اجتماعی, اخبار, ایران, سیاسی, عناوین بین الملل, ویژه خبری, یادداشت

تمامیت‌خواهی بەمثابە معیار / فرهاد امین‌پور*

سقزرووداو- حدود یک ماه از حمله‌ی روسیه به اوکراین می‌گذرد، اما دیکتاتور متوهم کرملین که با مقاومت آبرومندانه‌ی یک ملت مواجه شده است، همچنان در منجلاب شکست و تحقیر دست و پا می‌زند و هنوز ارتش پوشالی و متورمش، پیروزی دندان‌گیری برای او کسب نکرده است.

جنگ روسیه و اوکراین معیار مناسبی برای شناخت ماهیتِ واقعی انسان‌ها و فهم دقیقِ نسبتِ هرکدام از آن‌ها با مفاهیمی چون دمکراسی، آزادی و حقوق بشر در اختیار ما قرار می‌دهد. فرقی نمی‌کند که شما به کدام جریان فکری، فلسفی و سیاسی تعلق دارید، چپ هستید یا لیبرال، ناسیونالیست هستید یا مذهبی و… در هر حال نمی‌توانید نسبت به جنگی که بخش مهمی از آینده‌ی سیاسی و فرهنگی حاکم بر همه‌ی ما را رقم می‌زند بی‌تفاوت باشید. اراجیف بی‌ارزشی مانند استانداردهای دوگانه‌ی نئولیبرالیسم غربی و مقصر بودن ناتو و ظهور نظم جدید شرق‌محور و غیره را فراموش کنید. این‌ها جملاتی فریبنده و در باطن بی‌معنا هستند. اگر حتی در خلوت خود، نسبت به پوتین و ارتش ناکام او تعلق خاطر اندکی دارید، بدانید که یا دیکتاتورهای کوچکی در روح و جان شما لانه دارند و یا از نظر روانی به سندروم «گریز از آزادی»ِ اریگ فروم مبتلا هستید و ترجیح می‌دهید به‌جای دمکراسی، یک نظام تمامیت‌خواه داشته باشید و از رهگذر آن به یک آرامش و ارتزاق حداقلی برسید و اساساً به آزادی و مسئولیت‌های ناشی از آن کاری نداشته باشید. درست همان چیزی که خودکامگان و تمامیت‌خواهان از مردمشان می‌خواهند.

کسانی‌که به قدرت نظامیِ روسیه و چین دل‌خوش کرده‌اند و از جنگ جهانی سوم و تغییر معادلات بین‌المللی به نفع شرق سخن می‌گویند، یا از تاریخ و مناسبات قدرت و سیاست در عرصه‌ی بین‌المللی اطلاعی ندارند و یا به‌دنبال تداوم قدرت غیرمشروع خود برای چند صباح دیگر از رهگذر پیروزی پوتین بر گفتمان لیبرال‌دمکراسی هستند، که اساساً رؤیایی بیش نیست. چیزی به‌نام جنگ جهانی سوم به‌شکل کلاسیک آن وجود ندارد، زیرا نه ایدئولوژیِ تخدیر کننده‌ای در انبانِ نظام‌های تمامیت‌خواه باقی مانده است، تا براساس آن مردم را به دره‌های مرگ و نیستی بفرستند و نه قدرت قابل‌توجهی در شرق وجود دارد تا به امید آن به آوردگاه جنگ با غرب بروند. آنچه این نظام‌ها دارند، تنها بحران مشروعیت، فساد ساختاری و رانت‌ اقتصادی است که البته کیک آن‌را نیز سال‌هاست میان خود و الیگارش‌های وقیح‌شان تقسیم کرده‌اند و چیزی برای مردم عادی باقی نمانده است.

همه‌ی ما در طول این یک ماه، فضاحت حاکم بر به‌اصطلاح دومین ارتش قدرتمند جهان را دیدیم. زلنسکی به تنهایی از اعتبار لیبرال‌دمکراسی غربی دفاع کرده و پوزه‌ی پوتین را به خاک مالیده است. اکنون دیکتاتور کرملین آرزو می‌کند به‌شکل آبرومندانه‌ای از این منجلاب نجات پیدا کند، اما دیگر دیر شده است و حتی پس از پایان جنگ نیز نمی‌تواند یک‌بار دیگر اعتبار مجعولِ گذشته را بازیابد. پس بهتر است همه‌ی ما خود را با جنگ اوکراین محک بزنیم و میزان وابستگیِ روحی و روانی‌مان را به تمامیت‌خواهی یا آزادی مشخص کنیم. راه سومی وجود ندارد.

*روزنامه نگار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *