شما اینجا هستید
اجتماعی » هستی شناسی برساخت گرایانە ملت و ناسیونالیسم کوردی (ریشەهای استعلایی امر سیاسی)

ابژە نە بە معنای شی وارگیِ موضوع بلکە بە مثابە دیگریِ فرادست کە خود همیشە کورد را ابژە فرض می کرد. از این منظر در نهایت این سوژه است که می شناسد و بە شرط وجود اگاهی و خوداگاهی، معیارهای حقیقت را در خود مییابد. مسالەمند کردنِ حقیقت برای سوژە کورد نە اهتمام برای حذف دیگری کە مسالەمند کردن اگاهی خود است برای امتداد وجود خود.

 

با اینکە این دکارت بود کە گام نهایی را برای تبدیل ابژه به تصور سوژه برداشت اما، کل سرنوشت تاریخی متافیزیک ناسیونالیسم کوردی وقتی محقق می شود کە فضا را دگرگون کند. نوعی دگرگونی یا توپولوژی کە سوژە را از ابژەگی محض رها می کند. از انجا که متافیزیکِ ناسیونالیسم کوردی با این فرض تماماً مسالەمند نشدە و هنوز سویەهای زیادی از ایدئولوژی و تقلیل یافتگی و فروکاست گرایی را در خود حمل میکند اما بە جرات می توان گفت کە «وجود» کورد در امر ملی نوروز خود در واقعیتی نهفته است که پیشتر، در ذات خود قوام یافته بود و حامل قسمی سویەهای رهایی بخش نیز هست. با این پیش فرضِ نسبتا جانبدارانە و متسامح، قطب بندی سوژه/ابژه در ناسیونالیسم کوردی ابتنا یافت. با اینحال هژمونی تدریجی سوژه بر ابژه در ناسیونالیسم کوردی باید سرانجام به این درک بیانجامد که بدون آگاهی و خوداگاهی سوژه، ابژه(دیگری) نمی تواند باشد یا موضوعیت خود را حفظ کند و این مهمترین مسالەای است کە کل پرسش “وجود کورد” را در سطح هستی شناختی و انتولوژیک مسالەمند می کند.

 

از این منظر ناسیونالیسم کوردی ماحصل امر ملی کوردیست کە وجود کورد را منوط بە امکان تجربە کوردبودن میکند. کورد بودن از این منظر نە تجربە کە ممکن بودگی تجربەست در اکنونیتی استثنایی کە نە منوط به واقعیت فی نفسه ابژە فرادست، بلکه معطوف به ریشەهای سوبژکتیو و گشودگیِ اگاهی ست. چیزی کە بدیو استمراریافتگی ان را رخداد قلمداد می کند. رخداد بە معنای تفوق یافتن امر نمادین بر امر واقع. از این منظر ناسیونالیسم کوردی نە بە مثابە امری قدسی یا الهیاتی و تقلیل یافتە بە امری حزبی بلکە بە مثابە بنیان وجود، در وهلە اول مسئول خود وجود است. بە این معنی کە موجود یا هستندە چگونە می تواند خودش را جهانی سازد و باشندگیِ خود را تضمین نماید. در این بستر متعارض و متناقض گونه غایتِ نهایی کورد این است کە به کشف پتانسیل های غایی و استعلایی خود برسد تا عینیتش را شدت بخشد و “من هستمِ” بنیادی تری را کسب کند که دلیل واقعی بودن خود را نه در “من فکر می کنم پس هستمِ” دکارت بلکە در “من می توانم باشمِ” کانت بیابد. بنابراین استمرار یافتگیِ وجود کورد نە در پایان یافتن امر ملی کوتاە مدت، بلکه رسیدن به تعریف دقیق تری از پراکسیس است.

پراکسیس از این منظر بە عمل دراوردن بهینە سوبژکتیویتە کورد بصورت امر سیاسی مستمر است نە تاریخی کردن امر ملی کوتاە مدت و تغییر مداوم مختصات ان، چرا کە از امر ملی کوتاە مدت نە ناسیونالیسم، نه ملت و نە امر سیاسی برساختە نمی شود.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

سایت خبری سقز رووداو | خبری | اجتماعی | کوردانه | اقتصادی | سیاسی | فرهنگی | گزارش | عناوین بین الملل