✍ علی سهرابی، فعال فرهنگی
گابریل گارسیامارکز، داستان جذابی با نام “زیباترین غریق جهان”دارد، کە کودکان شی ای تیرەگون و اغوا کنندە را کە از دل دریا برآمدە و بە ساحل رسیدە، می یابند.
آن ها دستەی جلبک ها و شاخک های ستارەی دریایی و بقایای ماهی ها و خرد و ریزهای دیگر را از پیکرش می سترند. تازە می فهمند کە شی، پیکر مرد غریقی است. پس با پیکر بازی می کنند و زود با او انس می گیرند و سرگرم می شوند، تا آنکە رهگذری از سر حادٹە آنها را می بیند و خبر در دهکدە می پیچد.
مردان و زنان دە، پیکر را بە نزدیک ترین خانەها می رسانند اما درمی یابند کە او از هر جان باختەای سنگین تر و بزرگتر است و در هیچ خانە و حیاط و تختی نمی گنجد. لاجرم علی رغم جذابیت و علاقە ای کە بە او داشتند، ناچار او را مجددا بە دریا می سپرند و پیکر مرد غریق، غوطە می خورد و در دریا فرو می رود. اما مردم دهکدە دریافتند کە دیگر بعد از این همە چیز دگرگون خواهد شد.
در خانەها شان فراخ تر، سقف ها رفیع تر و کف اتاق ها باید محکم تر ساختە شوند. تا یاد استبان “مرد غریق” از آن ها بگذرد، بی آنکە سرش بە تیرک چارچوب درها اصابت کند و شکاف بردارد. چون می دانستند کە دوبارە دریا پیکر استبان را بە آنجا بر خواهد گرداند، چون ازین پس مسافران و دریانوردان از دور اشاره می کنند کە، آن جا را نگاه کنید آن جا، دهکدەی استبان است.
اگر بەشیوەی ساخت گرایانە و البتە مقایسە ای بە ماجرا بنگریم. بایدگفتە شود کە نماد های داستان چنین اند؛ پیکرغریق=همان فرهنگ است، دریا=جامعەی جهانی و دهکدە=جامعەای سنتی است کە توان پذیرش فرهنگی جهانی را ندارد و در مقابلش، مقاومت می کند. حال این داستان و نمادهایش را با وضعیت کنونی آموزش و پرورش ایران، در مواجهه با پدیدەی “موبایل و فضای مجازی”، مقایسه کنیم، فرض کنید که، پیکر غریق همان موبایل باشد که نمادی فرهنگی است. دریا هم جامعەی جهانی باشد و دریا نوردان نیز مردمان دیگر کشورها باشند و دهکدە هم آموزش و پرورش کشور باشد.
از زمان رسیدن موبایل و اینترنت از دریا و شبکەی وسیع جهانی، بە سواحل دهکدە آ.پ ایران، حدود ۳۰ سال می گذرد. دانش آموزان از همان ابتدا، خیلی راحت شروع به بازی نمودند و سرگرم شناخت و کار با موبایل شدند و تاحال نیز آپدیت هستند. اما مسئولان و مدیران و بعضی از معلمان آ.پ هنوز کە هنوز است، پس از گذشت ۳ دهە، با دنیای فراخ موبایل در مدارس خو نگرفتەاند و با این وسیلەی اغواکنندە، غریبی می کنند!؟ و از پذیرش این پیکر زیبا در دهکدە، امتناع می ورزند و ورود آن را بە مدارس ممنوع کردەاند. غافل ازین که این کار تنها پاک کردن صورت مساله است و روزی دوبارە، دریا این زیباترین غریق جهان “موبایل و فضای مجازی” را با امواج بزرگ کرونا، به ساحل دهکده ی آ.پ بر می گرداند و حالا آن روز دور است و چه زود، دیرشد!!
دریغ کە مسئولان درین سی سال، هیچ تغییری در سقف نگاە خود و انتظارات جامعە و چارچوب های دهکدەی آ.پ ندادەاند و اکنون امواج جهانی کرونا، پیکر غریق “موبایل و فضای مجازی” را برگرداندە، اما این بار دهکدە آ.پ برای نجات خود، باید دست بە دامن استبان شود کە همانا “موبایل و شبکە مجازی” برای آموزش است. طرفە آن کە: سبک داستان مارکز و ایضا آ.پ کشور، رئالیسم جادویی است. یعنی همە چیز عادی است. (مدرسە، فراگیران، معلمان و…)، تنها یک چیز غیر عادی می نماید، آن هم: پیکرغریق یعنی موبایل وفضای مجازی است کە قابل هضم نیست و همچون فرهنگی سترگ و مدرن در دهکدەی سنتی و کوچک آ.پ کشور نمی گنجد. چون زیر بناها، چارچوب ها و دیدگاەها دگرگون و بە روز نشدەاند. فراموش نشود کە ساکنان دنیا از دور ما را بە هم نشان می دهند و سرزنش و تحقیر مان خواهند کرد که مٹلا آنجا دهکده ی استبان است ولی آنقدر محقر و محدود و کوچک است که زیباترین غریق جهان ـ موبایل و فضای مجازی ـ در آن نمی گنجد!؟ این وارونگی و دوگانگی در تعامل با پدیدەی فرهنگی “موبایل در مدارس” را این بیت، زیبا بیان نموده که:
چنیـن اسـت رسـم سـرای درشــت
گـهی پشت به زین و گـهی زین بەپشت
دانش آموزان نیز اکنون بە طنز می گویند:
“وقتـی گوشـی تو مـدرسـه مـمنـوعـه،
الـانـم مدرسـە تو گوشـی مـمنـوعـه!؟ ”
چیزی کە عوض داره، گله نداره…
- سقز رووداو
- کد خبر 13131
- بدون نظر
- پرینت