فرهاد امین پور، نویسندە و روزنامه نگار کورد در گفتگویی ضمن انتقاد از هر دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا معتقد است هر دو جریان مذکور با مشکل مقبولیت مواجه شده اند لذا کوردها برای پیگیری مطالبات خود، باید به فکر طراحی روشها و ایجاد راههای جدیدی برای حضور مستقیم در عرصه مناسبات سیاسی در ایران باشند.
به گزارش سقزرووداو به نقل از کوردپرس؛ دو جناح اصلی در عرصه سیاسی ایران همواره با فراز و فرودهای خاصی هسته ها و مراکز قدرت سیاسی و نهادهای اجرایی این کشور را در اختیار داشته و طی ۲۲ سال اخیر در مقاطع مختلف دو بازیگردان اصلی عرصه سیاست کشور بوده اند. با نزدیک شدن به موسم انتخابات و کارزارهای انتخاباتی، تلاش های هر یک از این دو گروه در جهت پیشبرد گفتمان سیاسی خود اوج می گیرد. با آغاز ثبت نام نامزدهای انتخابات دور یازدهم مجلس شورای اسلامی، بار دیگر فضای سیاسی ایران به محل رقابت و مناقشه میان این دو طیف سیاسی تبدیل شده است. بدیهی است در چنین شرایطی احزاب سیاسی از مربع تبلیغاتی برجسته سازی نقاط قوت خود، حذف و پوشیدن نقاط ضعف خود، برجسته سازی نقاط ضعف حزب مقابل و حذف و پوشیدن نقاط قوت حزب مقابل بهره می گیرند.
متن گفتگو به شرح زیر می باشد:
ـ جریان اصلاحات بە عنوان یکی از دو جریان اصلی سیاسی در ایران دستخوش مشکلات و بحرانهایی شدە که بیانگر وجود ضعف و آشفتگی گسترده در این جریان سیاسی است. نظر شما در خصوص دلایل این مشکلات در مقایسە با جریان اصولگرایی چیست؟
فرهاد امین پور: تا پیش از خروج آمریکا از برجام، مناسبات سیاسی ایران همچنان مانند گذشته بر اساس حضور دو جریان اصلی (اصلاحطلبی و اصولگرایی)در عرصه قدرت و سیاست تعریف می شد. البته قبل از خروج آمریکا از برجام، عواملی در تضعیف جریان اصلاح طلبی نقش داشت: نخست شیفتهای گاه به گاه روحانی به سمت جریان اصولگرا برخلاف شعارهای اصلی اصلاحطلبی و اعتدالگرایی و دوم، ایجاد موانع برای دولت در مسالهی برجام ایجاد شد. چون جریان اصولگرا از موفقیت برجام و تقویت اصلاحطلبان وحشت داشت بسیار تلاش کرد تا آن را تضعیف کند.
پس از خروج آمریکا از برجام مناسبات سیاسی در ایران تا حد زیادی تغییر کرده و تحلیل وضعیت کنونی بر اساس دو جریان عمدهی سیاسی، مانند گذشته اعتبار ندارد. تلاشهایی که برای تضعیف طبقه متوسط جدید که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ عینی یافت، امروزه به عاملی تعیین کننده در شناخت و تحلیل مناسبات سیاسی حاکم تبدیل شده و وضعیت منبعث از آن، هستی هر دو جریان سیاسی را با خطر مواجه ساخته است.
به اعتقاد من، بحرانی که به قول شما جریان اصلاحطلب در مقایسه با اصولگرایان با آن مواجه شده، فراگیرتر از آن است که دامنهاش تنها به یک جریان سیاسی محدود بماند بلکه همه جریان های سیاسی با آن درگیر شده است. اما چون در چند سال گذشته قدرت اجرایی در اختیار اعتدالگرایان و اصلاحطلبان بوده است بحران یاد شده، در ارتباط با این جریان سیاسی، عینیت بیشتری دارد و ضعف و آشفتگی این جریان برجسته تر و آشکارتر است. علاوه بر این، جریان اصلاحات همواره برنامهها و سیاستهای خود را از طریق صندوقهای رأی و انتخابات پیگیری کرده است، به همین دلیل در فصول انتخابات، ضعف های این جریان، بیشتر خود نمایی می کند. شاید بر اساس همان منطق همیشگی، مشارکت حداقلی مردم در انتخابات (که پیشبینی آن سخت نیست) به نفع جریان اصولگرا تمام شود اما در وضعیت کنونی، اصولگرایان نمیتوانند با بهانه نمودن چنین پیروزی هایی، ماهیت بحران عمیق و ساختاری موجود را انکار نموده و خود را از آن مبرا بدانند، آن هم زمانی که آنها نیز برای خروج از مشکلات اقتصادی و سیاسی موجود هیچ راه حل و برنامهای ندارند و تنها به مشارکت حداقلی جامعه در انتخابات و پیروزی خود دل بستهاند.
ـ بە اعتقاد برخی، مشارکت حداقلی طرفداران اصلاحطلبی، منجر به پیشتازی اصولگرایان در انتخابات مجلس خواهد شد. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
فرهاد امینپور: با ظهور جریان اصلاحطلبی در ایران، ترکیب آرای مردم در انتخاباتهای مختلف دستخوش تغییراتی شد. آن بخش از جامعه که بر اساس تکلیف شرعی به پای صندوق های رای میرفتند به پایگاه رأی جریان اصولگرایی تبدیل شدند. پایگاه رای جریان اصلاحطلبی نیز که ادعای ایجاد گشایشهای سیاسی، اجتماعی و بهبود وضعیت اقتصادی جامعه را داشت به سمت طبقهی متوسط جدید شهری متمایل شد. هرگاه میزان مشارکت مردم در انتخابات پایین بوده، اصولگرایان با تکیه بر آرای سنتی خود پیروز شدهاند و در حال حاضر نیز، غافل از بحران سیاسی و اقتصادی حاکم بر کشور، بازهم به این منطق همیشگی دل بستهاند و در انتظار فتح صندلیهای مجلس یازدهم هستند.به باور من اگر مشکلات یادشده ادامه داشته باشد، منطق انتخاباتی مورد علاقهی اصولگرایان، دیگر عمل نمیکند و آنها نیز با ریزش گستردهی آرا مواجه خواهند شد. جریان اصولگرایی هیچ برنامه و استراتژی مشخصی برای خروج کشور از بحران ندارد و تنها به برخی شعارها که اتفاقا بنیان اصلی بسیاری از مشکلات کنونی نیز هست، چنگ میزند.
ـ با توجه به اظهارات شما آیا تضعیف هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا و افزایش صداهای مخالف، نوعی هشدار تلقی می شود که لزوم تجدیدنظر و چارهاندیشی را بیش از پیش ضروری میسازد؟
فرهاد امینپور:تغییرات عمیقی در جامعهی ایران ایجاد شده است، یک سلسله تغییرات اجتماعی گسترده، که معلول برخی سیاستهای خاص در پانزده سال گذشته هستند و جالب اینکه وضعیت سیاسی جدیدی را ایجاد کردهاند که به هیچ وجه مورد علاقهی بانیان و پدیدآورندگان آن نیست. طبقهی متوسط جدید شهری که اساسا تولیدکننده و مصرفکنندهی اصلی مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دمکراتیک و مدرن است و این کار را از طریق مشارکت و به واسطهی نهادهای مدنی، تشکلهای سیاسی و صنفی و احزاب انجام میدهد، در یک و نیم دههی گذشته با برخی سیاستهای ویژه، به شدت تضعیف شده و بخش چشمگیری از آن به سمت اقشار فقیر و حاشیه نشین جامعه ریزش کرده است. تا پیش از حوادث دیماه ۱۳۹۶ هنوز امیدواریهایی به تاثیرگذاری این طبقه از رهگذر نهادهای واسط، جهت تعامل و گفتگو با حاکمیت وجود داشت. اما اعتراضهای خیابانی دیماه ۹۶ نشان داد که این طبقه به شدت ضعیف شده و در حال منزوی شدن است. در تمامی جوامع، احزاب، نهادهای مدنی و تشکلهای صنفی و سیاسی که نمایندگان طرح و پیگیری مطالبات این طبقه و بخشهای گستردهای از جامعه هستند، به عنوان حایل و ضربه گیر در میان دولت و مردم عمل می کنند. آنها بخشی از سختگیری های دولت را برای مردم توجیه نموده و در مقابل، بخشی از انتظارات و خواستههای مردم را برای حاکمیت تبیین و باورپذیر میکنند و باعث میشوند که برخوردهای خشونتبار برای ایجاد تغییرات ساختاری، گسترش نیابد. اما با تضعیف و منزوی شدن این طبقه در سالهای گذشته،این نهادها و تشکلها نیز به حاشیه رانده شدند و عملا بخشهای فقیر و رو به ازدیاد جامعه با حکومت رو در روی یکدیگر قرار گرفته و کار به تقابل مستقیم و عریان منجر شده است. کسانی که در حوادث دی ماه ۹۶ به خیابانها آمدند عمدتا از طبقهی متوسط جدید شهری نبودند بلکه به بخشهای متوسط فقیر و مستمندان و حاشیهنشینان جامعه تعلق داشتند که به کمک تحصیلات و شبکههای اجتماعی، نسبت به وضعیت خود، نوعی خود آگاهی پیدا کردهاند، اما نه وضعیت اقتصادی آنها تغییر کرده است و نه نهاد میانجی یا واسطی برای مطرح نمودن خواستههای خود دارند. این بخش از جامعه اساسا مطالبات خود را از طریق نهادهای واسط پیگیری نمیکنند و زبان بیان مطالباتشان،بسیار متفاوت است که این تفاوت را میتوان به خوبی در شعارها و شیوههای اعتراض در سالهای قبل با ۹۶و ۹۸ دید. در چنین وضعیتی است که همه جریان های سیاسی داخلی اعم از اصولگرا و اصلاحطلب، نقش و کارکرد قبلی خود را از دست داده و با مشکلات گستردهای مواجه میشوند که انکار آنها مشکلی را حل نمیکند. طبقات معترض، مطالباتی عریان دارند و اساسا این مطالبات را از طریق صندوقهای رای و نهادهای مدنی و جریانهای سیاسی پیگیری نمیکنند و به تغییرات تدریجی علاقهای ندارند. به همین دلیل باید بگویم که پاسخ سئوال شما بله است و این وضعیت نیاز به تجدید نظر بنیادی دارد.
ـ در چنین شرایطی غالبا حکومتها چه راهکاری برای برونرفت از این اوضاع دارند؟
فرهاد امین پور: قاطبهی صاحب نظران بر این باورند که نظام های سیاسی در چنین شرایطی تنها دو انتخاب دارند: نخست اصرار بر ادامهی وضعیت موجود و برون افکنی دلایل بحران و بیاهمیت جلوه دادن آن، که مطمئنا به برخوردهای خشونت آمیز بیشتری منتهی خواهد شد. و دوم؛ ایجاد بسترهای لازم برای حضور و تقویت احزاب سیاسی، نهادهای مدنی، تشکلهای صنفی و مطبوعات مستقل و همچنین برگزاری انتخابات رقابتی و آزاد، که می تواند به کنترل بحران کمک کرده و در میان مدت وضعیت را بهبود بخشیده و از دامنهی خشونتها و برخوردهای مستقیم بکاهد.
اکنون تلاش برای احیای لایههای میانی و حایل، بیش از پیش ضرورت یافته است و پیش از هر چیز مستلزم تسامح و مدارای بیشتر با نهادهای مدنی و رسانهها است. طبقهی متوسط در تمامی جوامع، خواهان ایجاد امنیت و ثبات اقتصادی و سیاسی است.
ـ در نظام سیاسی ایران پیوسته، شاهد تعامل گوناگون دولتهای مختلف نسبت به مسأله اقلیتهای ملی، قومی و مذهبی بودهایم. با توجه به حضور حداکثری کوردها در انتخابات های گوناگون و بهویژه رای حداکثری مناطق کوردنشین به دولت دوم روحانی، نحوهی برخورد هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا با مساله ملیت ها، اقوام و بهویژه کوردها را چگونه ارزیابی میکنید؟
فرهاد امین پور: اگرچه به طور کلی هیچ یک از این دو جریان سیاسی در تعامل با مسالهی اقلیتهای قومی و مذهبی، و بهویژه کُردها به نحو شایستهای عمل نکردهاند اما تفاوت هایی در فضای سیاسی و فرهنگی حاکم بر جامعه در زمان تصدیگری هر کدام از آنها وجود دارد. در دولت های اصلاحطلب، به تبع ایجاد گشایشهای دموکراتیک اندک و نسبی، زمینهی فعالیتهای سیاسی و فرهنگی برای اقلیتهای قومی و مذهبی و همچنین امکان مطرح کردن مطالبات، در مقایسه با دولتهای اصولگرا بیشتر بوده است. همین طرح مطالبات، خود فرصتی برای کُردها و بیشتر اقلیتهای ایران فراهم کرد تا به بازخوانی و بازاندیشی در خصوص مطالباتشان بپردازند و بحثهای جدیدی را مطرح نمایند که سبب خودآگاهی بیشتر شد. مثلا تفاوت معنادار تعداد نهادهای مدنی و تشکلهای صنفی و سیاسی و همچنین نشریات و روزنامهها در کوردستان، در دولتهای خاتمی و احمدینژاد مؤید این واقعیت است. لذا خواه ناخواه در دولتهای اصلاحطلب، فضای نسبتا بیشتری برای اقلیتها فراهم است. البته هدف من در اینجا تنها مقایسه است و نه تأیید عملکرد دولتهای اصلاحطلب. منهای این موضوع، به طور کلی معتقدم که تفاوت زیادی در سیاستها و برنامههای اصلی دو جناح سیاسی کشور نسبت به اقلیتهای قومی و مذهبی وجود ندارد.
ـ با توجه به عدم دسترسی کوردها به هستهها و مراکز قدرت، بهنظر شما رویکرد کوردها نسبت به انتخابات آینده چگونه باید باشد؟
فرهاد امینپور:در وضعیت فعلی، انتخابات مجلس یازدهم نمونهای کامل از آشفتگی سیاسی و فرصتطلبی افراد و گروههای خاص است. اصولگرایان با توسل به نارضایتیهای اجتماعی و مشارکت حداقلی مردم امیدوارند در انتخابات پیروز شوند اما هیچ برنامهای برای خروج کشور از مشکلات کنونی ندارند. نگاهی ساده به اسامی کاندیداهای مجلس در شهرهای مختلف تنها حاکی از آشفتگی، بیبرنامگی و فرصتطلبی است. به اعتقاد من در چنین وضعیتی نمیتوان به این پرسش که کردها باید چه سیاستی در پیش بگیرند پاسخ درست و دقیقی داد.
به طور کلی در میان فعالین سیاسی و فکری کرد، همواره دو دیدگاه دربارهی نحوه تعامل کردها با حاکمیت وجود داشته است.دیدگاه اول که معتقد است کشمکشها و روابط قدرت در ایران ارتباطی به کردها ندارد و کردها نباید در این بازیها حضور پیدا کرده و به ابزاری در دست جریانهای سیاسی تبدیل شوند که احزاب اپوزیسیون این رویکرد را نمایندگی میکنند. دوم؛ دیدگاهی است که بر اساس فعالیت برای طرح و پیگیری مطالبات در چهارچوب نظام سیاسی استوار است و نمایندهی این دیدگاه نیز فعالان سیاسی کُرد در درون نظام اعم از اصولگرا و اصلاحطلب یا افراد و جریان های نزدیک به این دو طیف هستند. در دورههای گذشته با تغییرات سیاسی در کشور همواره یکی از این دو رویکرد بر دیگری برتری یافته است، اما واقعیت این است که در وضعیت فعلی، رویکرد اول به شدت در حال تقویت شدن است.
با این وجود نمیتوان انکار کرد که سرنوشت بخش زیادی از اقلیتهای ملی، قومی و مذهبی با سرنوشت عموم جامعهی ایران گره خورده است. اگر وضعیت فعلی تداوم یابد،افق روشن و قابل تحلیلی در این ارتباط وجود ندارد و باید منتظر سیر رویدادها ماند. از سوی دیگر با بسته تر شدن فضا، مطرح نمودن مطالبات، آنهم در سطوح ملی، قومی و مذهبی بیش از گذشته سخت شده و دامنهی مباحث ممنوعه گستردهتر و خطوط قرمز پررنگتر خواهند شد. به باور من تلاش برای پیگیری مطالبات از طریق دو جریان سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب، جای امیدواری نیست چون این دو جریان عملا با مشکل مقبولیت مواجه شدهاند و کُردها باید به فکر طراحی روشها و ایجاد راههای جدیدی برای حضور مستقیم در عرصهی مناسبات سیاسی در ایران باشند.
- سقز رووداو
- کد خبر 12932
- يک نظر
- پرینت
شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید
کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -
تو با قیصر امینپور نسبتی داری …؟!.