شما اینجا هستید
اجتماعی » چرا کتاب نمی‌خوانیم؟

به بهانه سی‌وششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران(۱۷-۲۷ اردیبهشت۱۴۰۴)

گابریل گارسیا مارکز، نویسنده پر آوازه کلمبیایی در سخنرانی برای نیروهای مسلح کلمبیا گفته بود:« اگر هر یک از شما کتابی در کوله‌پشتی خود داشته باشید، زندگی همه ما بهتر خواهد شد.» اما دیگر ما کتاب نمی‌خوانیم.
کتاب نمی‌خوانیم و طبیعی است که کم‌کم آدم‌های بدتری می‌شویم. توی کیف‌ها و کوله‌پشتی‌هایمان تبلت‌ها، گوشی‌ها و شارژر جای کتاب را گرفته است. معلوماتمان گره خورده به فضای مجازی و دستمان از کاغذهای کاهی کوتاه شده است.
کتاب نمی‌خوانیم و به نظرم معلوم است که چرا نمی‎خوانیم: به جای خرید یک جلد کتاب، پولمان را برای خرید بسته‌های اینترنتی و فیلترشکن‌ها کنار می‌گذاریم. این که چرا کتاب‌فروشی‌ها به آن دورها کوچ کرده‌اند و آن تک و توکی که مانده‌اند با لوازم‌التحریرفروشی و تزیینی‌فروشی روزگار می‌گذرانند.
این‎ها دلایل دم دستی دارد. واقعیت این است که دیگر کسی به این چیزها اهمیت نمی‌دهد و انگیزه‌ای برای مطالعه وجود ندارد. مشکل اصلی حتی گرانی کتاب نیست. مسئله اصلی این است که شوقی برای دانستن وجود ندارد. جامعه‌ی بدون پرسش تلاشی برای یافتن جواب نمی‌کند.
وقتی رشد مردم در گرو هر چیز، به جز دانش است، معمولا افرادی که دانستن را برای چیزی به جز نفس دانش می‌خواهند، اشتیاقی به مطالعه ندارند. بیشتر ما هم همین‌گونه‌ایم. مثلا از دانش ا‌نتظار ا‌رتقای شغلی داریم.
وقتی این‌ ا‌نتظار بدون مطالعه هم پاسخ می‌یابد، چه نیازی است به مطالعه؟ در آمارها سرانه مطالعه هر سال پایین‌تر می‌آید، در حالی که یکی ا‌ز شاخصه‌های ارزیابی رشد، توسعه و پیشرفت فرهنگی هر کشور در عصر حاضر میزان مطالعه و کتابخوانی مردم آن مرز و بوم است.

حوزه کتاب و نشر در کشور در وضعی قرار دارد که می‌توان ا‌ز آن به بحران یاد کرد. شواهدی نظیر سرانه پایین مطالعه، تعداد نامتناسب کتابخانه‌های عمومی، شمارگان پایین کتاب‌های منتشر شده، تعداد بالای ناشران غیرفعال و… از نشانه‌های ا‌ین بحران هستند. این وضع در شهرستان‎های کوچک بحرانی‎تر هم هست. در بعضی شهرها تعداد کتاب فروشی‎ها و کتابخانه‎های عمومی از تعداد انگشتان دو دست کمتر است. در شهری مثل سنندج که سرانه مطالعه آن از میانگین کشوری هم پایین‎تر است، فعالان فرهنگی به دنبال حمایت و مشارکت خیرین برای ساخت و تجهیز کتابخانه‎های عمومی هستند تا شاید کمی جا برای کتاب در زندگی شهروندان باز کنند. فعلاً باید به حداقل‎ها قناعت کنیم تا بادها خبر از تغییر فصل بدهند. شاید آستین‌هایی را بالا بزنند تا چند کتابخانه مجهز در ا‌ین شهر متولد شوند، شاید.
هوا، هوای باهاری‎ست، می‌شود آن‌را روی پوستت احساس کنی آمیخته به بوی یاس‌ها ، تب بالا و پایین رفتن دلار فرو ننشسته است، عده‌ای از مردم از عده‌ دیگری گله می‌کنند که چرا در خانه آذوقه جمع می‎کنند، مگر چه خبر شده است. روزنامه‌ها دعوای سیاسی راه انداخته‌اند، پس از ۴۶ سال یخ جنگ سرد امریکا و ایران آب شده است و مذاکرات بازارش داغ است، در حالی روز کارگر می‌رسد که تعداد دیگری از زحمت‌کش‌ترین کارگران بندر قربانی شدند، چرا در این مملکت کارگرکشی زیاد است؟

 

نصف مردم دنیا زیر خط فقر زندگی می‌کنند، معلوم نیست بالاخره سران دنیا برای ساکنان زمین چه خوابی تدارک دیده‌اند… در این آشفته‌بازار اگر حوصله ندارید، باور کنید راه حلش خیلی ساده ا‌ست؛ بنشینید یک گوشه و کتاب -این ابزار دانایی- را بخوانید.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

سایت خبری سقز رووداو | خبری | اجتماعی | کوردانه | اقتصادی | سیاسی | فرهنگی | گزارش | عناوین بین الملل