اجتماعی, اخبار, ایران, سیاسی, فرهنگی, ویژه خبری, یادداشت

شتاب‌زدگی: بیماری خاموش نظام تربیتی

نویسنده: وریا نوروزی: دکتری مطالعات برنامه درسی

سقزرووداو- از دوران کودکی، شعار «هر چه سریع‌تر، بهتر» در گوشمان طنین‌انداز بوده و این تفکر شتابزده، کماکان در جامعه ما جریان دارد. والدین با اشتیاق، خواستار تحصیل جهشی فرزندانشان هستند و زمزمه‌هایی برای تسریع ورود کودکان به مدرسه از پنج سالگی به گوش می‌رسد. تصویر والدینی که فرزندشان را با عجله از کلاسی به کلاس دیگر می‌کشانند، پدیده‌هایی چون تحصیل همزمان در دو رشته دانشگاهی یا کوتاه کردن دوره‌های تحصیلی، همگی بازتابی از این باور ریشه‌دار است. این شتاب‌زدگی، مشکلات روحی، روانی، اضطراب و فشارهای زیادی را به جامعه بشری تحمیل کرده است. «غذای سریع» و «مسافرت سریع» مثال‌هایی عینی از انتخاب زندگی مبتنی بر سرعت هستند.

در سال ۱۹۸۶، جنبشی با شعار «حالا که غذای سریع داریم، چرا غذای آهسته نداشته باشیم؟» در اعتراض به افتتاح مک‌دونالد در رم آغاز شد. این مفهوم به سرعت به حوزه‌های دیگر زندگی سرایت کرد: زمان آهسته، مسافرت آهسته، خانواده آهسته، ارتباط آهسته و تدریجی، و در نهایت، آموزش و پرورش آهسته.

 

جنبش آهستگی: فلسفه‌ای برای کیفیت زندگی
جنبش آهستگی، یک فلسفه و رویکرد فرهنگی است که در پاسخ به سرعت و فشار فزاینده‌ی زندگی مدرن شکل گرفته. این جنبش بر این باور است که کیفیت زندگی زمانی افزایش می‌یابد که فعالیت‌ها را با سرعت مناسب و آگاهی کامل انجام دهیم. هدف آن «همه چیز را آهسته کردن» نیست، بلکه انجام دادن کارها با سرعت درست و مناسب است تا بتوانیم بیشتر از زندگی لذت ببریم، با کیفیت‌تر عمل کنیم و ارتباط عمیق‌تری با خود، دیگران و محیط اطرافمان برقرار سازیم.

 

جنبش آهستگی در آموزش و پرورش
حامیان این رویکرد در آموزش و پرورش، با انتقاد از افزایش حجم کتب درسی، کوتاه‌شدن زمان آموزشی و تلاش برای یادگیری سریع و همزمان چندین مهارت در دوران کودکی، معتقدند که اتخاذ رویکرد آموزش سریع، منجر به کاهش توانایی‌های شناختی مانند تفکر انتقادی، خلاقیت، قدرت استدلال، تجزیه و تحلیل و تصمیم‌گیری می‌شود. هاری لوئیس، استاد فلسفه دانشگاه هاروارد، با تاکید بر اهمیت «کمتر بیشتر است»، معتقد است: «بسیار بهتر است که کارهای کمتری را در برنامه‌ی کاری خود قرار دهیم تا وقت کافی برای انجام بیشتر آنها را داشته باشیم.» از نظر لوئیس، تسلیم شدن به جنون سرعت‌زدگی، آموزش و پرورش را از درون تهی کرده است.
آموزش و پرورش آهسته، با نشان دادن چهره واقعی عجله و سرعت نامعقول، سعی دارد زمینه را برای ورود تأمل و تفکر به این عرصه فراهم آورد. «یادگیری سریع» به یکی از عناصر مهم ارزشیابی در نظام‌های آموزشی تبدیل شده، در حالی که هر چه سرعت یادگیری افزایش یابد، از عمق، دقت و دیرپایی آن کاسته می‌شود؛ همان گونه که هر چه سرعت زندگی افزایش یابد، رسیدن به خط پایان زندگی نیز سریع‌تر می‌شود. کارل هونره در کتاب «جنبش آهستگی» می‌نویسد: دنیای ما؛ دنیایی است که زمان با ما مسابقه می‌دهد و تا به خود بجنبیم کیلومترها جلو افتاده است. اما تکلیف چیست؟ ما نیز باید در این مسابقه شرکت کنیم؟

 

پادزهر شتاب‌زدگی: پرورش تفکر عمیق
در دنیای امروز که همه چیز به سمت سرعت و مصرف‌گرایی پیش می‌رود، جنبش آهستگی یک پادزهر ارائه می‌دهد. این جنبش می‌تواند به کاهش استرس، افزایش آگاهی، بهبود روابط، حفظ محیط زیست و در نهایت، ارتقاء کیفیت زندگی کمک کند. در آموزش و پرورش نیز، توجه به این رویکرد منجر به پرورش تفکر عمیق خواهد شد. تفکر عمیق، پایه‌ و اساس قدرت تصمیم‌گیری بهتر، اظهارنظر، آگاهی انتقادی، سواد دیجیتال، توان نه گفتن و نه شنیدن می‌شود.
پرورش تفکر عمیق در کودکان به معنای توانایی آن‌ها برای:
•تمرکز و تحلیل: نگاه به مسائل با تمرکز بیشتر و تجزیه و تحلیل اطلاعات.
•ایجاد ارتباط: برقراری ارتباط بین مفاهیم، فراتر از سطح ظاهری، و جستجوی الگوها و روابط.
•کنجکاوی و پرسشگری: پرسیدن سوالات عمیق‌تر و یافتن پاسخ‌های پیچیده‌تر.
•خلاقیت و نوآوری: به خرج دادن خلاقیت و یافتن راه‌حل‌های نوآورانه.
•تفکر انتقادی: ارزیابی اطلاعات به جای پذیرش بی‌چون و چرا.

 

نقش “والدین آهسته” در پرورش تفکر عمیق
1.فضای ذهنی و زمانی برای تأمل:
•کاهش شلوغی برنامه: خلوت کردن برنامه‌ی کودکان برای زمان بیشتر جهت بازی آزاد، مطالعه، فکر کردن و تجربه کردن.
•صبر در یادگیری: تاکید بر یادگیری با عمق به جای حفظ کردن طوطی‌وار، و اجازه دادن به کودک برای کشف مفاهیم با سرعت خودش.
2.تشویق به کنجکاوی و کاوش:
•بازی آزاد و بدون ساختار: اهمیت دادن به بازی آزاد که در آن کودکان خودشان قواعد را می‌سازند، مشکلات را حل می‌کنند و خلاقیت به خرج می‌دهند.

•ارتباط با طبیعت: گذراندن وقت در طبیعت بدون حواس‌پرتی‌های دیجیتال، فرصتی برای مشاهده، پرسشگری و کشف روابط پیچیده فراهم می‌کند.
3.کاهش حواس‌پرتی‌های دیجیتال:
•محدود کردن زمان استفاده از صفحه نمایش: نمایشگرها معمولاً اطلاعات را به صورت سطحی و سریع ارائه می‌دهند و فرصت فکر کردن عمیق را از کودک می‌گیرند.
4.اهمیت فرآیند به جای نتیجه:
•تشویق به تلاش و نه فقط موفقیت: تمرکز بر فرآیند یادگیری، تلاش و کنجکاوی به جای صرفاً رسیدن به یک نتیجه مشخص یا نمره‌ی بالا. این رویکرد به کودک کمک می‌کند که از اشتباهاتش درس بگیرد و بدون ترس از شکست، راه‌های مختلف را امتحان کند.
5.ارتباطات انسانی عمیق‌تر:
•گفتگوهای معنادار: اختصاص زمان بیشتر برای گفتگوهای معنادار شامل گوش دادن فعال، پرسیدن سوالات باز و تشویق کودک به بیان افکار و احساساتش.

 

چالش‌های ساختاری و نیاز به تغییرات اساسی
جنبش آهستگی با چالش‌های عمیق و موانع ساختاری روبه‌روست. مقایسه‌های اجتماعی و رقابت که از سال‌های نخست کودکی آغاز می‌شود، ترس ریشه‌دار «عقب افتادن» از قافله‌ی پیشرفت، بزرگ‌ترین سد روانی در برابر این تغییر نگرش است. نظام‌های سلسله‌مراتبی و نتیجه‌محور، مانند کنکور و ارزشیابی‌های کمّی که سرعت و حفظیات را بر عمق ترجیح می‌دهند، این شتاب بیمارگونه را تغذیه می‌کنند. بدون بازنگری در این ساختارهای کلان و ایجاد فضای امن برای آزمون و خطا، هر حرکت فردی بسوی آهستگی، با احساس خطر و اضطراب ناشی از تنهایی خنثی می‌شود. بنابراین، تحقق این آرمان، تنها با تغییر نگرش والدین ممکن نیست و نیازمند یک انقلاب فرهنگی در سطوح برنامه‌ریزی آموزشی، رسانه‌ها و ارزش‌های حاکم بر جامعه است.
به طور خلاصه، جنبش آهستگی با فراهم کردن فضایی آرام، زمان کافی، فرصت‌های کاوش آزادانه و کاهش حواس‌پرتی‌ها، به کودکان کمک می‌کند تا مغزشان فرصت پردازش اطلاعات، ارتباط برقرار کردن بین مفاهیم و رسیدن به درک‌های عمیق‌تر را پیدا کند. این رویکرد به معنای «تنبل بودن» نیست، بلکه به معنای «هوشمندانه زندگی کردن» و فراهم کردن بهترین شرایط برای رشد ذهنی و عاطفی کودکان است. این همان هدیه‌ی بزرگی است که می‌توانیم در دنیای پرسرعت امروز، به نسل آینده ببخشیم؛ هدیه‌ای که نه تنها هوش، بلکه خرد و آرامش را در پی دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *