بگذارید از سردردهایم شروع کنم، در یک بعد از ظهر طبق عادت همیشگی که از سر کار بر می گشتم خواستم کمی استراحت کنم، اما هر کاری کردم به خاطر سردردهایم خوابم نبرد و چون معمولا از داروهای مسکن کمتر استفاده می کنم بیخیال استفاده از آن شدم؛ تا اواخر شب همچنان سردرد داشتم و با خود می گفتم کمی زودتر از وقت معمول می خوابم بلکه سر دردم کم و کمتر بشه، اما ظاهرا خیال کمتر شدن نداشت.
🔹فردای آن روز حال خوشی نداشتم، تمام بدنم درد می کرد، احساس کرختی و کسلی می کردم، دست و پام بی حس شده بودند و توانایی و حوصله ی هیچ کاری رو نداشتم؛
کم کم داشتم نگران می شدم که نکنه کرونا گرفته باشم، هر چند در مورد کرونا و نشانه های آن از منابع مختلف اطلاعاتی رو بدست آورده بودم، اما فکر نمی کردم با سر درد و کوفتگی شروع شود و این اولین نشانه های این بیماری در من باشد…
🔺شب بعد تب و لرز شدیدی داشتم و تمام بدنم را عرق سردی فرا گرفت به شکلی که تمام بدنم داشت سرد می شد و حال دهشتناکی داشتم و اصلا حس و حال خوبی نبود، هر کاری می کردم از جایم بلند شوم و کاری انجام دهم، نمی توانستم تکان بخورم و به معنای واقعی مرگ رو جلو چشمانم دیدم،
احساس می کردم مرگ می خواد بهم کمک کنه و دستم را بگیرد تا از این درد و ناراحتی نجات پیدا کنم.. ولی من باز مقاومت می کردم و به خود می گفتم الان وقت کمک هر کسی است به غیر از مرگ؛
🔹به سختی هر چه تمام تر صبح شد و من زنده بودم، جای خوشحالی بود که تسلیم نشده بودم، گفتم مرحله سخت رو پشت سر گذاشتم تا اینکه شب وقت خواب نفس هایم به شماره افتادند و هر کاری می کردم نمی توانستم از ته دل یک نفس عمیق بکشم، چرا که به قول پزشکان اکسیژن خونم پایین آمده بود، داشتم خفه می شدم و کاری هم از دستم بر نمی آمد و از آن بدتر هیچ کس نبود بهم کمک کند چون خودم را قرنطینه کرده بودم و تنهای تنهای بودم؛
🔺کامل ناامید شده بودم که به صبح برسم، در آن وضعیت تنها یک چیز به ذهنم رسید کاغذ و قلم را آوردم و یک وصیت نامه نامه بلند بالا نوشتم؛
ساعت ۵ صبح بود که مدام آب می خوردم و هوای اتاق رو عوض می کردم تا بلکه یک کم اکسیژن بیشتر به بدنم برسانم و زنده بمانم خوشبختانه باز سخت مقاومت کردم و زنده ماندم…
🔹این اتفاق یک شب دیگر نیز برایم روی داد و در این دو شب نیز مرگ کماکان منتظر بود دست من را بگیرد، دیگر ناراحتی و استرس های بعدش چقدر من را اذیت کرد، بماند.
ولی ویروس منحوس کرونا، من جوان ٣٢ ساله که سال ها هم ورزش کرده بودم و هیچ گونه بیماری زمینه ای هم نداشتم، را تا آستانه مرگ برد….
با همت و اراده بسیار سخت، کمک پزشکان و خانواده، رعایت قرنطینه خانگی و…توانستم بصورت نسبی بهبودی پیدا کنم.
پس از همشهریان درخواست دارم: خواهشا مراقب خود باشید.
با سپاس
- سقز رووداو
- کد خبر 13071
- بدون نظر
- پرینت