اجتماعی, اخبار, ایران, فرهنگی, ویژه خبری, پژوهش, یادداشت

خشونت‌ورزی در مدارس و راهکارهای کاهش آن

سقزرووداو- خشونت یا رفتارهای نامناسب با عرف و اخلاق عمومی، در میان نوجوانان به‌ویژه در محیط‌های آموزشی، به یکی از چالش‌های تربیتی و اجتماعی تبدیل شده است.

خشونت در مدارس، نه‌تنها مانع تحقق اهداف تربیتی است بلکه سلامت روانی و اجتماعی دانش‌آموزان را دچار آسیب می‌کند. افزایش رفتارهای پرخاشگرانه، نزاع، تمسخر و بدرفتاری در مدارس، نشانه‌ای از ضعف سازوکارهای انسجام و همدلی و همچنین تضعیف کنترل اجتماعی و آموزشی است. از این‌رو، شناسایی علل چندسطحی خشونت و ارائه راهکارهای علمی برای پیشگیری از آن ضرورتی انکارناپذیر دارد.

براساس تحقیقات انجام شده، اگرچه سطح خشونت و تنش‌ها در مدارس سقز نسبتاً پایین اما قابل‌توجه بوده و در این میان خشونت کلامی بیشترین فراوانی را دارد و پس از آن خشونت فیزیکی ملایم و سپس خشونت شدید قرار گرفته است.

بین دانش‌آموزان پسر و دختر در ابعاد فیزیکی خشونت تفاوت معناداری وجود دارد و مهم‌ترین پیش‌بینی‌کننده‌های خشونت، متغیرهای فردی (قربانی یا شاهد خشونت بودن)، ارتباطی (روابط خانوادگی و همسالان)، اجتماعی (عدالت مدرسه و جرم محله) و فرهنگی (اعتماد اجتماعی پایین و بی‌عدالتی) هستند.

 

بحث و نتیجه‌گیری

نتایج نشان می‌دهد که خشونت‌ورزی در میان دانش‌آموزان پدیده‌ای چندبعدی است و باید با نگاهی اکولوژیکی مورد بررسی قرار گیرد. فرد در شبکه‌ای از روابط خانوادگی، مدرسه‌ای و اجتماعی قرار دارد و رفتار خشونت‌آمیز او نتیجه تعامل این سطوح است. بنابراین، کاهش خشونت نیازمند مداخله‌ای جامع و هماهنگ در تمامی این ابعاد است.

 

راهکارهای پیشنهادی

۱. سطح فردی

ـ آموزش مهارت‌های ارتباطی، کنترل خشم و حل مسالمت‌آمیز تعارض‌ها در قالب کارگاه‌های آموزشی در مدرسه‌؛

ـ ارتقای اعتمادبه‌نفس، مسئولیت‌پذیری و خودآگاهی در دانش‌آموزان؛

ـ شناسایی دانش‌آموزان پرخطر و ارجاع آنان به مشاوران و روان‌شناسان مدارس؛

ـ ترویج ارزش‌های اخلاقی و آموزش رفتارهای غیرخشونت‌آمیز از طریق برنامه‌های فرهنگی.

 

۲. سطح خانوادگی

ـ آموزش والدین در زمینه تربیت مثبت و پرهیز از تنبیه بدنی؛

ـ افزایش نظارت والدین همراه با حمایت عاطفی و ارتباط سازنده با فرزندان و دعوت آنان به تساهل و تسامح در شرایط ناراحتی و عصبانیت؛

ـ تقویت روابط خانوادگی، گفت‌وگو و همدلی برای کاهش تعارضات درون‌خانوادگی؛

ـ ایجاد نظام مشاوره خانوادگی در مدارس برای خانواده‌های پرتنش.

 

۳. سطح مدرسه و اجتماع

ـ اصلاح فضای مدرسه بر مبنای احترام متقابل و عدالت آموزشی؛

ـ جایگزینی تنبیه‌های سخت با روش‌های تربیتی سازنده؛

ـ افزایش مشارکت والدین در فعالیت‌های مدرسه و نظارت اجتماعی غیررسمی؛

ـ توسعه برنامه‌های فرهنگی، ورزشی و داوطلبانه برای ایجاد تعامل مثبت میان دانش‌آموزان؛

ـ تقویت آرامش و امنیت محلی و کاهش نرخ جرم در محیط‌های پیرامونی مدارس؛

ـ حمایت مالی و مداخله انجمن‌های مردمی و مددنی برای حل مشکلات دانش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آموزان نیازمند و کم‌بضاعت؛

ـ تقویت واحدهای مشاوره، بهداشت و مددکاری در مدارس.

 

۴. سطح فرهنگی و کلان جامعه

ـ ترویج فرهنگ گفت‌وگو، مدارا و همزیستی مسالمت‌آمیز از طریق رسانه‌ها و صاحب‌نظران؛

ـ کاهش بازنمایی خشونت در سریال‌ها و بازی‌های رایانه‌ای؛

ـ تقویت اعتماد اجتماعی، احساس عدالت و انسجام اجتماعی در میان نوجوانان؛

ـ حمایت سیاست‌گذاران از طرح‌های ملی برای تقویت همبستگی اجتماعی  و پیشگیری از خشونت در مدارس؛

ـ اجرای برنامه‌های فرهنگی و آموزشی متنوع و متکثر متناسب با سلیقه و نیاز جوانان و نوجوانان خصوصاَ نسل z.

پژوهش‌های جامعه‌شناسان و روانشناسان نشان می‌دهد که برای مقابله مؤثر با خشونت در مدارس، باید رویکردی جامع و چندسطحی اتخاذ شود. کاهش خشونت تنها از طریق مجازات یا کنترل بیرونی حاصل نمی‌شود، بلکه مستلزم توانمندسازی فرد، تحکیم خانواده، اصلاح فضای مدرسه و تغییر نگرش فرهنگی جامعه است. اجرای راهکارهای فوق می‌تواند گامی مهم در جهت ایجاد محیطی امن، سالم و پویا برای رشد نوجوانان باشد.

 

منابع:

ـ قادرزاده، امید و قادری، بهروز (۱۳۹۵)؛ مطالعه پیمایشی خشونت‌ورزی دانش‌آموزان دبیرستانی شهر سقز؛ تحلیل چندسطحی خشونت. مجله پژوهش‌های راهبردی امنیت و نظم اجتماعی.

ـ کردنوقابی، رسول و دیگران (۱۳۹۶)؛ خشونت در مدرسه: نقش توانایی همدلی، مهارت‌های ارتباطی و حل تعارض در کاهش رفتارهای خشونت‌آمیز نوجوانان، دوفصلنامه روانشناسی معاصر.

ـ یاری‌قلی، بهبود و دیگران (۱۳۹۷)؛ تجربیات معلمان از عوامل زمینه ساز خشونت در مدارس: مطالعه پدیدارشناسانه، مجله فصلنامه‌نامه اندیشه‌های نوین تربیتی.

-Foshee et al., (2001). An Ecological Approach to Adolescent Violence.

-World Report on Violence and Health, WHO (2002).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *