امروزه در قبال انجام تکالیف دانش آموزان مُهرهای آفرین تا هزارآفرین و انواع ستاره و مدال تشویقی استفاده می شود.
یکی از مهم ترین بازخوردهای آموزگار در دوره ابتدایی، نحوه کارکرد روش آموزش آنان بر سلامت روان کودک است. به همین دلیل نحوه استفاده معلم از کاتالیزور تنبیه یا تشویق اهمیت زیادی دارد.
سادەترین دلیل استفاده از مُهرهای رایج گزارش عملکرد کودک به وی می باشد که در صورت نیاز بیشتر تلاش نماید.
این مُهرها کودک را به عنوان عامل، مخاطب قرار می دهد و انتظار آموزگار را به وی گوشزد می کند. در این حالت فعل کودک در قبال موضوع آموزش به مثابه امری مؤثر و معطوف به اراده شخصی وی، مورد ارزیابی قرار می گیرد.
بدون شک رشد احساس مسئولیت پذیری در دانش آموز همگام با رشد جسمی وی، بخش مهمی از برنامه آموزش و پرورش است و انتظار آموزگار از کودک، تلاش در مسیر ارتقای شخصیت اجتماعی آیندگان است.
کودکان توفیق در فرایند اجابت خواسته معلم را پیروزی به حساب می آورند و از آن خشنود خواهند گشت و بالعکس شکست در این فرایند، موجب ریزش اعتماد به نفس و تعادل روانی آنان خواهد شد.
کودک نمی داند که مسئولیت اصلی فراگیری وی به عهده آموزگار است و هم ایشان با درک تفاوت های فردی دانش آموزان و شرایط خاص معیشتی و و وضعیت روانی و وجود مشکلات ویژەی احتمالی، موظف به اتخاذ روش هایی متنوع جهت همسان سازی سطح یادگیری همه دانش آموزان است.
حرفه آموزگاری به واسطه تنوع روحیات و سطح فراگیری سوژەهای یک مقطع آموزشی، با پیچیدگی های فراوانی روبەرو است. معلم باید از پس راندن در کورەراەهای پروسه آموزش بربیابد.
اگر معلم نیز متوجه نباشد که تنها ناخدای کشتی آموزش خودش است و سکان را به دانش آموز یا والدین آنان بسپارد، کشتی وی هر بار به سویی میل می نماید.
ضعف تحصیلی کودکان باید توسط آموزگار چاره گردد. بچەها مقصر نیستند که تاوان پس بدهند تفاوت فردی دانش آموزان به مانند تفاوت قد و وزنشان گناه آنان نیست. بعضی ها زودتر راه می افتند، بعضی ها دیر استارت می خورند، ریپ می زنند، یا کند هستند و سرشتشان همین است. ضعف بچەها نباید در حضور جمع عیان گردد، هر رفتاری که موجب رتبەبندی دانش آموزان در مقابل سایرین گردد، برای تشویق شدگان احساس برتری و تکبر و برای دیگران حس تحقیر و واماندگی ایجاد می کند. تشویق در حضور جمع فضای کلاس را طبقاتی می کند و به بچەهای ضعیف تر احساس تقصیر می بخشد. کودک وامانده از تشویق، به لیاقت خود شک می کند و در این باور غرق می گردد که ناتوان است. از طرفی چون کانون القای چنین باوری معلم است، فکر می کند که ظلم وارد شده از جانب وی است. دانش آموز بی مهری معلم را از سر اجبار به عنوان سرنوشت خویش می پذیرد و امیدش را به تغییر این سرنوشت از دست می دهد چرا که خود را در برابر نیروی قاهر معلم بسیار ضعیف می بیند.
معلمی که در حضور سایرین به چند دانش آموز مکرراً کارت تشویق و ستاره و رتبه می دهد، نمی داند با روح و روان لطیف سایر کودکان چه بازی وحشتناکی می کند. نمی داند قلب کوچک آنان را به چه غصەای می نشاند و چه مانعی در برابر یادگیری آنان قرار می دهد.
امیدوارم آموزگاران گرامی با ابراز جانبداری خود از عدەای خاص، کلاس را به میدان نبردی نابرابر تبدیل نکنند و جایگاه خود را از ملجأ کودک به طرف مقابل وی تنزل ندهند.
- سقز رووداو
- کد خبر 18396
- بدون نظر
- پرینت