یحیی محمدیان فعال اجتماعی
سقزرووداو- براساس قوانین موجود دولت موظف است وسایل آموزش و پروش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور بطور رایگان گسترش دهد (اصل۳۰ قانون اساسی).
علاوه بر تصریح قانونی ذکر شده، ترقی و رفاه مملکت در گرو سرمایه گذاری دولت بر روی کودکان، نوجوانان و جوانان بعنوان آینده سازان، منابع انسانی و اصلی ترین موتور توسعه کشور از طریق آموزش کیفی و قابل دسترس برای همگان است، اما دولت ها در سه دهه گذشته با انبوهی براهین نامقبول درانجام کامل این مسئولیت تعلل ورزیده با اجرای برنامه های سلیقه ای، کارشناسی نشده و غیرقانونی موجب تجاری سازی نظام آموزشی، کاهش کیفیت آموزش، تبعیض بین دانش آموزان، سلب انگیزه از آموزش دهندگان و آموزش گیرندگان، عدم دسترسی برابرمناطق مختلف کشور به امکانات آموزشی مطلوب و بسیاری دشواری های دیگر شده اند.
اکنون بیشتر مدارس را خیرین می سازند و هزینه نگهداری و مخارج روزانه مدارس را اولیای دانش آموزان می پردازند! دولت حقوق معلمان را بسیار کمتر از آنچه استحقاق آنان و متناسب با شرایط اقتصادی موجود باشد، پرداخت می نماید!
همچنین با اتخاد برخی سیاست ها از سوی متولیان آموزش و پرورش، دست عده ای را برای تدریس خصوصی، مدارس غیرانتفاعی، موسسات آموزشی، کلاس های تقویتی، آمادگی کنکور و… بازگذاشته و بدین ترتیب دانش آموز برای دریافت آموزش کافی باید هزینه اضافی پرداخت کند در نتیجه آنانکه بقول معروف دستشان به دهنشان می رسد واز توانایی مالی، جایگاه شغلی و موقعیت جغرافیایی مناسب (مثل سکونت در شهرهای بزرگ و دارای امکانات) بهره مند هستند برای ترقی فرزندانشان هزینه می کنند و آنها که ندارند جز نگریستن و گریستن، کاری نمی توانند بکنند! یعنی در واقع نظام آموزشی تجاری شده است و در این تجاری سازی کودکان طبقات فقیر و متوسط به پایین جامعه محکوم به دریافت آموزش کم و بی کیفیت شده و از کسب مدارج ترقی باز می مانند و برآیند اینکه ساختار نابرابر طبقاتی طی نسل ها بازتولید می شود.
چنانکه توضیح داده شد اکنون بیش از توانایی فردی و استعداد تحصیلی؛ ثروت و جایگاه اجتماعی والدین و سهمیه های مختلف است که دانش آموزان را به مدارس و دانشگاه های برتر و کسب پله های پیشرفت می رساند. بدین روش، پرورش استعداد فرزندان صاحبان قدرت و ثروت در حال انجام است و چندگانگی نظام آموزشی از جمله مدارس تیزهوشان، نمونه، غیرانتفاعی، عادی و … نیز از نظر علمی، معنوی و شخصیتی کودکان را جهت پذیرش خود برتر بینی، خود کم بینی، تبعیض و تضاد طبقاتی آماده سازی نموده آنان را به قبول نابرابری ها درهمه ابعاد زندگی اجتماعی به عنوان وضعیتی مشروع و غیرقابل تغییر وادار می نماید.
در رابطه با عدالت آموزشی محمدیان حکمی کارشناس ارشد فلسفه تعلیم و تربیت می نویسد “جدا سازی دانش آموزان تیزهوش، نمونه، عادی و…… به جهت توانمندی بیشتر و آموزش های خاص و ویژه از یکسو موجب پرورش نخبگانی مغرور و تافته جدا بافته از جامعه شده و از سوی دیگر ظلم مسلمی به دانش آموزان عادی که اکثریت جامعه را تشکیل می دهند می باشد”. همچنین مهدی بهلولی کارشناس آموزشی و عضو کانون صنفی معلمان تهران درباره خصوصی سازی مدارس می گوید “پولی سازی آموزش و پرورش به دنبال تحمیل الگوهای کامیاب ناکامیاب بازار بر آموزش و پرورش است”.
مدرسه در شکل گیری شخصیت کودکان نقش اساسی را ایفا می کند و سازنده ارزش های فکری آنها بوده و بیشترین تاثیر را در رشد روانی دانش آموزان دارد. درمحیطی که کودک از بدو ورود تبعیض و تفاوت را لمس نموده و بطور ناخواسته عملا با آن درگیر می شود ذات و درونمایه ی ذهنی او با نیکویی و عدالتخواهی شکل نمی گیرد و نمی توان انتظار داشت در بزرگسالی عادل و مهربان باشد.
جعفرمحمدی سردبیر سایت خبری تحلیلی عصرایران در سلسله بحث هایی تحت عنوان تجارت با کودکی می نویسد: ” نظام آموزشی ایران، با تحمیل رقابت های بی رحمانه به کودکان، آنها را از بازی، خلاقیت، کار گروهی و تعامل، شادابی و یادگیری درس های زندگی باز می دارد و آنها را به افرادی تک ساحتی تبدیل می کند که در بهترین فرض، محفوظات بیشتری دارند. سیستم آموزشی اغلب مدارس، به ویژه مدارس غیرانتفاعی، در تمام سال های تحصیل، این گزاره را به ذهن کودکان بینوا تزریق می کند که تحصیل در مدارس تیزهوشان، موهبت بزرگی است که باید بدان نائل آیند! مدارس تیزهوشان برای اینهمه دانش آموزان جا ندارد ناگزیر آزمون ورودی می گیرند و کودکان را درگیر استرس کنکوری می کنند. نتیجه مشخص است از بین آن همه دانش آموزی که نظام آموزشی، ذهن شان را آکنده از آرزوی تیزهوشان کرده است، تنها تعداد کمی پذیرفته می شوند و بقیه، شکست می خورند! برای بزرگترها، شاید مهم نباشد ولی برای دختربچه یا پسربچه ای که هنوز در حال و هوای کودکی است یک تجربه وحشتناک رقم می خورد، او پیش خودش فرو می شکند و چون از قبولی درآزمون تیزهوشان بازمانده، اولین حسی که پیدا می
کند، تردید به توانایی و هوش خودش است”.
در این میان باید گفت در مناطق روستایی وضع بحرانی تر بوده و بر کودکان خصوصا دانش آموزان دختر ظلم مضاعف می رود. مدارس متوسطه و شبانه روزی درمراکز دهستان ها و روستاهای بزرگ یا وجود ندارد یا اگر هست به علت طرح جداسازی فقط برای پسران بوده و دختران محروم می مانند؛ ضمن اینکه خانواده ها به علت مشکلات اقتصادی، فرهنگی و… نمی توانند دختران را جهت ادامه تحصیل به شهر فرستاده و در خانه ی بستگان یا مسکن استیجاری اسکان دهند. نتیجه اینکه هزاران دختر روستایی که به علت گذراندن دوره ابتدایی در آمارهای رسمی باسواد تلقی می شوند، از ادامه تحصیل بازمانده استعدادها و آرزوهایشان برباد رفته، اکثراً ناچار به ازدواج زودهنگام گشته و به فراموشی سپرده می شوند. دراین زمینه یکی از مناطق روستایی استان کوردستان را بعنوان مثال ذکر می نمایم “بخش سرشیو سقز با وسعت ۹۶۳ کیلومترمربع است این بخش با دو دهستان، ۴۵ روستا و جمعیت بیش از ۱۰ هزار نفر فاقد دبیرستان (شبانه روزی) دخترانه بوده و دانش آموزان دختر با پایان یافتن دوره ابتدایی و یا حداکثر متوسطه اول ناچاربه ترک تحصیل هستند، خانواده های آنها نیز به دلایل اقتصادی، کمبود امکانات، فاصله روستا به شهر، نگرش منفی نسبت به تحصیل دختران و … از پیگیری موضوع چشم پوشی نموده و عاقبت الامر این دختران که مادران آینده هستند و دختران آنها نیز از نعمت آموزش و پرورش محروم می مانند و این دور باطل طی نسل ها تکرار می شود .
موارد یاد شده فقط گوشه هایی از دشواری های انبوه نظام آموزشی کشور می باشد که بحث از آنها خارج از حوصله ی این مقال و توان بنده است. لذا ازعموم صاحب نظران و افراد باتجربه و متخصص انتظارمی رود با گفتمان، نوشتار، تحلیل و نقد، هم اندیشی با مسئولان، ارائه راهکار و … زمینه های ایجاد یک عزم ملی جهت اجرای اصل سی قانون اساسی به منظور دسترسی همه کودکان به آموزش با کیفیت و رایگان دست کم تا پایان دبیرستان، پایان بخشیدن به تبعیض های آموزشی و… را فراهم نمایند.
- سقز رووداو
- کد خبر 12820
- بدون نظر
- پرینت