به گزارش سقزرووداو به نقل از زریان موکریان، محمد صادق تورون پس از بە پایان رساندن تحصیلات ابتدایی در روستای ”ساری توسون” حومە شهر ”بینگل” در بە دلیل نداشتن شناسنامە قادر بە ادامە تحصیل نبودە، لذا بە استانبول رفتە و در آنجا بە بازرگانی پرداختە است.
او بە خاطر ناگواری وضعیت کورد در ترکیە و بەویژە در استانبول مجبور بە ترک این شهر و مهاجرت بە آمریکا شدە و در آنجا کار بازرگانی خود را ادامە دادە است.
او میگوید، دوست داشتە کە محل تولد و رشد خود را بە هر کسی در جهان کە با آن آشنایی ندارد معرفی کند.
او در جزیرە ”ناپا” زمینی با مساحتی وسیع بە کار کشاورزی و باغداری اختصاص دادە و در باغ خود همە میوەها، خوراکیها و نوشیدنیهای ویژە کوردستان را تولید و عرضە میکند، و میگوید: ”هر کسی کە بە اینجا بیاید و در مورد کورد و فرهنگ کوردی پرسشی داشتە باشد بە آنان پاسخ خواهم داد و میخواهم در اینجا پاسخ مشروح پرسش خود را دریافت کنند.
من جزیرە ”ناپا” را بە شکل کوردستان کوچک طراحی کردەام. افرادی کە بە اینجا میآیند با یک تابلو برخورد میکنند کە روی آن نوشتە شدە ”بە کوردستان کوچک خوش آمدید”. ۵۵ نوع محصول کشاورزی در اینجا تولید میکنیم و هر یک از این محصولات را با نام یکی از شهرهای کوردستان نامگذاری کردەام، برای مثال، باغ هولیر، باغ آمد و …
در این باغ میوەهای انگور، توت، زیتون، انار و میوەهای دیگری وجود دارد و هر یک از افرادی کە بە قدمزنی در میان درختان علاقە داشتە باشند، میتوانند بەصورت رایگان طعم میوەها را آزمایش کنند و از این طریق کوردستان را بە آنان معرفی میکنیم. میخواهم بگویم در این باغ ١۵٠ نوع درخت گردو وجود دارد، برای افرادی کە فراغت تابستانی خود را در اینجا بەسر میبرند خانەهای کوچکی ساختەایم، و بەصورت رایگان با تقدیم گردو از آنان استقبال میکنیم.
ما هر سال جشنوارەای را بەعنوان ”جشنوارە توت کوردستان” برگزار میکنیم و افراد زیادی در این جشنوارە شرکت میکنند.
محمد صادق تورون درباره مهاجرت کوردها به آمریکا در سالهای ١٨٨٠ تا ١٩١٠ می گوید: اهالی کیغی ١٠٠ سال پیش بەسوی آمریکا مهاجرت کردند و من این داستان را از سرگذشت اجداد خود شنیدەام و میدانم کە اولین کسی کە از خانوادە ما بە آمریکا مهاجرت کردە برادر بزرگ جدم بە نام عباس تورون بودە است. او وقتی کە در آمریکا وضعیت شغلی خوبی پیدا میکند برادران دیگرش را هم بە این کشور آوردە است.
سال ١٩٣٨ عمویام، عباس تورون، از آمریکا بە سرزمین خود باز میگردد، مردم روستایامان از او میخواهند بە آمریکا برنگردد و بە او پیشنهاد میکنند کە ”کدخدا”ی روستا شود و او نیز قبول میکند. عمویهای دیگرم از آمریکا هر ماه برای ما و پدر بزرگام پول میفرستادند. در آن زمان ١٠ تا ١۵ دلار میفرستادند کە برای زندگی ما کافی بود.
یکی از برادران پدربزرگم در سال ١٩۶١ بە سرزمین مادری خود بازگشتە بود و از سوی مردم روستایامان بە گرمی مورد استقبال قرار گرفتە بود، او نیز سوقاتیهای باارزشی مانند ”پول و طلا” برای آنان آوردە بود، و آنچە جای تعجب بودە این کە با خود یک رادیو آوردە بود کە این رادیو بە منبع آگاهی ما تبدیل شد.
در آن زمان از رادیو ”ایروان” اخباری در مورد مبارزات ملا مصطفی بارزانی پخش میشد و برای اولین بار از این رادیو ترانە کوردی را شنیدیم. فکر میکنم در روستای خود برای اولین بار از طریق این رادیو با مبارزات کورد آشنا شدیم. هر وقت از آمدن سربازان حکوت خبری میرسید ما این رادیو را پنهان میکردیم و هیچ کسی در روستای ما بە افراد خارج از روستا نمیگفت کە این رادیو در این روستا وجود دارد.
وی درباره موفقیت هایش در آمریکا می گوید: موفقیت من در آمریکا بە انگیزە من در دوران کودکیام مربوط است. من در دوران کودکی همیشە آرزو میکردم کە در کشوری زیبا و خوب بە تحصیل بپردازم، و بەعنوان یک کورد همیشە بر این عقیدە بودەام کە باید خود را بە یک انسان متمدن و قدرتمند تبدیل کنیم. من ابتدا بە اروپا رفتم، ولی متوجە شدم کە در آنجا نمیتوانم فرزندانم را بە مدارس خوبی بفرستم، لذا آمریکا را انتخاب کردم و در آمریکا دو تن از فرزندانم توانستند در رشتە ”بیولوژیک” تحصیلات عالی طی کنند و یکی دیگر از فرزندانم در رشتە روانشناسی فارغالتحصیل شدە است، لذا از این لحاظ بسیار راضی هستم کە فرزندانم تحصیلات عالی دارند.
آنچە کە در آمریکا فهمیدم این بود کە تا کنون در این کشور ۴۵ رئیس جمهوری انتخاب شدەاند کە پدر و مادر ٢٨ تن از آنان از دو کشور متفاوت بودەاند، یعنی یکی از والدین آنان آمریکایی و دیگری از کشور دیگری بودە است، و من آمریکا را بە عنوان مکانی در نظر گرفتم کە میتوانم در آنجا کار کنم.