اجتماعی, اخبار, ایران, سیاسی, ویژه خبری, یادداشت

دولت ناکام / فرهاد امین‌پور *

دولت ابراهیم رئیسی که ادعا می‌کرد بدون نیاز به برجام و با بهره بردن از یکپارچگی و همراهی همه‌ی نهادهای قدرت، به‌سرعت می‌تواند بر مشکلات اقتصادی کشور و گرانی‌ها فایق آید، با بحران‌های عمیقی مواجه شده و عملاً کنترل بسیاری از امور را از دست داده است.

به‌طوری‌که حتی قادر نیست مانند دولت ضعیف حسن روحانی وضعیت حاکم بر جامعه را مدیریت کند. این در حالی است که دولت روحانی از نوعی بی‌پشتوانگی سیاسی رنج می‌برد و به‌دلیل کارشکنی‌های دولت پنهان و جریان‌های اقتدارگرای حکومت به‌شدت تحت فشار قرار داشت.
ناگفته پیداست که دولت رئیسی علاوه بر همراهی همه نهادهای قدرت در جمهوری اسلامی و یکپارچه شدن دولت‌های آشکار و پنهان، در مقایسه با دولت روحانی امتیازات دیگری نیز دارد که مهم‌ترین آن‌ها، کاهش فشارهای ناشی از اپیدمی کرونا و آغاز جنگ اوکراین است. حمله‌ی روسیه به اوکراین باعث شده است که غربی‌ها به‌خصوص آمریکا، به‌دلیل نگرانی از افزایش هرچه بیشتر قیمت نفت، فروش روزانه‌ی بیش از یک میلیون بشکه نفت ایران را نادیده بگیرند. اما به‌نظر می‌رسد که با وجود این امتیازات و ادعاهای اولیه‌ی جناح اصولگرا، چشم‌انداز امیدبخشی وجود ندارد و وضعیت هر لحظه بدتر می‌شود. به‌طورکلی دولت رئیسی به‌دلیل ضعف‌هایی چون بی‌تجربگی، دانش اندک، فساد، سهم‌خواهی شدید برخی نهادها و جریان‌ها، سخت‌گیری‌های فرهنگی و سیاسی در داخل و افزایش غیرضروری مخاصمه با غرب، به‌نوعی ناکارآمدی مزمن گرفتار شده و در حال زمین‌گیر شدن است. از سوی دیگر تحلیل‌های غیرواقع‌گرایانه از جنگ اوکراین و امیدهای بی‌پشتوانه به ایجاد یک نظم بین‌المللی جدید باعث شده است که این دولت در موضوع برجام دچار نوعی اشتباه استراتژیک شده و با فروش مقطعیِ نفت، ضرورتی برای متعهد شدن در برابر غرب احساس نکند.
طبقه‌ی متوسط شهریِ ایران که در دولت‌ محمود احمدی‌نژاد و سپس دولت روحانی ضعیف شده بود، با تداوم فشارهای اقتصادی و سرکوب نهادهای مدنی و کنترل هرچه بیشتر انتخابات، کاملاً از نفس افتاده و همین امر به مخاصمه‌آمیزتر شدنِ روابط میان مردم و حاکمیت انجامیده است که از طریق گسترش فقر و افزایش گسل‌های ملی، قومی، مذهبی و جنسیتی هر روز گسترده‌تر و عمیق‌تر می‌شود. به‌عبارت دیگر، سرمایه‌ی اجتماعی به‌شدت کاهش یافته، شکاف‌های طبقاتی هر روز بیشتر شده و بحران‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عمیقی در حال پدیدار شدن است که در ادامه می‌توانند به نوعی فروپاشی اجتماعی منجر شوند. دولت رئیسی که داعیه‌ی پایان بخشیدن به مشکلات اقتصادی را داشت، اکنون با فرافکنی و سخت‌گیری‌های عجیب در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی، به مشکلات بیشتری دامن زده است. از سوی دیگر، طبقه‌ی نوظهور و نوکیسه‌ای که عموماً از طریق فساد، رانت و هرج‌ومرج اقتصادی به ثروت‌های بادآورده رسیده است، از هر فرصتی برای خودنمایی استفاده می‌کند و وجوه روانیِ خطرناکی به شکاف طبقاتی موجود بخشیده است.
دولت رئیسی و هسته‌ی سخت قدرت در ایران باید به‌خوبی متوجه شده باشد که کشور را نمی‌توان تنها با شعارهای ایدئولوژیک و وعده‌های بی‌پشتوانه اداره کرد و واقعیت‌های سخت اقتصادی و اجتماعی قدرتمند‌تر و محاسبه‌شده‌تر از آن هستند که یک دولت به‌تنهایی مدعیِ برخورداری از بضاعت لازم برای تغییر مسیر تاریخی و تقریباً غیرقابل تغییر آن‌ها باشد. به‌همین دلیل هنوز این فرصت را دارند که با بهره‌مندی از توفیق اجباری برخورد با دیوار بلند واقعیت‌ها، در مسیر حقیقی و نه شعارمحور تغییر وضعیت بحرانیِ موجود قرار بگیرند و بیش از این بر تکرار خطاهای گذشته اصرار نورزند. بی‌تردید احیای سریع برجام و کاستن از میزان تنش‌ها با غرب و کشورهای منطقه، به‌کارگیری نیروهای باتجربه و متخصص فارغ از رویکردهای سیاسی، افزایش بودجه‌های حمایتی برای اقشار آسیب‌پذیر، برخورد شدید با فساد و رانت‌خواری، کاهش فشارهای سیاسی و فرهنگی بر جامعه، آزاد گذاشتن مطبوعات منتقد و جریان‌های سیاسی رقیب و زمینه‌سازی برای برگزاری انتخابات آزاد و رقابتی مجلس، از مهم‌ترین مواردی هستند که می‌توانند روندهای خطرناک کنونی را متوقف کنند و زمینه را برای بهبود وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور مهیا نمایند. افراد و جریان‌هایی که ادعا می‌کنند بدون پرداختن به این ضرورت‌ها نیز می‌توان بر بحران‌های موجود غلبه کرد، یا فهم دقیقی از وضعیت خطرناک کنونی ندارند و یا از تداوم آن سود می‌برند.

  • این مطلب، نظر نویسنده می باشد.

*روزنامه نگار

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *