ـ دکتر خالد توکلی، جامعه شناس و فعال مدنی
۱ـ برای کسانیکه دغدغههای روشنفکری دارند، آرمانها و اندیشههایشان در قالب تنگ ساختارهای حزبی و قفسهای آهنین نمیگنجد، سیاست در کردستان دشواریهای خاص خود را دارد؛ سیاستورزی به معنی حضور همزمان و فعالیت اجباری در اقلیمهای مختلف وجود، بازی بر اساس هویتهای گوناگون و گاه متعارض و در بسیاری از موارد پذیرش سکوت تحمیلی است.
در طول یک سده اخیر، ابتدا وضعیت مبهم آینده سیاسی کوردستان – پس از اولین رویاروییها با دنیای مدرن از اوایل قرن بیستم، بهپایان رسیدن جنگ جهانی اول و ظهور دولت-ملتهای نوین – این شرایط را بر روشنفکران تحمیل کرد، سپس ظهور احزاب چپ، تنگناهای نظری و عملی بیشتری به این وضعیت افزود. ناسیونالیسم، روشنفکرانِ سطحی شعارزده و احزاب چپ، روشنفکرانِ تابعِ حزب را میپسندیدند، این امر موجب شد جنبش سیاسی کوردستان تا حد زیادی از حضور روشنفکرانِ مستقل و منتقد محروم باشد.
۲ـ «نوشیروان مصطفی» مانند بیشتر فعالان سیاسی همدوره خود، در این دوران، زندگی سیاسی خود را آغاز میکند. اما برخلاف بسیاری از آنها که در مقابل هژمونیِ حزب تسلیم شدند، در درون خود و در عمل نیز، همواره تعارض و پارادوکس بین روشنفکریِ مستقل و قفسِ آهنین حزبی را حفظ کرد و میان هویتِ حزبی و روشنفکری در آمدوشد بود. گاهی در قامت یک روشنفکرِ منتقدِ جسور و گاه در نقش یک کادر حزبیِ منظمِ خشن و قاطع ظاهر میشد. در برخی از نوشتههایش مانند «کورد و عەجەم: مێژوی سیاسی کوردەکانی ئێران» یا «پەنجەکان یەکتری ئەشکێنن: دیوی ناوەوەی روداوەکانی کوردستانی عێراق ١٩٨٣-١٩٧٩» کاملاً آشکار است که به طور جدی دغدغههای روشنفکری دارد و با فعال شدن این هویت است که به دور از وابستگی حزبی به مسائل کوردها در عراق و ایران میپردازد و در پی کشف حقیقت برمیآید. علاوه بر این، توجهی که به فعالیت در حوزه ادبیات و روزنامهنگاری داشته بیش از آن که بر اساس وظیفه و هویت حزبی وی باشد، از هویت روشنفکری وی سرچشمه میگیرد.
از دیگر سو، «نوشیروان» به خاطر عضویت و فعالیت حزبی، تحصیل در دانشگاه را نیمهتمام رها میکند و تماموقت در خدمت حزب قرار میگیرد. به طور جدی و حتی بهگونه افراطی بر رعایت دیسیپلین و اجرای برنامههای حزبی تأکید داشت. در دورانی که پسشمرگ بود از ساختن خانه و سنگر تا شرکت در/ فرماندهی بسیاری از جنگها چه با دیگر احزاب یا با نیروهای حکومت مرکزی عراق شرکت فعال و تأثیرگذار دارد. سلسله مراتب حزبی را به سرعت به سوی بالا طی میکند تا آنجا که به نفر دوم اتحادیه میهنی و شخصیت مورد اعتماد بخش زیادی از فعالان سیاسی و همحزبیهایش تبدیل میشود.
۳ـ مروری بر زندگی سیاسی و فکری «نوشیروان» نشان میدهد همواره میان این هویتها و اینکه کدامیک را مبنای رفتار خود قرار دهد، دچار تردید و در نوسان بوده است. در واقع، وی نتوانست از این وضعیت پارادوکسیکال گذر کند و اگر چه همواره تلاش میکرد فراتر از هویت حزبی بیاندیشد اما حزبی عمل میکرد. اندیشه چپ که به آن دلبستگی داشت، تا حدی میتوانست دشواری این وضعیت پارادوکسیکال را برای «نوشیروان» قابل تحملتر سازد. بدین معنی که عملگرایی حزبی از یک سو و دوستی و رفاقت دیرینه و صمیمی با «مام جلال» و برخی دیگر از پیشمرگهها مانع از آن میشد حزب را یکسره رها کند و به وادی روشنفکری قدم بگذارد.
نوسان هویتها و زندگی سیاسی پارادوکسیکال وی پس از تأسیس حکومت اقلیم کوردستان بیشتر نمایان است: حزب، بهویژه پس از سقوط صدام و تأسیس حکومت اقلیم کوردستان، دچار فساد روزافزون شده و انتظارات وی را برآورده نمیکرد؛ به همین دلیل بیش از هر چیز در نقش منتقد حزبی که به آن تعلق داشت و یکی از بنیانگذاران آن بهشمار میرفت، ظاهر شد و این شرایط، هویت روشنفکری «نوشیروان» را بیش از پیش فعال کرد. بر این اساس، فسادی که در ساختار احزاب ریشه دوانده بود و آن را به عنوان علت اصلی رنج و محنت مردم تلقی میکرد، به باد انتقاد گرفت اما برخلاف هویت روشنفکری و مقتضیات آن، برای تغییر وضعیت موجود، حزبی جدید (گۆڕان) را بنیان نهاد که ساختار مدیریتی، تصمیمگیری و شعارهایی که مطرح میکرد تفاوت قابل توجهی با دیگر احزاب فعال در کوردستان داشت. توجه و اتکا به خیابان، رسانه و نیروهای جدید اجتماعی مانند طبقه متوسط، جوانان، زنان، تحصیلکردهها، شهرنشینان، روزنامهنگاران و … مبنای اصلی فعالیت این حزب قرار میگیرد.
علاوه بر این، حزب حداقلی و تقویت دولت به عنوان یکی از مهمترین برنامههای این حزب از سوی «نوشیروان» و برخی دیگر از همفکرانش تئوریزه میشود. حزبی که فاقد نیروی نظامی باشد، قوه قضائیه و دانشگاههای مستقل و در نهایت ملتسازی از اجزا و عناصر اصلی برنامه عملی و مطالباتشان محسوب میشوند. دوران جدید زندگی سیاسی خود را با کنش و موضعگیری روشنفکرانه آغاز کرد اما باز به هویت حزبی بازگشت داشت.
۴ـ «نوشیروان» در طول زندگی سیاسی خود سلامت مالی و اخلاقی، شجاعت در ارائه نظر و عدم علاقهمندی به مسند را همواره داشته است. اگرچه مسندی در اختیار نداشت اما در میان همنسلان و معاصران خویش از بیشترین قدرت سیاسی و محبوبیت در میان مردم برخوردار بود. در حزب و بر اساس هویت حزبی به بالاترین ردهها میرسد و همواره از پشتیبانی مردمی برخوردار بوده است.
با وجود این همه موفقیت که در حزب به دست میآورد در حوزه روشنفکری و عمل مبتنی بر هویت روشنفکری چندان موفق نبود و نتوانست اهداف خود را محقق سازد. در حقیقت وی را میتوان روشنفکری ناکام نام نهاد. شاید مهمترین و جدیترین انتقادی که از وی میتوان داشت این است که بعد از جدایی از اتحادیه میهنی نتوانست خود را از هویت حزبی رها سازد و همچنان بر اساس آن هویت و در همان چارچوب به فعالیت پرداخت. نادیده گرفتن هویت روشنفکری بدان معناست که «نوشیروان» درک درستی از آسیبشناسی وضعیت سیاسی کوردستان داشته اما راهحلی که ارائه میدهد نادرست است و به حل مشکل منجر نمیشود. مشکل اصلی کوردستان، فقدان حزب منتقد و مستقلی که بتواند بدون اتکا به اسلحه به قدرت برسد و ساختار نظام سیاسی را اصلاح کند، نبود، بلکه آنچه در میدان سیاست کوردستان جایش خالی است، نبود یک جریان روشنفکری قدرتمند است که فارغ از هویتها و دغدغههای حزبی در پی کاهش رنج و درد مردم از یک سو و کشف حقیقت از سوی دیگر باشد.
«نوشیروان» ویژگیهای ممتاز یک روشنفکر را داشت، اما بعد از جدایی از اتحادیه میهنی نتوانست این هویت را مبنای اصلی رفتار خود قرار دهد و همچنان به تشکیل حزب روی آورد. اگر وی به صورت جدی، امکان برجسته شدن هویت روشنفکری خود را فراهم میکرد و آن را مبنای رفتار خود قرار میداد بهتر و بیشتر میتوانست به تحقق آرمانهایش امیدوار باشد. اهدافی مانند مبارزه با فساد یا کوچک کردن حوزه عمل و قدرت حزب و از این دو مهمتر، ملتسازی، در حوزه عمومی و توسط روشنفکران امکان عملیشدن بیشتری دارند اما از آنجایی که «نوشیروان» تحت تأثیر اندیشه چپ قرار داشت شاید تصور درستی از توان روشنفکران نداشته و همچون لنین بر این باور بوده که: «تغییر، معطوف به تصرف قدرت است».
بیتوجهی و در حاشیه قراردادن هویت روشنفکری از خطایی دیگر نیز سرچشمه میگیرد و آن عدم شناخت ویژگیهای ساختار قدرت در اقلیم کوردستان است. در حکومتی که حزب نیروی نظامی مستقل دارد و از دولت فربهتر است نه میتوان با فساد مبارزه کرد و نه میتوان قدرت را تصرف کرد؛ در نتیجه تشکیل حزبی جدید و فعالیت در چارچوب آن یکی دیگر از خطاهای راهبردی «نوشیروان» است که بعد از جدایی از اتحادیه میهنی مرتکب شد. وی به درستی تشخیص داده بود که باید دولت حق انحصاری اعمال قدرت را داشته باشد و از حزب قویتر باشد اما این نکته را درنیافته بود که مقام روشنفکر هم از دولت و هم از حزب مهمتر و تأثیرگذارتر است و احزاب و دولتها صرفاً مصرفکننده حقایق و ایدههایی هستند که روشنفکران تولید یا کشف میکنند.
۵ـ سخن آخر: «نوشیروان مصطفی» در سلوک فردی خویش یک روشنفکر تمامعیار است. با مسائلی که مردم را در رنج قرار دادهاند درگیر و در پی حل آنهاست، سلامت مالی و اخلاقی دارد و برجستهترین ویژگی فردی وی آن بود که قدرت را در رسیدن مسند نمیبیند. اما آنگاه که به هویت اجتماعی میدان میدهد گفتمان چپ، هویت حزبی وی را فعال میسازد و به ساختن قفس آهنین اقدام و دیگران را به تصرف قدرت تشویق میکند. اگر چه به سادگی در اوج سلسلهمراتب حزبی قرار میگیرد اما همچنان درگیر دغدغههای فردی است. به همین دلیل باید وی را یک کادر حزبی کامروا دانست اما بدون تردید روشنفکری ناکام است.
- سقز رووداو
- کد خبر 12454
- بدون نظر
- پرینت