازم پیشرفته روز دنیا به ایران با توجه به تحریم، ایران در وضعیتی است؟
لازم به گفتن نیست که در این بخش مشکلات زیادی متأسفانه خودنمایی میکند و علاوه بر اینکه هزینههای تأمین دارو و تجهیزات را بالا برده است بلکه در مواردی از کیفیت کالا نیز کاسته شده است.
بسیاری از بیماریها مانند انواع سرطانها در ایران سیری صعودی داشته است. بهخصوص حوزه تخصصی شما، علت کجاست؟ سبک زندگی و غذایی ایرانیان تا چه اندازه سالم و تا چه اندازه در معرض این تهدید فزاینده قرار دارد؟ چشمانداز و راهکار شما چیست؟
بیماریها نسبت مستقیمی با تغذیه و سبک زندگی انسانها دارد. سوءتغذیه آفات خاص خود را دارد و اگر سیاست کلانی در خصوص امنیت غذایی از سوی دولت در تأمین حداقلها صورت نپذیرد طبیعی است که بیماریها رونق میگیرند و منجر به بروز سونامی سرطان میگردند. علاوه بر این موضوع کلی باید یادآور شد که فرهنگ غذایی در ایران از اسلوب درستی برخوردار نیست یعنی حتی در میان قشر مرفه که از سوءتغذیه رنج نمیبرد ما با تغذیه نامناسب روبرو هستیم که بیماریهای خطرناک را دامن میزند.
ـ مهمترین مسئله امروز روز کشور و دنیا کرونا است. کرونا تلنگری بزرگ برای سیاستهای بهداشت در دنیا حتی در کشورهای پیشرفته مانند آمریکا، فرانسه و ایتالیا بود که در پیادهسازی سیاستهای نئولیبرالی ۴۰ سال اخیر سرانه تخت بیمارستانی یا بودجه پروژههای تحقیقی مرتبط با سلامت عمومی چقدر کاهش یافته است. تحلیل شما از اوضاع، مهمترین درسهای کرونا برای نظام درمانی کشور و چشمانداز تأثیر سیاستهای موجود در قبال مهار و کنترل این بیماری در ایران چیست؟
در بهترین حالت که کشورهای توسعهیافته قرار داشتند کرونا بازهم سردرگمی و بلبشوی خود را در نظام بهداشتی دنیا ایجاد کرد. سیستم بهداشتی ما طبیعی بود که قادر به رفتار موازی با دنیا در کنترل این ویروس نبود ضمن آنکه شائبههای سیاسی و امنیتی هم در ابتدا در خصوص ترویج و گسترش این بیماری وجود داشت. به هر حال باید قبول کنیم که ما پای بهپای دنیا نمیتوانیم حرکت کنیم اما میتوانیم سیاستگذاری صحیحی داشته باشیم که با اتکا به امکانات بومی خود روی این نوع حوادث بهداشتی خطرناک در حد امکان کنترل داشته باشیم. نظر غالب در کشور این است که در خصوص پدیده کرونا ایران میتوانست خیلی بهتر عمل کند من هم همین نظر را دارم.
پزشکی درگذشته چه در دین، چه سنت و ذهنیت جامعه فراتر از شغل بوده، در جایی از تاریخ همپوشانی داشته با فلسفه و حتی نجوم. از طرفی در این سالها جامعه پزشکی هم از روند آسیبهای اجتماعی و تغییر نظام ارزشی جامعه به کنار نبوده است. مهمترین دلایل افول اخلاق حرفهای در این حوزه چه میتواند باشد. چرا در این سالها اینقدر نگاه خدماتی و سودمحوری به عرصه درمان غلبه یافته است؟ مشکل این تغییر پارادایم در عرصه عمومی کجاست؟
پاسخ به این سؤال مستلزم بررسی موشکافانه خیلی از مؤلفههای اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، اخلاقی و سیاسی است و میتواند موضوع یک تحقیق علمی باشد بنا براین من واقعاً نمیتوانم در این خصوص بهطور دقیق اظهارنظر کنم. در حد یک تجربه شخصی و خیلی سطحی و عامیانه فقط میتوانم بگویم که جامعه تغییر کرده است و متکثر و گسترده شده و سنتها دستخوش تحولاتی گردیدهاند که انتظار آن با این سرعت نمیرفته است. یادمان باشد موضوع به اشخاص یا تخصص خاصی برنمیگردد تغییر تنها چیزی است که همیشه اتفاق میافتد و هرگز به پایان نمیرسد. مهم مدیریت تغییر است که در نظامهای اجتماعی دنیا برای آن برنامهریزی کردهاند اما جهان سوم درحالیکه با عوارض دنیای مدرن روبروست هنوز تکلیف خود با گذشته را مشخص نکرده است. در این تغییر و تحول پزشکان هم بخش کوچکی از یک جامعه را تشکیل میدهند که غالباً تابع هنجارهای اجتماعی روز بهعنوان درمانگر در کنار همنوعان خود به خدمت مشغول هستند و از آنان مستقیماً تأثیر میپذیرند یا به عبارتی همان خود آنها هستند البته در یک کسوت دیگری. چیزی که باید اضافه کنم این است که جنبههای شخصی و انفرادی و اخلاقی اشخاص مختص خود آنهاست و دخالت در آنها به بروز بحران منجر میشود ما باید خط قرمز را از افراد به جامعه انتقال بدهیم و به افراد تا جایی آزادی بدهیم که به جامعه آسیب نرسانند در این حالت جامعه از امنیت بیشتری برخوردار خواهد بود.
پرسش آخر بیشتر میتواند جنبه شخصی داشته باشد. درگیری با حیات انسانها میتواند تجارب و تلنگرهای خاص خود را داشته باشد. در همه این سالها و شهرهای مختلف، چه اتفاقاتی را نقطه عطف دنیای حرفهای خود میدانید که در نگاه شما تأثیری بنیادین گذاشته است؟
رضایت خشنودی بیماران بعد از عملهای جراحی به من حس تلاش و زندگی میدهد. بسیاری از بیماران، بعد از جراحی چاقی دچار کاهش وزن میشوند که سالها در آرزوی آن بودهاند این کاهش وزن سبب بهبود امید به زندگی افزایش اعتمادبهنفس آنها میشود، افراد با افسردگی مزمن تبدیل به افرادی خوشحال با اعتمادبهنفس میشوند که این تغییر سبک زندگی نگرش آنها همیشه باعث خوشحالی من میشود.
- سقز رووداو
- کد خبر 15286
- بدون نظر
- پرینت