شما اینجا هستید
اجتماعی » کرونای سیاست‌زدگی و شکست

فرهاد امین‌پور، روزنامه نگار و فعال مدنی

سقزرووداو- ظاهراً درست هنگامیکه همه‌ی ما بیش از هر زمان دیگری به اندیشیدن نیاز داریم، چنین مقوله‌ای به یک امتناع عمومی تبدیل شده‌ و «سیاست‌زدگی» همه‌ی حوزه‌های زندگی‌مان را درهم تنیده و به خود مشغول ساخته است. اکنون شبه‌پرسش‌ها، جای پرسش‌های اساسی و معطوف به اندیشه و کنش واقعی را که تغییر بنیادینِ هر وضعیت نامطلوبی را ممکن می‌کنند، با وقاحت تمام گرفته‌اند.

سیاستمداران برای سیطره‌ی‌ هرچه بیشتر بر قدرت، سیاست را به بستری برای رقیق و تهی از معنا ساختنِ همه‌ی مفاهیم انسانی و اخلاقی تبدیل کرده‌اند و سیاست در جامعه‌ی ما و در سطحی‌ترین شکل خود، چنان با دولت و قدرت پیوند خورده که در غیاب آنها و بدون ارتباط مستقیم با آنها، عملاً معنایی ندارد. امروزه سیاست توسط همگان (چه آنانکه در قدرت‌اند و چه آنانکه به‌دنبال کسب قدرت‌اند) به عنوان ابزاری بی‌بدیل، برای حل فوریِ همه‌ی مشکلات و معضلات و تحقق کامل رؤیاهای افراد و گروه‌های اجتماعی بازنمایی می‌شود. نگاهی ساده به گفتارهای دو جناح سهیم در قدرت علیه یکدیگر و همچنین گفتارهای اعتراضیِ مخالفان سیستم، به درستی مؤید این واقعیت است. زمانی احمدی‌نژاد به دلیل تکبر و توهم ناشی از قدرتِ نسبیِ دلارهای بادآورده‌ی نفتی، که البته روی‌هم رفته به اندازه‌ی بودجه‌ی نظامیِ یک‌سال آمریکا نیز نبود، از جهانیان می‌خواست تا کلید مدیریت دنیا را به او بسپارند و پس از او نیز حسن روحانی با همین منطقِ اعتقاد به معجزه‌ی قدرت، کلید بازکردنِ قفل همه‌ی مسائل و مشکلات ایرانیان را به دست گرفته بود. اکنون جامعه نیز به بدترین شکل ممکن، مسحورِ این منطقِ شکست‌خورده شده است. نباید فراموش کرد که سیاست در شکل فعلیِ آن، باورها و اندیشه‌های طرفین منازعه را برای درانداختنِ مباحثه‌ای شناخت‌محور، به امید فرارفتن از خطاها و بُن‌بست‌ها و درافکندنِ راه‌هایی جدید، درگیر نمی‌کند، بلکه به عرصه‌ای برای رودرروییِ سؤفهم‌ها، خودخواهی‌ها و دشمنی‌ها تبدیل شده است؛ عرصه‌ای که مُدام گسترده‌تر و غیرقابل کنترل‌تر نیز می‌شود.

ناگفته پیداست که سیاست‌مداران به‌صورت آگاهانه و حتی مهندسی شده، مردم را از خواسته‌هایی چون آزادی و دمکراسی رمانده و در دایره‌ی تنگ برخی شاخص‌های اقتصادی مانند رشد، تورم، بودجه، اشتغال و… به گروگان گرفته‌اند. از سوی دیگر بخش بزرگی از جامعه، خود را با رؤیای برانداختن و حل یکباره و همیشگیِ همه‌ی دردها و مشکلات تخدیر نموده و هر راه و امکان دیگری را تکفیر می‌کند. سیاست برای ما به دلیل پیوند بی‌واسطه‌ و عملاً بی‌اعتبار آن با فُرم‌هایی ناقص از دولت و حکمرانی، به یگانه شکل تغییر در همه‌ی مناسبات بدل شده و خارج از این دایره، قایل به وجود هیچ امر و رابطه‌ی دیگری نیستیم. بله، این یک واقعیت است که ما در یک سیکل معیوب، خودارجاع و مرگبار گرفتار شده‌ایم و در انتهای تونل نیز، هیچ روشناییِ امیدبخشی دیده نمی‌شود.

چه مانند «میشل فوکو»، نظام اجتماعی را برساخته‌ی قدرت بدانیم و چه به تأسی از «پیر بوردیو»، قدرت را مولود نظام اجتماعی در نظر بگیریم، چیزی از اهمیت این موضوع نمی‌کاهد که ما امروزه در تحلیل مسائل مبتلا به جامعه، مُدام به سیاست، آن‌هم در تقلیل یافته‌ترین شکل آن رجوع می‌کنیم. اعتماد و اعتقاد بیش از حد به این مفهوم و این باورِ آرمانی که سیاست قادر است به همه‌ی رنج‌ها و گرفتاری‌های ما پایان ببخشد، یکی از مهم‌ترین نشانه‌های سیاست‌زدگی است. این رؤیا در اروپا، با به قدرت رسیدن احزاب سوسیالیست و ادغام تدریجیِ آنها در سیستم رنگ باخت، اما در جامعه‌ی برزخیِ ما و پس از تجربه‌ی یک انقلاب، همچنان به حیات خود ادامه می‌دهد.

برای ما، تغییر فوری در شکل قدرت سیاسی، به یگانه معنای سیاست تبدیل شده و تغییرات فرهنگی و اجتماعی نیز تابعی از این موضوع به‌حساب آمده و اساساً ماهیتِ متفاوت و جداگانه‌ای ندارند. هر حرکت و اندیشه‌ای، مادام که همه‌ی مطالبات ما را یکجا دربر نگیرد و همه‌ی آرزوهای ما را به ‌یکباره محقق نکند، بی‌فایده و اضافی است.

آیا چنین وضعیتی می‌تواند نامی جز سیاست‌زدگی مفرط داشته باشد؟!
اگرچه حاکمیت در ایران با تلاش برای تسخیر همه‌ی حوزه‌های زندگی و همچنین ایدئولوژیک نمودن نظام ارتباطیِ خود با جهان خارج، در برساختنِ چنین رویکردی به امور پیچیده‌ی سیاست و قدرت و متمایل نمودن نگاه جامعه به این سمت، نقشی محوری داشته، اما نباید فراموش کرد که بخشی از این ارجاعِ آلوده به امتناع، محصول مناسبات تاریخی و فرهنگیِ به مراتب دامنه‌دارتری است که بر اساس آن، هر رویداد و تغییری تنها از این زاویه نگریسته شده و دیگر ابعادِ سیاست و قدرت و اندیشه و کنشگری، اعتبار چندانی ندارند.

رابطه‌ی ما با قدرت سیاسی، متناقض و مبتنی بر عشق و نفرت هم‌زمان است. فروکاستنِ این رابطه‌ی پیچیده و همه‌ی تخم‌مرغ‌های کنش و اندیشه را در سبدِ قدرت و دولت ریختن، جز امتناعِ مقولات سرنوشت‌سازی چون جامعه‌ی مدنی، سکولاریسم، رواداری، دمکراسی و آزادی، که بی‌تردید زیرساخت‌های انکارناپذیر یک وضعیت متفاوت و جدید هستند، نتیجه‌ی دیگری به دنبال ندارد. این خصلتِ سیاست‌زدگی است که بنا بر ماهیت خود، همه چیز را در سطح نگهداشته و هرگز به یک کنش سیاسی آگاهانه و هدفمند تبدیل نمی‌شود. تقلیل همه چیز به اعتراض مستقیم و اغلب احساسی و نمادین به نظام حاکم، حتی در صورت تغییر سیستم نیز دقیقاً به معنی هیچ کاری نکردن و بازتولید و تداوم همان مناسبات تاریخی و فرهنگی ناکارآمد است. شما می‌توانید دائماً نام یک چیز را تغییر دهید، بدون آنکه در ماهیت و محتوای آن تغییری ایجاد کرده باشید. اشاعه‌ی ویروس کرونا و واکنش مشترک حکومت و مردم نسبت به آن، که ترکیبی از دروغگویی، ناتوانی، بی‌اعتنایی و رفع تکلیف است، نشان می‌دهد که در چه وضعیت متناقض و دردناکی گرفتار شده‌ایم. حتی یک بیماریِ پاندمیک و عالم‌گیر، توسط هر دو سوی این طیف، تنها در ارتباط با قدرت بازخوانی و تحلیل می‌شود؛ در یک سو دولت، ساخته شدن ویروس کرونا و ناکارآمدی خود در مقابله با آن‌را به قدرت‌های جهانی ربط می‌دهد و در دیگر سو مردم، نادیده‌گرفتنِ بخش مهمی از وظایف و تکالیف خود را برای حفظ سلامتی و عبور سریع‌‌تر از بحران، با ناکارآمدی و شفاف نبودنِ دولت توجیه می‌کنند. آیا با وجود چنین تناقض‌های عمیقی، بازهم می‌توان به تغییرات بنیادین امیدوار بود؟

تلاش بخش زیادی از مخالفان نظام کنونی برای تعطیلی دیگر حوزه‌های کنشگری و اندیشه‌ورزی، تا تعیینِ تکلیفِ وضعیتِ قدرتِ حاکم، دقیقاً به معنیِ ناتوان نمودن جامعه در برابر بحران‌هاست و ضریب خطاهای‌مان را در مواجهه با مشکلاتی مانند کرونا یا هر بحرانِ خانمان‌سوز دیگری به شدت بالا می‌برد. نباید سایر حوزه‌های کنش و اندیشه را به هیچ قیمت و بهانه‌ای تعطیل کرد.

نهادهای مدنی هر چند کم‌تعداد و ضعیف، باید با دوری از سیاست‌زدگی، به حیات خود ادامه داده و برای بسط توانِ کمی و کیفیِ خود تلاش کنند، فعالیت‌های سیاسیِ خشونت‌پرهیز اگرچه کوچک و محدود، باید ادامه داشته باشند، تشکیلات و انجمن‌های صنفی نباید تعطیل و ناامید شوند، جامعه بیش از گذشته به خوانش‌ها و تحلیل‌های نخبگان از وضعیت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… خود نیاز دارد تا تصویر دقیقی از خود داشته باشد. فارغ از اتفاقاتی که در عرصه‌ی نمایشِ قدرت در جریان است، جامعه به تفکر و تمرین واقعی و مداوم نیازمند است.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

سایت خبری سقز رووداو | خبری | اجتماعی | کوردانه | اقتصادی | سیاسی | فرهنگی | گزارش | عناوین بین الملل