مرگ هر انسانی درناک است، اما به طور قطع، برخی مرگها دردناکترند. خصوصا اگر مرگ انسانی باشد که رویای کمک به زیست بهتر جهانیان را در سر داشته باشد. از آن قبیل انسانها کم نیستند و قطعا “ثریا خدامرادی”، از جمله آنهاست.
اولینبار در گروه تلگرامی “نووسەرانی کورد” با او آشنا شدم. خیلی زود با نویسندگان کورد، ارتباط گرفت و جایگاهی ویژه یافت. علیرغم تمایلش، کوردی نوشتنش، مطلوب خودش نبود و همواره بابت آن، فروتنانه پوزشی غیرضروری میطلبید.
آنچه مهم بود اما حوزه مطالعاتی او بود که اکنون دیگر، به سوی مطالعه جامعه کوردستان شیفت پیدا کرده بود.
خانم خدامرادی که تحصیلات خود را در رشته الهیات دانشگاه تهران به پایان رسانده بود، اکنون در دانشگاه “ارفورت” آلمان، استاد مطالعات عرفان اسلامی در هند بود که بعدها کوردستان را هم به آن اضافه کرد. کانالی تلگرامی نیز برای انتشار نوشتههایش دایر کرد. اما شوربختانه، بیماری سرطان، درخت رویاهای خانم دکتر ما را خشکاند.
در آخرین سفرش به زادگاهش؛ پاوه، فرصتی بسیار کوتاه دست داد که در سنندج ملاقاتش کنم. اگرچه سفرش بسیار کوتاه و پر برنامه بود، اما بسیار تلاش میکردد که با تمامی جریانهای دینی و عرفانی کوردستان، از نزدیک آشنا شود. در دیدار با خانم خدامرادی، از همان نگاه اول میشد فهمید؛ با ذهنی بسیار کنجکاو و شنوندهای دقیق روبرو هستی! پس باید مواظب بود که خیلی دقیق، پاسخ نظرخواهیهای مداومش را داد.
برای من دو ویژگی آن مرحومه، بسیار قابل توجه و تمجید بود. اول آنکه؛ با ذهنی به شدت جستوجوگر، بسیار فعال و پر انرژی، در پی پژوهش در حوزهی مورد مطالعه خود بود و دوم آنکه؛ به ندرت در باره موضوعات مورد بحثش، جانبدارانه سخن میگفت و سوگیری داشت. امری که متاسفانه در جامعه ما خلاف آن، به وفور دیده میشود. هر کدام از ما، روزانه در مورد مسائل خرد و کلان، دهها حکم قطعی صادر میکنیم! این حسن مهم را، شاید خانم خدامرادی، از سیستم آکادمیک غرب، فرا گرفته بود.
اما چرا نقش خانم خدامرادی و امثال او مهم است؟ فارغ از کیفیت و کمیت تحقیقات ایشان، که باید جداگانه بررسی گردد، اصولا خود انتخاب آن موضوع برای پژوهش حکایت از درکی درست دارد. عرفان و تصوف، بخشی جداییناپذیر از تاریخ سیاسی ــ اجتماعی کوردهاست. نقش این مسئله به حدی مهم است که میتوان ادعا کرد که این امر یکی از عومل تعیینکننده، در جهتدهی به تاریخ کوردها بوده است.
با وجود این، کمترین پژوهشی در این حوزه صورت گرفتهاست. عرفان و طریقت و تصوف در کوردستان، هنوز هم مفاهیمی ناشناخته هستند. تعداد کتابهایی که در این باره با رویکرد علمی پژوهشی، نوشته شدهاند، از شمار انگشتان دو دست کمتر است. اگر اندک دادههای موجود در سفرنامههای مستشرقین را نادیده بگیریم، میتوان گفت: برای درک نقش عرفان و طریقت در کوردستان، باید تنها به فولکلور پناه برد.
امر پژوهش در میان ما کوردها، هنوز هم اهمیت شایسته خود را نیافته است. اکنون هم، حجم بسیار اندکی از پژوهشهای دردست اقدام، به مباحث غیر ادبی میپردازند.
تصور کنید؛ نویسندگان کورد در طول تاریخ و در آن میان، شمار زیاد شاعران کلاسک، هر کدام تنها صفحاتی اندک از وضعیت اجتماعی زمانه خود مینوشتند، اکنون ما چه گنجینه عظیمی از دانش، در مورد پیشنیان خود در دست داشتیم. ولی بیشتر انرژی نویسندگان کلاسیک کورد، تنها صرف یک ژانر ادبی و یا شرح و بازنویسی متون دینی شده است.
اکنون هم در جامعه ما، با وجود مسائل عدیده فرهنگی ــ اجتماعی، هنوز دایره پژوهشها، از پایاننامهها و سفارشات اداری، فراتر نمیرود و هنوز هم همان ژانر ادبی، بخش بسیار زیادی از انرژی نویسندگان را به خود اختصاص داده است. جالب آنکه با وجود دهها موضوع خاص زنان کورد، این مسئله در میان زنان نویسنده ما، چشمگیرتر است. البته میزان موفقیت و میزان انرژی صرف شده برای آن نیز، تقارن چندانی باهم ندارد.
در اینجاست که نقش زنان پژوهشگری همچون ثریا خدامردای که هم پژوهشی ضروری در دست داشت و هم به گنجینه آرشیو اسناد آلمانی دسترسی داشت، میتواند بسیار مهم باشد و فقدانش خسارتی بزرگ.
- سقز رووداو
- کد خبر 18382
- بدون نظر
- پرینت