همگی حال و هوای قبل از ورود به کلاس اول را به یاد داریم. نخستین روز ورود به دبستان همه را به وجد می آورد. دنیایی ناشناخته برای کودکان، که در رویاهایشان پروازکنان در آن می پرند و بازی می کنند، می خورند و کیف می کنند، کیفی که حتی برادران رایت هم با پروازشان تجربه نکردند.
تصویرشان از مدرسه، لوبیای سحرآمیزی است که یکباره با ورود به آن قد می کشند، خانوم/ آقا می شوند و بزرگی می کنند.
فرصت خوبی است. والدین زرنگی که با وعده ی بزرگ شدن نصف خریدها را بُر می زنند، بعد هم خریدها منوط می شود به شروع مدرسه و بعدتر با ادب و شاگردممتازشدن.
منتفع ماجرا کیست؟ پدرمادری که با وعده سر خرمن، به وقت و به کام نخریدند.
اما تصور از مدرسه چگونه است که راضی به این همه هزینه و پاپس کشیدن از آرزوهای کوچک وبزرگ می شویم؟ مکانی رویایی که، اتاق بازی، سالن ورزشی، آزمایشگاه، استخر و کتابخانه دارد.
اما خیلی زود و در همان بدو ورود، تصور آسمان پرستاره از مدرسه پر می کشد. اینجا مدرسه هست، اما آن تعاریف و توصیف ها، در داستان های مادرانه و فیلم های تلویزیونی است. اینجا مدرسه ای است در سقز، در یکی از مناطق محروم، نه مدرسه ای در تهران و اصفهان. احتمال دارد حیاط و یا حتی کلاس هم نداشته باشد. فقط می توانی بنشینی، بخوانی و شاید بنویسی.
چقدر زود پرواز کودکی به سر می رسد. پرواز در رویاها فراموش می شود تا پرواز واقعی تجربه شود.
۱۶ سال، در آرزوی پرواز از فرودگاه سقز سیر کردیم. البته ۱۶ سال قبل تر برایمان نقشه کشیدند و از خوبی های فرودگاه(به مانند کلاس اولی ها در مورد مدرسه) برایمان گفتند.
کار خواستیم فرودگاه، توسعه شهر خواستیم فرودگاه، پزشکان حاذق، اساتید نخبه، گردشگر خارجی فقط پروازی و سوت قطار خواستیم، گفتند: “چه حرفا فرودگاه خود لوکوموتیو اقتصادیست” ! لذت پرواز، فرودگاه می خواهد و چه لذتی دارد بزرگ شدن، قطب اقتصادی و آموزشی شدن.
اگر تاکنون نیستیم چون فرودگاه نداریم، صبر پیشه کنید. فرودگاه معجزه می کند، جاده، اتوبان، کارگاه، کارخانه، درمانگاه و بیمارستان فوق تخصصی می شود و بازار رونق خواهد گرفت. اولویت اساسی فردوگاه است؛ همان مدرسه سحرآمیز و خیالی که از همه، استاد، مهندس، پزشک، خلبان و فرماندار و استاندار می ساخت.
واقعا چقدر حالمان شبیه کلاس اولی هاست. مراسم افتتاحیه هم، همان حال و هوای روز اول دبستان بود. اول صفی های شعرخوان و مورد تشویق، همچنان مدرسه را دوست دارند. اما ته خطی ها که دستشان از همه جا کوتاه شده، تازه فهمیده اند؛ عجب کلاه گشادی بود. همه امیدوارند، اما در روزهای آینده کم کم همه خواهند فهمید که مدرسه همینی هست، که الان هست. آنچه را شنیده اید فراموش کنید.
کسی نیست بگوید، پدرمهربان مفریب فرزندت را. آسمان، دبستان نیست. مادر مهربان مفریب فرزندت را به بازی های دبستانی؛ روز اول تو ذوقش می خورد. آن هایی که می گویی اینجا نیست. مدرسه ای که تو از آن می گویی، چندین سال است بدون سالن ورزشی و اتاق بازی افتتاح شده است.
ای کاش ما را کلاس اول نمی دانستید و ۱۶ سال در تمام میتینگ ها و سفرهای انتخاباتی نمی گفتید از برکات فرودگاه، نمی گفتید که با داشتن فرودگاه، محوریت اقتصادی پیدا خواهیم کرد، آسمان را می خواستیم چکار که هنوز در زمین و راه زمینی کلی چاله و چوله داریم، می گذاشتید با خیال بچگی هایمان مدرسه را بهشت آرزوهایمان بدانیم. حداقل می گفتید آنچه را از آن حرف می زنیم، منظورمان فرودگاه کارآمد و پررونقی است، که درست همان جایی وجود دارد، که مدارس لاکچری هستند.
به هر حال نه کلاس اولی ها با مراسم نمادین بازگشایی مدرسه، بزرگ شدند و نه سقز با افتتاح فرودگاه قطب اقتصادی منطقه می شود، بعد از اول مهر هم معمولا اتفاق خاصی در امکانات مدرسه روی نمی دهد، در فرودگاه هم بعد از افتتاح می تواند اتفاقی نیفتد. البته می تواند اتفاقات میمونی هم بیفتد اگر بازیچه سیاست قرار نگیرد.
ما یکبار در اول مهر فرود آرزوهایمان را تجربه کرده ایم و در افتتاح فرودگاه پایان آرزوی پرواز بر فراز آسمان ها را.
به هرحال ناچاریم، مانند کلاس اولی ها امیدوار بمانیم. شاید مسیر خوشبختی از راه همین مدرسه باشد و امیدواریم با افتتاح فرودگاه با هر نامی چه نمایشی(دیدگاه جناح اصولگرا) و چه آزمایشی(اصلاح طلبان) موجب خروج این طرح ملی از ردیف بودجه نباشیم و تا تکمیل آن، اقدامات لازم ادامه پیدا کند، تا عاقبت، ما هم پرواز را تجربه کنیم.
پروازی هم در کار نبود پیشکشتان، اما حداقل ما را کلاس اولی ندانید. خیلی وقت است کلاس اول مان تمام شده است. مگر فرودگاه بدون کادر و نیروی انسانی می شود؟ کلاس اولی های امروز دوره پیش دبستانی را می گذرانند تا ببینند آمادگی کلاس اول را دارند یا نه، همانطور که خیلی وقت ها، قبل از افتتاح، بهره برداری آزمایشی از طرح ها صورت می گیرد تا آمادگی افتتاح را بسنجند، اما نمی دانیم افتتاح آزمایشی را کجای دلمان بگذاریم. می توانستید پرواز فلایت چک را بدون مراسم و نمایش انجام دهید، تا حرف و حدیثی هم نباشد. اینها را می دانیم و اما لب فرو بسته ایم. شما هم بدانید که می دانیم آنچه را که تحویل مان دادید، همان ماکت ۱۶ سال پیش است، در مقیاسی بزرگتر.
خیلی از همان کلاس اولی ها از راه مدرسه به بزرگی رسیدند، پس ما هم همچنان منتظر بزرگی خواهیم ماند.
ما کلاس اول نیستیم…
- *فعال فرهنگی
- سقز رووداو
- کد خبر 14517
- بدون نظر
- پرینت