شما اینجا هستید
اخبار » مسیح در مانوس

فرهاد امین پور روزنامه نگار و فعال مدنی

سقزرووداو- بهروز بوچانی پناهنده‌ی کُرد ایلامیِ گرفتار در جزیره‌ی مانوس، بزرگ‌ترین جایزه‌ی ادبی استرالیا (ویکتوریا) را به خاطر نوشتن رُمان «هیچ دوستی به جز کوهستان» از آن خود کرد. این سومین جایزه‌ی معتبری است که کُردها در دو سال گذشته از آن خود کرده‌اند.

اما آیا گرفتن جوایز بزرگی چون نوبلِ صلح، نوبلِ ریاضی (فیلدز)، ویکتوریا و… می‌توانند بخشی از رنج و آوارگی تاریخیِ کُردها را التیام ببخشند؟ پاسخ به این سئوال آسان نیست. ظاهراً در تقدیر دردناک کُردها، فروزش و پیدایی با رنج و آوارگی عجین شده و این تقدیر محتوم را گریزی نیست. زمانی یلماز گونای فیلم بزرگ و تأثیرگذار “راه” را از زندان‌های ترکیه کاگردانی کرد و اکنون پس از چند دهه، بوچانی رُمانش را از شبه‌زندان مانوس و به‌وسیله‌ی موبایلش نوشته و به بیرون ارسال کرده است.

به‌راستی این مسیر و میراثِ آغشته به درد و سختی، چرا تا این اندازه جان‌سخت است؟ کُردهایی که اینک در جهان‌شهرهای غُربت، نوبل می‌گیرند و در فروچاله‌‌های مانوس رُمان‌های درخشان و جهانی می‌نویسند فرزندان آشنای همین اطراف‌اند که دوزخ خاورمیانه تا عمق وجودشان را سوزانده و تبعیض و نابرابریِ تاریخی و داغ و درفشِ ایرانشهری تا انتهای جهان فراری‌شان داده است. به‌راستی ماشین‌های نابودگرِ روح و جانِ ساکنانِ این سرزمینِ سوخته را کی می‌توان متوقف کرد؟ آیا می‌توان به بیداری خاورمیانه از کابوسِ نفرت و خشونت و به رهایی این سرزمینِ یخ‌زده از چنگال استبداد و تبعیض امید بست؟

اکنون غرب نیز با تناقض‌های درونیِ آشکاری روبروست که داعیه‌ی آزاد و عادلانه بودنِ لیبرال‌دمکراسیِ حاکم بر آن را با چالش‌های عمیقی مواجه ساخته است؛ از یک‌سو فربه شدن بیش از انتظار بازار سرمایه‌، دمکراسیِ قابل احترامِ آن را نحیف‌ ساخته و از سوی دیگر جلوگیری از ورود مهاجران بی‌پناه، ریشه‌ی اعتقاد به حقوقِ بشرش را سُست و لرزان نموده است. غربِ امروز چنان در باتلاق سرمایه‌ و پوپولیسم گرفتار شده که حتی مسیح‌های سرگردان در کمپ‌های مهاجرت خود را که می‌توانند اندکی به رهایی‌اش کمک‌ کنند بازنمی‌شناسد. بوچانی که چهره‌‌ی مغموم‌اش در همان نگاه اول، چهره‌ی معصوم و رنج‌کشیده‌ی مسیح را تداعی می‌کند از سنخ پیام‌آورانِ جدیدی است که باید به‌موقع شناخته شوند. او که به‌ناچار از سرزمین مادری خویش هبوط نموده و سیمای مسیح را بر صلیب وجودش تا مانوس کشیده است، سال‌هاست پُشت دیوارهای در حالِ سقوط ارزش‌های لیبرال غرب گرفتار مانده و اکنون تلاش می‌کند از راه رُمان‌، جهان را از رسالتِ‌ انسانی‌ خود آگاه سازد. او هم‌زمان نماد واقعی و راستینِ ملتی نیز هست که سرکوب و نادیده‌انگاری‌اش به وسعت بخش بزرگی از جغرافیای رنج در جهان است؛ از خاورمیانه تا مانوس، از واشنگتن تا شنگال و از مهاباد تا میکونوس. بوچانی‌ها را باید از صلیب‌های سرکوب شرق و بی‌اعتنایی غرب پایین کشید و پیام‌شان را شنید. غرب باید به پیمان ناخواسته‌اش با دوزخِ شرق، جهت نابود کردن بوچانی‌ها و فرهنگ در اسارت‌شان پایان دهد. پیام مسیح‌های عصر جدید را باید شنید پیش از آن‌که در کمپ‌های مانوس و برفراز صلیب‌های رنج و آوارگی خاموش شوند. این فریادهای دردناک را بشنوید. مسیح در مانوس رنج می‌کشد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

سایت خبری سقز رووداو | خبری | اجتماعی | کوردانه | اقتصادی | سیاسی | فرهنگی | گزارش | عناوین بین الملل