به گزارش سقزرووداو به نقل از عطنا؛ کرسی ترویجی “مصرف رسانه ای نوجوانان”،با ارائه دکتر سبحان یحیایی، استادیار ارتباطات دانشگاه علامهطباطبایی بهصورت برخط برگزار شد.
ارائۀ دکتر سبحان یحیایی :
در مصرف رسانهای نمونه نوجوانان، موسیقی فربه بود
«پرسشهای اصلی که در کار مطرح شد دو پرسش بود، یک اینکه مصرف رسانهای نوجوانان چه ویژگیهایی دارد، چه الزاماتی را در خود دارد و اینکه نوجوانان محتوای رسانهای مدنظر خود را چطور مصرف میکنند؟
پیش از این، پژوهشهای متعددی انجام شده است؛ از گزارشهای سالانهای که در ایالات متحده و اروپا انجام میشود و کارهای متعددی که هم در داخل کشور و هم خارج از کشور انجام شده است.
نمونهگیری، نمونهگیریای هدفمند بود؛ در ابتدا از ۴ نفر در دسترس آغاز شد و سپس به ۸ نفر گسترش پیدا کرد و سپس به ۲۲ نوجوان نمونه گسترش پیدا کرد، از این ۲۲ نفر ما حدود ۱۰۵۱ یا یک عددی نزدیک به این، کدگذاری باز داشتیم.
یعنی دادههایی که ما از نوجوانان مورد مصاحبه به دست آوردیم حاصل این ۲۲ مصاحبه بود و در گام اول کدگذاریها چیزی حدود ۱۰۵۰ کدگذاری باز اتفاق افتاد، ابزار تحقیق هم مصاحبه و مشاهده بود.
در ۲۲ مصاحبهای که انجام شد، اگر اصلاحات را مصادره فرمایید، ما منطقه اشباع نظری را در مصاحبه شخص و یا نفر اول ۵۳ کد باز داشتیم، و این فرایند ادامه پیدا میکرد اما در انتها علیرغم اینکه کدهای باز همچنان شکل پیدا میکرد دیگر مفهوم جدیدی نداشتیم و اصلاح مفاهیم قبلی هم در شناسایی کدها در مصاحبههای پایانی اتفاق نمیافتاد.
بحثی که در این مصاحبهها بهشدت پر رنگ بود و در مصرف رسانهای نوجوانان داشتیم، این بود که «موسیقی» بهشدت فربه بود، یعنی ما چگالی بالایی در موسیقی داشتیم.
معمولا موزیسینها در پرده قرار میگرفتند و خوانندهها بهعنوان صورتِ نمایشیِ موسیقی مورد توجه قرار میگرفتند با این ملاحظه که ما عملاً یک همگونی و یک همراستایی در نوجوانان، در این زمینه نداشتیم یعنی پراکندگی در سلیقههای موسیقایی بهشدت بالا بود و تکثر به شدت قابل مشاهده و ملموس بود.
اتفاقی که به عنوان نتیجۀ این پراکندگی و تکثر رقم خورد این بود که موسیقیهای مختلف مورد پذیرش قرار میگرفتند و یک نوع همهپذیری یا تساهل در برابر انتخاب موسیقی برتر صورت میگرفت، یعنی ممکن بود هر کسی به موسیقیهای متعددی اقبال داشته باشد و عملاً در برابر دیگری قطعیت انتخابی قرار نمیداد و این تمایز مورد پذیرش بود؛ سلبریتیهای متعددی هم در این زمینه مطرح میشدند.
دسترسیهای رسانهای متعدد بستر مناسبی برای گریز از مرکز برای نوجوان بود
بحث دیگری که ما در مصرف رسانهای نوجوانان داشتیم، دسترسی بدون مرز بود؛ یعنی ما عملاً با توجه به دسترسیهای متعدد رسانهای که طبع انتقادی و سرکش نوجوانی، بستر مساعدی برایش فراهم کرده بود، فضایی را برای نوجوانان ایجاد میکرد که از تلفنهای همراهشان، از اینترنت و شبکههای اجتماعی، فضایی برای گریز از مرکز پیدا کنند، چه گریز از مرکز خانواده، چه گریز از مرکز مدرسه و چه مانند اینها.
در خیلی از مصاحبهها به محتوای پورنوگرافیای که نوجوانان مصرف میکردند اشاره میشد؛ بعضی از مصاحبهها با یک امتناع برای بیان راز ها عملا مسدود میماند، ولی اشارههایی بهصورت تلویحی صورت میگرفت که عملاً مصاحبهکننده ابراز میکرد که اینجا هم بهنوعی محتوایی از این دست مصرف میشود یا نوجوان آن را به صورت تلویحی ذکر میکرد.
خلأ محتوای احساسی در محتوای مخصوص نوجوان
بحث دیگری که در این دسترسیهای بدون مرز قابل مشاهده بود این بود که این پرسهزنیهای مداوم نوجوان در عامهپسندیهای رسانهای، چه وبسایتهای شبکههای اجتماعی باشد و چه مانند اینها یا چه در وب-۲ باشد یا پلتفرمهای دیگر رسانهای، بهنوعی به یک شکلیابی ذائقه در نوجوانان کمک میکرد.
مفهوم دیگری که باید به آن اشاره کرد، بحث خیالانگیزی و فانتزیسازی متن رسانهای است؛ یعنی چیزی که ما در دو دهه قبل آن را نداشتیم، امروز تصاویر و تعداد متون رسانهای عملاً امکان درنگ و تامل را از مصرفکننده بهخصوص نوجوانان میگیرد.
جوان احساس خلأ ادراک رسانهای و خلا خیالپردازی میکند، چیزی که در محتواهای داستانی، محتواهای نمایشی پیشین به کندی اتفاق میافتاد، امروز با یک ریتم تند در فضای رسانههای اجتماعی قابل مشاهده است.
این اتفاقی یک چیز جالب را رقم زد که برای خودم هم جذاب بود؛ خیلی از نوجوانهایی که با آنها مصاحبه اتفاق افتاد و مشاهداتی که از فضای زندگی آنها رقم خورد، علاقۀ آنها به کتاب، داستان و روایتهای داستانی خیلی جدی بود، یعنی علیرغم اینکه در جامعه خودمان از کتاب کمتر به عنوان یک رسانه اقبال میشود، اما در تعداد قابل اعتنایی از این ۲۲ نوجوانی که مورد مطالعه قرار گرفته بودند، کتاب و روایت داستانی اهمیت جدی داشت و علاقه زیادی به آن نشان داده میشد و این موضوع به دلیل خلأ خیالپردازی که در رسانههای جریان اصلی وجود دارد، احساس میشد و یا عاشقانهای که نوجوان در رمان آن را دنبال میکرد.
چه فیلمهای تخیلی و چه ژانر انیمیشن که ژانر پرطرفداری در این رده سنی بود، اینها همه گزارش از واقعیتی داشت، که این واقعیت به ما میگوید که آن خیالانگیزی که در نوجوانان خلأ آن احساس میشود، آنها برای جبران این خلأ سراغ گزینههای دیگری در مصرف رسانهایشان میروند.
مفهوم دیگر، تمامیتخواهی در سلبریتیها بود، هر کدام از نوجوانان سعی میکردند یک سلبریتی را پیدا کنند و آن را دوست داشته باشند، که شخص دیگری او را دوست نداشته باشد.
اتفاق دیگری هم که قابل گزارش بود این است که ما یک مانایی و دوام در چهرۀ هنری مورد علاقه نداشتیم، یعنی نوجوان هنرمند مورد علاقۀ خود را تا پارسال یا ۶ ماه قبل شخص دیگری ذکر میکرد، اما امروز شخص دیگری است؛ این عدم قطعیت اتفاقی بود که تکرارشونده و قابل مشاهده بود بنابراین این عدم قطعیت شدت هواداری را کم میکرد، اما یک نگاه کثرتگرای نامتعین داشتیم.
مواجه شدن نوجوان با بزرگسالی پیش از موعد
یک اتفاق دیگری در مصرف رسانهای نوجوانان افتاد و من میتوانم بر مبنای مصاحبهها آن را گزارش کنم این است که فاصله بین نوجوانان و بزرگسالان بهشدت کمرنگ شده بود، یعنی آن مرزی که وجود داشت و مرز پهنی هم بود، به شدت کمرنگ شده بود و کمتر دیده میشد، یعنی عملاً به یک بزرگسالی ناخواسته و بزرگسالی پیش از موعد پرتاب شده بودند.
این اتفاق در مصاحبههای متعددی گزارش شد، یعنی با اینکه در شبکههای ماهوارهای و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران برنامههای محدودی برای نوجوان در نظر گرفته شده است، این برنامهها هم عملاً از جانب نوجوانان پس زده میشد و این برنامهها را برنامههای کودکانهای قلمداد میکردند و خودشان هم این فرآیند تسریع بزرگسالی را دامن میزدند. مفهوم دیگری که باید به آن توجه کرد این است که اخبار با فضای ذهن و زیستجهانی که نوجوانان برای خودشان ترسیم میکنند فاصلۀ زیادی دارد.
فاصلهگیری نوجوان با رسمیتِ زیستن
آنها خیلی به مصرف خبر اقبالی نشان نمیدهند؛ این مصرف خبر در نمونۀ مورد مطالعه، مصرفی با واسطه بود که معمولاً از دوستان و آشنایان و والدین این خبرها را دریافت میکردند و گاهی مواجهۀ تصادفی با یک خبر حس کنجکاوی آنها را برمیانگیخت و آنها به آن خبر توجه میکردند، ولی عموماً این اتفاق نمیافتاد و بیشتر پرسهزنیهای فضای مجازی بود آنها را باخبر مواجه میکرد.
در این رده سنی در ۲۲ نمونۀ مورد مطالعه، میل شدیدی به بیخبری و پرهیز از امر واقع وجود داشت؛ یعنی این نوجوانان مورد مطالعه سعی داشتند از رسمیتِ زیستن فاصله بگیرند و میل به خیالپردازی و میل به فراموشی واقعیت در آنها محسوس بود.
اینستاگرام و محتوای رسانهایِ غالب
بحث دیگر، چگالی بالای اینستاگرام بود؛ یعنی اگر گزارش این نوجوانان را بررسی کنیم میبینیم که اینستاگرام در بین رسانههای اجتماعی و جریان اصلی، سهم زیادی از این مصرف را در اختیار دارد و محوریت تصویر، آسان بودن خواناییِ محتوا و بازخوردگیریای که نوجوان در این مسیر دارد، عملاً مصرف رسانهای او را به سمت اینستاگرام پیش میبرد.
این امر تبعاتی در پی داشت و در گزارشهایی که والدین یا خود نوجوانان میدادند قابل مشاهده بود؛ کندی یا تنبلی در نوشتار یا غلطنویسی و علاقۀ وافر به دیدن که عملاً زندگی روزمره نوجوانان مورد مطالعه را تحت تاثیر قرار میداد، بخشی از این تبعات بود.
اتفاق دیگری که عملاً به نوستالژی بدل شده بود و در واقع امر غایبی بود که نوجوانان خیلی محدود آن را تجربه کرده بودند، حضور جمعی بود.
این امر علیرغم این بود که آنها یک گریز از تنهایی و مواجهۀ منفرد داشتند؛ یعنی سعی میکردند از این فضای تنهایی که خیلی در آنها احساس میشد بگریزند.
مفهوم دیگری که میخواهم آن را مطرح کنم، بحث جستوجوی هیجان است یا علاقهمندیای که به ماجراجویی، ژانر اکشن و گریز از فقر هیجان در زندگی روزمره، در آنها وجود داشت؛ این امر در مصاحبهها خیلی پررنگ بود.
مرجعیت رسانهای تلویزیون برای نوجوان از دست رفته است
در این مصاحبه مشخص شد که تلویزیون حضور کمرنگی دارد، اما همواره هست؛ یعنی کماعتنایی به تلویزیون و فاصلهگذاری نوجوان با تلویزیون را در این مصاحبهها میتوانیم بفهمیم.
این مصاحبهها نشان میداد که عملاً مرجعیت رسانهای تلویزیون برای رده سنی نوجوان حداقل در نوجوانان مورد مطالعۀ ما از دست رفته است.
بنابراین وقتی ما راجع به کنار گذاشته شدن تلویزیون حرف میزنیم، عملاً تلویزیون رسانهای است که شخصیسازی نمیشود، رسانهای است که نمیشود آن را مستقل مصرف کرد، متعلق به جمعِ اعضای یک خانه است و یک میدان برای مصرف و گفتوگو است نه بیشتر.
بنابراین این کمرنگ شدن تلویزیون، کمرنگ شدن گفتوگو در خانواده را هم رقم زده بود و این مفهوم در گزارش والدین و حتی مواردی که نوجوانان اذعان میکردند قابل مشاهده بود.
وابستگی نوجوان به ابزارهای ارتباطی
ما یک هم پیوندی را میتوانیم بر مبنای مصاحبهها گزارش کنیم؛ نوجوان به شدت به رسانههای مجازی و ابزارهای ارتباطی اعم از گوشی، تبلت و حالا هر ابزاری که در اختیار گرفته بود، وابستگی داشت.
بحث دیگری که میشد به آن پرداخت و پررنگ بود، منازعههایی بود که در مصرف رسانهای در خانواده اتفاق میافتاد؛ یعنی رسانههای نوین جنبۀ غیرقابل کنترل برای خانوادهها داشتند که خیلی وقتها منازعات خانوادگی بین نوجوان و والد یا والدین در این موضوع اتفاق میافتاد.
بحث بعدی که در نوجوانان مورد مطالعه مشهود و پررنگ بود، این بود که تجربههای مصرف جمعی در نوجوانان مورد مطالعه کمرنگ بود؛ تجربههایی مثل سینما یا گیمنت به شدت کمرنگ و محدود بود و این همراهی جمعی حتی در مصرف یک فیلم در تلویزیون یا محتوای دیگر در تلویزیون و همراهی جمعی کمرنگ بود.
چیزی که این عدم مصرف جمعی یا کمبود مصرف جمعی در نوجوانان بهوجود میآورد، تقویت فردیت بود و به دنبال آن فضایی که نوجوان در آن قرار میگرفت بازتولید میشد و عملاً مصرف گزینشگرانۀ خودش را ادامه میداد.
نوجوان مصرف رسانهای منسجمی ندارد
اینکه پراکندگی، ناهمگونی وجود داشت، امکان شکلگیری سبد رسانهای منسجم غیرممکن میکرد و ما یک سبد رسانهای یکدست نداشتیم حتی در ریتم و ملودی موسیقایی که در سبد رسانهای نوجوانها وجود داشت. این مصرف رسانهای هم خیلی وقتها چنان که عرض کردم به صورت پنهانی و دور از چشم خانواده اتفاق میافتاد.
نوجوان ترجیح میدهد که نظر خودش را بگوید و بازخورد بدهد؛ این فعالیت یک عدم وابستگی به خود رسانه را به بار میآورد؛ یعنی هیچ رسانهای نیست که اینجا اصالت داشته باشد، حتی در رسانههای اجتماعی و چیزی که اصالت پیدا میکند، فردیت و عاملیت فردی و محتوایی است که فرد میتواند به آن دسترسی پیدا کند.
نوجوانان مورد مطالعۀ ما در چند بعد میخواهند تمایز ایجاد کنند؛ از یک طرف میخواهند یک تمایز در مصرف رسانهای با خانواده ایجاد کنند و از طرف دیگر با گروه همسالان و علاوه بر این بهنوعی انتخابهایش را میخواهد با دیگران متمایز کند و همۀ اینها به نوعی یک متفاوت بودن را به رخ میکشد و برجسته میکند و این تمایزخواهی تجربههای جدیدی را برای نوجوان رقم میزند.
منازعات خانوادگی پیامد توجه بیش از حد نوجوانان به ابزارهای ارتباطی است
منازعات خانوادگیای که در این زمینه وجود دارد شامل سرزنشهای مداوم برای اعتنای بیش از حد به تلفن همراه و ابزارهای ارتباطی میشود و اینها یک فاصلهگذاری و احساس شکاف بین والدین و نوجوانان رقم میزند.
از سوی دیگر والدین این احساس را دارند که فرآیند مصرف نوجوان نظارتناپذیر است و بهنوعی به یک همزیستی توأم با منازعه تن میدهند که عملاً یک منازعۀ پنهان و آرام است و در بزنگاههایی ممکن است سرباز کند.
بهعنوان بحث پایان این را عرض کنم که ما در مطالعۀ گزارشی که رفت و توصیفاتی که عرض کردم، یک عدم قطعیت و پراکندگی و سیالیتِ مصرف را در مواجه با رسانه در نوجوان داشتیم.
عدم اطمینان، حاصل این عدم قطعیت است؛ یعنی زیستجهانی برای نوجوانان میسازد که تنها مصرفش، مصرف شخصی شده است و مصرفی در تقابل با مصرف جمعی تلویزیون توسط خانواده است و خیلی جاها این فردیت نوجوان را به عنوان چیزی که برجسته میشود، میتوانیم در این مصرف رسانهای مشاهده کنیم.
پررنگتر شدن فردیت در نوجوانان
و این از یک طرف، یک پناهگاه امن برای نوجوانان میسازد و یک فضای امنی برای فرار از منازعات خانوادگی است و از طرف دیگر امکان شکل دادن به خود و فاصلهگذاری از امر جاری در خانواده را برای او فراهم میکند و بهنوعی یک دنیای تکی و با فاصله از بزرگسال را تجربه میکند و فردیتش هر چه بیشتر حاصلِ این نوع مصرف رسانهای شکل میگیرد، بارور میشود و بزرگتر میشود.
بحثهای مرتبط با سیاستگذاری و مانند اینها را عرض نکردم، اما چیزی که در مصرف رسانهای نوجوانان به شدت پررنگ است، این است که چه تولیدکنندگان و چه سیاستگذاران در حوزه رسانهها و امر فرهنگ، عملاً اعتنای جدی به حوزۀ نوجوانان نداشتهاند و تولیدات بشدت اندکی در این حوزه وجود دارد و اقتضائات نوجوانی منجر به این میشود که در عصر حاضر که این دسترسیها متعدد شده است، ما یک جوانانِ دیگری در چند سال آینده داشته باشیم، یا همین امروز جوانان ما تجربیاتی از دوره نوجوانی دارند که تجربهای متفاوت با نسخههای پیشین بوده است».
- سقز رووداو
- کد خبر 13557
- بدون نظر
- پرینت