اخبار, فرهنگی, ویژه خبری, یادداشت

نقدی بر جشنواره بین‌المللی تئاتر کوردی سقز/ لزوم جریان‌سازی، جهش کیفی و تکثرگرایی

نویسنده: غزال حسینی، هنرمند تجسمی و میان رشته‌ای

سقزرووداو- جشنواره بین‌المللی تئاتر کوردی سقز که امروز به‌عنوان یکی از رویدادهای شاخص نمایشی کوردی در سطح جهان شناخته می‌شود، همچنان با چالش‌های مهم روبه‌روست: فاصله میان ظرفیت‌ها و توان بالقوه و آنچه در عمل روی صحنه می‌رود.
این جشنواره در سال‌های اخیر توانسته است شور و حرکت تازه‌ای در میان هنرمندان کورد ایجاد کند، اما برای رسیدن به جایگاهی پایدار و اثرگذار، نیازمند سیاستگذاری جامعه‌محور، نگاهی تازه و ساختاری تقویت‌شده است.

باید گفت که جشنواره تئاتر کوردی سقز (از سال ۱۳۸۶ تا الان بیست‌ویکمین دوره در آذر ۱۴۰۴ برگزار می‌شود) حالا اگرچه یک برند جهانی است، اما به لحاظ کیفیت و شیوه برکزاری، هنوز در حد یک «ویترین محلی» است.
وقتی از نزدیک به آن نگاه می‌کنی، می‌بینی هنوز بین «تصویر ذهنی و انتظاری » که از آن داریم و «واقعیت روی صحنه» فاصله‌ی زیادی وجود دارد. منِ نوعی که سال‌ها در حوزه‌ی هنرهای تجسمی کار کرده‌ام و بارها نمایشگاه‌ها، پرفورمنس ها، و‌تئاتر های پرمدعا را از نزدیک دیده‌ام، دقیقاً این شکاف را در سقز می‌بینم: یک رویداد با پتانسیل جهانی که هنوز به یک «پروژه‌ی جریان‌ساز» تبدیل نشده است.

 

اولین چیزی که به چشم یک تجسمی‌کار می‌آید، نبود «سازماندهی نمایشگاهی» است، در المپیک هنر به این صورت نیست که فقط «فراخوان بزند و هر چه آمد را بچیند». بلکه آثار را انتخاب، هدایت و حتی سفارش می‌دهند. در سقز اما هنوز انتخاب آثار شبیه به «داوری مسابقه‌ی مدرسه‌ای» است: چند داور می‌نشینند، امتیاز می‌دهند و تمام. نتیجه؟ سطح کیفی آثار به شدت نوسان دارد و بخش بزرگی از ظرفیت تئاتر کوردی هر سال روی زمین می‌ماند.

 

دومین مسئله از نگاه تجسمی، «تکرار فرمت» است. ما در هنرهای تجسمی وقتی می‌بینیم یک گالری هر سال همان چیدمان، همان نور، همان نوع ارائه را تکرار می‌کند، می‌گوییم «مُرده». سقز هم دقیقاً همین بلا سرش آمده: همان سالنِ ارشاد، همان ۵۰–۶۰ دقیقه‌ای‌های کلاسیک، همان دکورهای آشنا، همان مدل اجرا. در حالی که تئاتر امروز دنیا (و حتی تئاتر کوردی در بخش‌های مستقل) به سمت پرفورمنس، تئاتر محیطی، اجراهای سه بعدی که شامل بو، دما و محیط خاص برای اجرا رفته. جشنواره‌ای که ادعای بین‌المللی بودن دارد، باید دست‌کم یک بخش «تجربی/میان‌رشته‌ای» یا «هنر در فضای عمومی» داشته باشد تا نفس تازه‌ای به بدنه‌ی تئاتر کوردی بدهد.

 

سومین نکته‌ای که برای منِ تجسمی‌کار آزاردهنده است، «فقدان رویدادهای موازی و زمینه‌ساز» است. در بی‌ینال یا المپیک هنر  ونیز یا دوسالانه استانبول یا حتی شارجه، شما فقط نمایشگاهی از آثار تمام‌شده نمی‌بینید؛ کارگاه، سخنرانی، پرفورمنس خیابانی، انتشارات، رزیدنسی، بازارچه‌ی هنر و ده‌ها اتفاق جانبی دیگر همزمان جریان دارد. سقز اما هنوز در حد «چند اجرا + اختتامیه» مانده. اگر بخواهد واقعاً پایتخت تئاتر کوردی شود، باید تبدیل به یک «اکوسیستم» شود، نه یک «ویترین چهارروزه».

 

اینجا هم به شکل «معامله‌ی دوطرفه‌ی جشنواره‌ای» گروهی هر سال هستند چون با فلان جشنواره‌ی دیگر تفاهم‌نامه دارند، گروهی اصلاً دعوت نمی‌شوند چون بودجه‌ی سفر ندارند. این دقیقاً همان چیزی است که جشنواره های درجه چندم را از درجه یک جدا می‌کند: شفافیت و معیارمحوری در دعوت و انتخاب.
جشنواره تئاتر کوردی سقز اکنون در همان نقطه‌ای ایستاده که بی‌ینال تهران در دهه‌ی ۸۰ یا دوسالانه‌ی نقاشی کشورهای اسلامی در دهه‌ی ۹۰ ایستاده بود: همه می‌دانند پتانسیلش بالاست، همه دوستش دارند، اما هنوز «جریان‌ساز» نشده. برای اینکه از «نمایشگاه آثار» به «پروژه‌ی جهانی» تبدیل شود، به سه چیز همزمان نیاز دارد:
۱. یک تیم حرفه‌ای با چشم‌انداز چندساله (نه هیئت داوران موقت)
۲. بودجه‌ی مستقل و شفاف و حمایت تولیدی برای گروه‌های جوان
۳. شجاعتِ فرمی و مضمونی: پذیرش ریسک، تجربه‌گرایی و گفت‌وگوی واقعی با جهان امروز؛

اگر این سه اتفاق بیفتد، سقز واقعاً می‌تواند همان چیزی شود که امروز فقط در شعار ادعایش را داریم: سقز پایتخت واقعی تئاتر کوردی جهان. وگرنه همچنان یک «جشنواره‌ی خوب محلی و منطقه‌ای» باقی خواهد ماند که هر سال چند روز حال‌مان را خوب می‌کند و بعد دوباره فراموش می‌شویم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *