۱۰سال پیش در چنین روزی، شادروان کاک احمد قاضی، روزنامهنگار، مترجم و نویسنده نامدار کرد، در سن ۷۹سالگی در تهران بدرود حیات گفت. فقدان این شخصیت فرهیخته، مترجم و نویسنده فاضل و معلم صبور، دوستداران دانش و فرهنگ کوردستان را دچار اندوه نمود و مرگ او گر مصداق این سروده نغز رودکی سمرقندی است:
از شمار دو چشم یک تن کم،
از شمار خرد هزاران بیش.
گرچه شوربختانه عموم انسانهای بزرگ اغلب در زمان حیاتشان، آنچنانکه شایسته شأن والای آنان است، شناخته نمیشوند و تنها پس از مرگشان و در نتیجه خلائی که در اثر غیاب و فقدان آنان در فضای معرفتی و فکری جامعه پدید میآید، معلوم میشود که چه گوهر گرانبهایی از دست رفته است؛ و حسرتِ غفلتها و قصورات صورتگرفته در پاسداشت وجود آنان در عصر حیاتشان، دردی دوا نمیکند. و این، یک درد گران است.
اما خوشبختانه میتوانم بگویم زندگی و تعامل اهل فرهنگ، تا آنجا که حقیر اطلاع دارم، با کاک احمد استثنایی بر این قاعده عمومی بود. وی در میان اهل فکر و فضل کورد، بهمثابه یک الگوی عینی و معلمی صبور و نویسندهای صاحبفضل، جایگاهی رفیع داشت. در سالهای آخر عمر، هر بار که به مناسبتهای مختلف به تهران سفر میکرد، همچون نگینی در حلقه مهربانی اهل فرهنگ کورد ساکن تهران قرار داشت و فضل و قربش مایه خرسندی و شادکامی بود.
او حقیقتاً از آن دست انسانهایی بود که فقدانشان برای جامعه علمی و فرهنگی ما، خسارتی بزرگ و خلائی عظیم است؛ زیرا او پیری فرزانه و نیکاندیش، و نویسنده و مترجمی مؤثر، و فعال فرهنگی و روزنامهنگار نجیبی بود که عملگرایی و جستوجوی روزنههای امید به رهایی و روشنایی را هرگز فراموش نکرد و از دشواریها و ملامتها هم هراسی به دل راه نمیداد. همواره برای عبور از تاریکیها در اندیشه برافروختن چراغ بود، هرچند نفرین بر تاریکی را هم گاهی چاشنی کلام و سخنان نغزش مینمود.
جغرافیای زیستی و زادگاهش و تبار و نسب خانوادگی او بر نوع رویکرد و شخصیت وی بیتأثیر نبود. در ۱۳۱۵ در روستای قاضیآباد متولد شد و تحصیلات ابتدایی را در مهاباد و متوسطه را در تبریز به اتمام رساند.
ایام کودکی و نوجوانیاش مصادف با تحولات و دگرگونیهای مهم سیاسی بود که مهاباد را از یک شهر حاشیهای به کانون توجه جهانیان و صدر اخبار ایران و منطقه کشاند. بزرگان خاندان قاضی، سلسلهجنبانان اصلی حوادثی بودند که گرچه برای آنان و همراهانشان هزینههای سنگینی به بار آورد، اما طرحی نو در سپهر سیاسی کردستان درانداخت.
واضح است که او هم مانند عموم همنسلان و همتباران خود، از تأثیرات عمیق این دگرگونیها برکنار نماند و مسیر آینده زندگانی او نیز، مانند بسیاری از همولایتیها و همنسلانش، تحتتأثیر این جریانات رقم خورد.
کاک احمد به همراه نسل مؤثر دانشآموختگان کورد برای تحصیل به پایتخت آمد و در سال ۱۳۳۷ در دانشگاه تهران و دانشسرای عالی تربیت دبیر، موفق به دریافت دانشنامه لیسانس ادبیات زبان انگلیسی گردید و در سالهای بعد، چند سالی هم مدیریت فرهنگ (آموزشوپرورش) بوکان را عهدهدار شد و در این سالها منشأ توسعه و گسترش عمومی آموزش در آن دیار گردید.
در سال ۱۳۴۲، به همراه تعداد قابلتوجهی از جوانان تحصیلکرده کرد، به اتهام عضویت مخفی در حزب دمکرات بازداشت و به ۸ سال زندان محکوم گردید که ۴ سال آن را تحمل نمود. شرایط دشوار زندان هم نتوانست در او ایجاد یأس نماید. وی نیز، همچون خان فرزانه کورد، دکتر ابراهیمخان یونسی، زندان را به فرصتی برای آموختن و افزایش دانش خویش مبدل نمود و در همین ایام حبس و سالهای سخت زندان، مقدمات روزنامهنگاری را بهصورت مکاتبهای با مدرسه معتبر روزنامهنگاری در انگلیس (ای. سی. اس.) آموخت و اولین اثر مکتوب خود که ترجمهٔ رمان «شب بیپایان» بود را هم منتشر کرد.
اصول روزنامهنگاری که در این سالها در زندان فراگرفت، چنانچه خود در خاطراتش گفته است، در سالهای بعد و به دنبال درگذشت زیانبار استاد ماموستا هیمن و تصدی سردبیری ماهنامه ادبی «سروه» بسیار مؤثر واقع شد. خدمات شایان ایشان و همکارانش در سروه و تأثیر این مجله در سالهای متمادی بر اهل انصاف پوشیده نیست. نشریهای که برای نسل ما یادآور خاطرات نوستالژیک خوشایند است و حقاً و انصافاً در ترویج و توسعه ادبیات کوردی و تشویق علاقهمندان به آموزش و فراگیری زبان مادری، همچون یک کارگاه ادبی و روزنامهنگاری بود.
کاک احمد، گذشته از اینکه هم بهمثابه نویسنده و هم همچون مترجم و ادیب، شخصیتی علمی بود، در مسائل سیاسی و اجتماعی و اداره و مدیریت محافل علمی و نهادهای فرهنگی نیز از توانایی قابلتحسینی برخوردار بود.
- سقز رووداو
- کد خبر 21683
- بدون نظر
- پرینت