دکتر شهباز محسنی عضو هیات علمی دانشگاه آزاد مهاباد//
۲۴ دی ماه سالروز درگذشت محمد قاضی، مترجم نامدار است که بیست و یک سال قبل درگذشت.
وی اهل مهاباد بود و با توجه به اینکه مادرشان بعد از درگذشت پدر محمد قاضی در سقز ازدواج کرده بود با مرحوم رشید کیخسروی برادر ناتنی بودند و به سقز نیز رفت و آمد زیاد داشت. هرچند که وی با کارهای بزرگی که کرد و آثار مهمی که ترجمه کرد و نوشت به کل کوردستان، ایران و بشریت تعلق دارد.
وی پیش از مترجم شدن، شاعر و نویسنده موفقی بود. اما وقت و استعداد خود را صرف ترجمه از زبان فرانسه کرد و بیش از هشتاد کتاب از آثار مهم ادبیات را به زبان فارسی بر گرداند و براستی پلی بود میان فرهنگها. ترجمه هایش مقبول مردم و دانشگاهی پسند بود و مورد تأیید استادان برجسته ترجمه و زبانشناسی.
دکتر علی شریعتی در یکی از سخنرانیهایش به دانشجویان سفارش می کند که کتاب مسیح باز مصلوب نیکوس کازانتزاکیس را بخوانند اما تأکید می کند که دو ترجمه از این کتاب در بازار هست شما ترجمه قاضی را بخوانید. قاضی شخصیتی خودساخته و سخت کوش داشت.
خاطرات یک مترجم وی که زندگینامه خودنوشت اوست بسیار خواندنی است. یک بار در مشهد در خدمت دکتر شفیعی کدکنی بودم از قاضی حرف زد گفت بعضی از دوستان کرد به خانه ام آمده بودند و مرا به مراسمی دعوت کردند که به افتخار هشتاد و یکمین سالگرد تولد محمد قاضی برگزار کرده بودند دعوت کردند. گفتم متأسفانه گرفتارم و نمی توانم بیایم. چون به قاضی و ترجمه هایش ارادت داشتم شعری را بالبداهه سرودم و به دوستان دادم که خدمت محمد قاضی تقدیم کنند.
بعدها دیدم که این شعر را قاضی بسیار پسندیده و حتی گفته بود بهترین هدیه ای که در زندگی دریافت کرده ام شعر شفیعی کدکنیه. و عجیب آنکه این شعر با استقبال بسیاری در بین کردها مواجه شد. ضمن گرامیداشت یاد و خاطره محمد قاضی، بد نیست در آخر این نوشته کوتاه، شعر حضرت استاد شفیعی را بیاورم:
قاضیا! نادره مردا! و بزرگا! رادا!/ سال هشتاد و یکم بر تو مبارک بادا!/ شادی مردم ایران چو بود شادی تو/ بو که بینم همه ایام به کامت شادا /پیر دیری چو تو، در دهر نبینم امروز/ از در بلخ گزین تا به خط بغدادا / شمع کُردانی و کُردان دل ایرانشهرند/ای تو شمع دل ماریال پرتوت افزون بادا / خان زند، آن که چنو مادر ایران کم زاد/ رستم کُرد بُد اما نه که فرخزادا/ اصل «کُرمانجی»و«گورانی» و«زازا» خود چیست؟/ حرف شیرین که سخن سر کُنَد از فرهادا / عمری ای دوست به فرهنگ وطن جان بخشید/ قلمت صاعقه ی هر بد و هر بیدادا /همچنین شاد و هُشیوار و سخن پیشه بزی/ نیز هشتاد دگر بر سر این هشتادا /
- سقز رووداو
- کد خبر 11712
- بدون نظر
- پرینت