اجتماعی, اخبار, ایران, سیاسی, ویژه خبری, یادداشت

خرافه‌زدا یا روایتگر خرافه‌؟/ فرهاد هادی*

"خبر آوردند خفته‌ای است در غاری نزديک دولت‌آباد که پس از 30 سال، ناگهان بی خواب شده و دست و رو نشسته به پشت ميز خطابه پرتاب شده و به حيا و ادب پشت کرده و صدا درشت کرده و با «سخافت و شناعت» از معلمی به نام عبدالکريم سروش سخن رانده و او را «شيخ انقلاب فرهنگی» خوانده و دروغ در دغل کرده و متکبرانه با حق جدل کرده است. و اين همه عقده‌گشايی و ناخجستگی ...."

این بخشی از جوابیە مملو از توهین “حسین حاج فرج دباغ” و “عبدالکریم سروش” خود خوانده، بە یکی از منتقدانش است. این متن، به قلم فردی است کە خود را معلم، عارف و مبلغ تسامح و تساهل و نوگرایی دینی، معرفی می‌کند! آن‌هم در پاسخ یکی از مشهورترین رمان‌نویس‌های ایران، به نام محمود دولت‌آبادی!  وقتی سروش در سال ۸۸ از مریلند آمریکا، دولت‌آبادی را چنین می‌نوازد و او را غارنشین[بَدَوی] می‌خواند؛ عجیب نیست اگر کورد را در گذشته “بی‌فرهنگ” بداند!  اصولا به‌کارگیری مفهوم ارزشی “بی‌فرهنگ” آن هم از طرف یک روشنفکر و در یک سخنرانی عمومی، حتی برای اقوام غارنشین هم، غلط و غیر علمی است! چرا که هرگز هیچ گروه انسانی بی‌فرهنگی، وجود خارجی نداشته و ندارد. چون بلاخره هر گروه خوب یا بد دارای یک فرهنگ هستند. حتی اگر این فرهنگ غارنشینی و آدم‌خواری باشد.  سروش نمی‌گوید در آن زمان که کوردها به بی‌فرهنگی شهره بودند آیا سایر اقوام به بهتر از آن مشهور بودند!؟  آیا به فرض داشتن سندیت تاریخی، چه ضرورت مهمی برای روایت این موضوعات خرافی وجود دارد!؟ آن هم از طرف فردی که خود را منجی جامعه اسلامی از خرافه‌پرستی می‌داند.   چگونه است که مولانای بزرگ، که سروش، چهل سال است مردم را با آن سرگرم می‌کند، خود مرید حسام‌الدین کورد بوده است!؟ این آقای به قول خودش “معلم” در قبال سیاستهای گذشته‌اش که پاسخگو نبود کاش در قبال گفته‌های اکنونش کمی متعهد باشد. اما علی‌رغم صدای نرم و کلام آرام و ظاهر آراسته‌ی آقای سروش، گویا واقعیت شخصیت ایشان مصداق کامل همان نقدی است که خود زمانی به “صادق زیباکلام” گرفتند؛ “این آقا نه صادق هستند و نه کلامشان زیباست!”

*روزنامه نگار و سردبیر هفته نامه ده‌نگی کوردستان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *