نفرین به جاده که این فاصله کوفتی را ابدی می کند!
راستی مرگ کیلویی چند؟
جایی به نقل از شاعر روس، بوریس پاسترناک نوشته ام که؛ مرگ خواهر زندگیست!ولی خواهر لجوجی که گاهی هیچ حد و حدودی را نمی شناسد! آخر خواهری هم حد و حدود و رسم و رسومی دارد!
گویا در این دیار مرگ بر زندگی پیشی گرفته است! و به اعتبار سخن اندیشمندی روانکاو، این یعنی فاجعه! هرجا و هر زمان که می خواهی لختی بیاسایی و دمی بیارامی، این نفیر شوم شغال مرگ وقت ناشناس، ٱسایشت را درهم می لولد!مرگ مزاحم! انگار عادتمان شده است.هر روزمان هر دممان، لبریز از شنیدن خبر مرگ عزیزانمانست.آن هم در بی رحمانهترین و ناموقعترین و مزاحمترین زمانها و مکانها!!
چند سال پیش، انگار همین دیروز بود، برادر جوان و نازنینم، همین جاده های لعنتی و همین ارابه های مرگ شمع وجودش را در عنفوان نوزدهمین بهار زندگیش خاموش کردند!دریغا که چه ناهنگام و چه درد بزرگِ مردافکنی بود!!! همین دیروز و امورز هم،چند نفر از جوانان عزیز و نازنین نیز همچنین!! دریغ از زندگی که اینچنین زار و ناتوان و فرتوت گشته است. به حدی که توش و توانی ندارد تا خروشان و رسا بانگ برآرد؛
ٱیا زمان ٱن فرانرسیده است که فارغ از حرف و حدیث و وعده و وعید و شعار، فکری به حال این ارابه های مرگ و این جادههای وحشت در کوردستان شود؟! جادههایی که هزاران رویا را در دل سیاه خود مدفون می کنند.
یادمان باشد،بدون بهبود شاخصهای حمل ونقل توسعه توسعه، توش و توان حرکت نخواهد داشت!مسئولان بسیار مسئول و محترم! اگر وقت کردید، لطفا، پروژه ملی اتوبان میاندوآب _ کرمانشاه و مریوان سنندج را به فرجام برسانید!
به قول شاعری نازک خیال؛
ما به جهان نیامده ایم که به ٱسانی بمیریم، آن هم در سپیده دمی که بوی لیمو می دهد..
*پژوهشگر مسائل اجتماعی و استاد دانشگاه
- سقز رووداو
- کد خبر 14072
- بدون نظر
- پرینت