حادثه دهشتناک آتش سوزی در تالار عروسی سقز از آن نوع حوادثی است که دل آدم را به درد می آورد. نه تنها به دلیل تلفات بالای انسانی که خود بسیار درد آور است، بلکه بیشتر به سبب ٱنکه می شد و می بایست با کمی درایت و آموزش از وسعت ابعاد حادثه کاست.
هر روز زندگیمان آبستن حوادثی است که می شود و می توان به نوعی از حجم و شدت و حدت آن فجایع کاست. البته صرف همدردی با آسیب دیدگان اگرچه حداقل وظیفه انسانی ما است، اما در کنار این وظیفه حداقلی یک تکلیف شهروندی هم خصوصا بر ارگان های جامعه مدنی (نخبگان،روزنامه نگاران،تحلیلگران،کنشگران دانشگاهی و…) نیمه جان ما واجب است که از طریق مطالبه گری، پیگیری و شفاف سازی مسولیت ها نه تنها در مورد ابعاد این فاجعه بلکه سعی کنند که در حد مقدورات راه را بر تکرار پرتعداد فجایعی اینچینی تاحدودی ببندند. این مهم از طریق ایفای نقش کنشگری اجتماعی و اطلاع رسانی و حتی ایجاد فشار مدنی جهت برجسته سازی مسولیت پذیری اجتماعی ممکن است. باری اهمال و سهل انگاری ارگان های ذیربط نظیر، شهرداری ها، فرمانداری ها، اصناف و سندیکاهای مختلف مانند کانون مهندسین مشاور و ناظرین ساختمان و.. به هیچ وجه نباید از سوی مجری قانون نادیده گرفته شود. هرچند این خواست ممکن است در مورد این فاجعه خاص، دیگر چندان کارگر نباشد، دست کم می تواند در جلوگیری وپیشگیری از فجایعی مشابه که کم هم نیست، بسیار موثر افتد.
به راستی جامعه ما از نظر جامعه شناختی “جامعه هول”است. محیط فرهنگی و اجتماعی ما بی شباهت به لایه های زیرزمینی و طبیعی مان نیست. هردو در لرزش و جنبش و سیلانند.با نگاهی به کنش های روزمره مان بهتر می توانیم به لایه های معنایی زیستن در جامعه هول بیشتر پی ببریم؛ فرهنگ رانندگی خود را در درون و برون شهر بیاد آوریم؛ شتاب ٱلودگی غیرقابل درک، صف های نامنتظم جهت دریافت کالاهای تنظیم بازاری، حتی خروج پرشتاب و هول آسای دانش آموزان از کلاس های درس و از درب خروجی مدارس، تلاش هول ٱسای زلزله زدگان برای خروج از ساختمان و جراحات و ٱسیب های مترتب برٱن، نادیده گرفتن افراد کم توان، کودکان و زنان در صف های دریافت کمک ها”پاره فره” توسط آوارگان و زلزله زدگان، هول در فرار از حوادثی چون تالارعروسی اخیر و تبدیل کردن یک حادثه نسبتا کوچک به فاجعه ای انسانی و..نشانه های بارز سندروم جامعه هول است.
جامعه هول مولد و موجد ریسک در تجارب زیسته کنشگران اجتماعی است. کنشگرانی که فاقد کم ترین مهارت های زندگی اجتماعی و شهروندی بوده در مواجهه باریسک های طبیعی و اجتماعی به سرعت انبوهه های فاقد انتظام اجتماعی را بر می سازند که در ذات و ماهیت خود مخرب و ٱسیب زایند. ازطرف دیگر، برساخت جامعه هول پیامد دژ کارکرد آنچه که من «آموزش و پرورش ساندویچی» می نامم، می باشد. مراد از آموزش و پرورش البته نهاد آموزش و پرورش است نه سازمان آموزش و پرورش به تنهایی، که مفهوم نخست دربرگیرنده جمیع خرده نظام های نهاد شامل قبل از مدرسه،مدرسه و دانشگاه بوده و نیز شامل آموزش وپرورش رسمی و غیر رسمی نیز می شود. با این وصف نقص و ابهام در فرایند جامعه پذیری اجتماعی افراد (و نه شهروندان) آنان را دربرابر حوادث و حتی مسایل اجتماعی در موقعیت استیصال و ناتوانی قرار داده با شکست درایفای نقش شهروندی مواجه می کند. چنانکه در مواجهه باحوادث پیش گفته نظیر؛زلزله،تصادف، آتش سوزی، مسایل شهری و… افراد را ناخواسته در فردیتی نامنتظم و خودخوا (که در مواجهه باحادثه این وجه وی بر وجهه شهریت و شهروندی و اجتماعیتش پیشی می گیرد، که از رهگذر این جابجایی، خود و دیگری را در تقابلی عریان با حادثه قرار داده، فاجعه را رقم می زند) قرار می دهد. بنابراین وقتی که درنتیجه فراگیری «آموزش و پرورساندویچی» مهارت های ابتدایی و اصیل زندگی اجتماعی وشهروندی نظیر؛ مهارت مواجهه باحوادث، دگردوستی، رعایت حق تقدم، ازخودگذشتگی، ایثار، همکاری، کمک های اولیه، نظم، حل مساله، تفکر و اندیشیدن و…به نفع انتفاع شخصی و فردی، انتخاب میانبرها، دور زنی، تست زنی و شورت کات، زرنگی! و…کم رنگ شده یا به فراموشی سپرده می شود، بدیهی است که در جامعه هول، حوادث نه چندان بزرگی چون آتش سوزی تالاری در سقز، همواره آبستن فجایعی انسانی و اجتماعی خواهد بود. آیا زمان بازنگری در رویه های آموزشی و تربیتی ما فرانرسیده است؟! آیا زمان آن نرسیده است که همگان بار خطیر مسولیت اجتماعی نقش های مدیریتی خود را بپذیرند؟! البته جامعه هول واجد مجموعه ای از ویژگی هایی است که دراین یادداشت مختصر تنها به یکی از مهمترین اضلاع آن که از نظر من “آموزش و پرورش ساندویچی”است، پرداخته ام. وگرنه جامعه هول ریشه در ساختارهای اقتصادی،اجتماعی و سیاسی ای دارد که بخشی از آن مولد کشاکش بین سنت و مدرنیته در این جغرافیای فرهنگی و اجتماعی است.
*رشید احمدرش، دکتری جامعه شناسی فرهنگی از دانشگاه تهران می باشد.
- سقز رووداو
- کد خبر 12924
- بدون نظر
- پرینت