جامعه دستاوردخواه و انسان معاصر

نویسنده: دکتر هیرش قادرزاده؛ جامعه شناس
در چند سال اخیر آنچه در فضای مجازی و کانال های خبری بیش از هر مطلبی خودنمایی می کند، مبدل شدن ایست قلبی به شایعترین علت مرگ در کنار تصادفات جاده ای است. در این میان، میانگین سنی ایست قلبی نیز به طرز قابل توجهی کاهش یافته است.
بیگمان دلایل پزشکی ایست قلبی، انکار ناپذیر است اما نمیتوان زمینههای اجتماعی و فرهنگی مرتبط با این موضوع را نادیده گرفت.
سوالی که اینجا مطرح می شود آن است که چه بر سر انسان امروزی آمده که اینقدر آسیب پذیر شده است؟ تا جاییکه مرگ و رخدادهای ناگوار بیش از همیشه معنای خود را از دست داده و به امری عادی و مهمان زندگی روزمره ما مبدل گشته است.
هر چند فشارهای نهادی و ساختاری، فقر و ناامنی را به بخش جدایی ناپذیر زیست روزمره همگان بدل کرده است؛ اما تامین نیازهای گذران زندگی به مساله لاینحلی برای بخش قابل توجهی از جامعه تبدیل شده است.
هرچند از فشارهای معیشتی و عدم ثبات اقتصادی که همچون یک زلزله ویرانگر با پس لرزه های گاه و بیگاهش روح و جسم هر عضوی از این جامعه را به درد می آورد نباید غافل بود، باید اذعان داشت که متاثر از استفاده و حضور لجام گسیخته در فضای مجازی در سبک زندگی نیز آنچنان تغییرات ملموسی به وجود آمده که انسانِ تنهای معاصر از تجربهی آرامش، شادی و رفاه محروم گشته و موجب شده است خود را در تنگنای سختیها، بیماریها و احساسات متناقض و انتظارات توقف ناپذیر ببینند. رقابت، چشم و همچشمی و میل به ارتقا، آرامش را از برخی از اقشار و گروههای اجتماعی گرفته است.
امروزه انسانها در سراسر جهان نسبت به گذشته، رفاه بیشتری را تجربه میکنند و زندگی بهتری دارند، اما مانند نسلهای پیشین خوشحال نیستند و هر روز با اندوه، افسردگی و اضطرابی مداوم دستوپنجه نرم میکنند. بسیاری از مردم چگونه شاد بودن را فراموش کردهاند و مانند رباتهایی هستند که فقط برای کار مداوم و رسیدن به دستاوردهای بزرگ طراحی شدهاند.
زندگی انسانها به یک مسابقه و نبردی برای موفقیت تبدیل شده و همه سعی دارند به مقام نخست دست پیدا کنند تا شاید از این طریق احساس بهتری نسبت به خود و محیط پیرامونشان داشته باشند.
انسان امروزی هرچند به ظاهر توسط آدم های زیادی احاطه شده و در شبکه های اجتماعی نیز حضور فعالی دارد، اما ماحصل این تلاش های بی وقفه و خستگی ناپذیر، مجالی برای روابط اجتماعی باقی نگذاشته است و از دست رفتن حمایت اجتماعی، از خودبیگانگی و شکننده بودن روابطش را در پی داشته است.
با توجه به این پیش زمینه ها، امروزه انسانها حال روحی خوبی ندارند و سعی میکنند با خواندن کتابهای روانشناسی، رفتن به جلسههای تراپی، مصرف قرصهای مختلف، معاشرت با دیگران، جستجوهای بی هدف در شبکه های اجتماعی و… گمشده شان را بیابند.
بنا به گفته فیلسوف کره ای بیونگ چولهان جامعه امروزی، که به آن «جامعه دستاورد» میگوید، افراد را به سمت فرسودگی و استثمار خود سوق میدهد. به عبارت دیگر، فشار برای موفقیت و بهرهوری بیشتر، افراد را به موجوداتی خسته و فرسوده تبدیل میکند.
همانطور که کارل اونوره در کتاب در ستایش آهستگی نیز به خوبی به آن اشاره دارد سرعت و شتاب عجولانه انسان امروزی جهت دستیابی به خواسته ها، چیزی تحت عنوان (فرهنگ سرعت) را خلق کرده است، ما چنان در این فرهنگ غرق شده ایم که نمی دانیم این شیوه ی زندگی پرسرعت، همه چیزخواه و مصرف گرایانه چه بلایی در حوزه های سلامتی و رژیم غذایی گرفته تا کار، روابط، محیط زیست سرمان می آورد.
در پایان باید گفت آرامش به گمشده زندگیهای امروز بدل شده است. آنگونه که آرتور شوپنهاور فیلسوف نامدار آلمانی می گوید: زندگی سراسر رنج است. شوپنهاور معتقد بود زندگی میان ملال و رنج در نوسان است و خواستههای انسانی هرگز به پایان نمیرسند، اما با کاهش توقعات و خواستهها، میتوان از شدت رنج کاست. به بیان دیگر رعایت این اقدام حیاتی است که خواستههای بیپایان را محدود کنیم تا آرامش بیشتری داشته باشیم، یا به تعبیر اونوره گاهی باید ایستاد و با خود گفت: اندکی صبر و آهستگی، بد نیست…
پیشنهاد میکنم تصویری از نویسندگان مقالات بهمراه مقاله درج شود.