دربارۀ کتاب سالهای فراموش شدۀ ناسیونالیسمِ کورد در ایران، نوشتۀ پروفسور عبّاس ولی
یادداشت: عبدالقادر نیازی، نویسنده و منتقد
تفکّر و بە تبع آن خوانش واسازانە و ساختارشکنانە از یک کلان روایت وسیع تحت عنوان ناسیونالیسم کوردی، با اینکە در میان ما گاهاً با دشواریهایی روبرو بودە، امّا نیازمند ابداع شیوەهایی از پی ریزی در وضعیتهایی بودە کە رویّە یا حیات فعلی و موجود را در تنگناهای معرفت شناختی قرار دهد آنهم نە با متوِّرم ساختنِ ابعاد ایدئولوژیکی و هیجانی و ایماژیک، بلکە با دشوارەانگاری و استمرار تفکر و اندیشە.
درست است کە در این مورد با محدودیتهای زیادی از طرف دیگری(others) از یکسو و از سویی با فقر تئوریک و خلأهای وجودشناختی زیادی از سوی خودمان مواجە بودەایم امّا بر فرضِ بازبودنِ فضا برای پراکسیس و تفکر نیز، امتناع از چنین تکلیفی اصلاً توجیەپذیر نباشد، کلنجار رفتن با مشتی ایدەهای تکراری و منجمد و غیرقابل انعطاف و غلیظ ایدئولوژیک و نامقیَّد بە هر گونە آگاهی و خودآگاهی تاریخی در مورد پُرسمانِ ناسیونالیسم کوردی نیز، آنهم در گیرودار خاورمیانه و جهان نیز در این شرایط کە ما کوردها نیازمند بازنمایی و حداقل بازتعریفی نوین از شرایط استراتژیک خود هستیم، چندان منطقی بنظر نمیرسد. چە آنکە بنظر میرسد کە با خوانشی سیستماتیک و نظام مند از پُرسمانِ ناسیونالیسم کوردی، میتوان بە ایدە و راهکارها و حتی تبارشناسی جدیدی از ناسیونالیسم کوردی رسید کە امکان انعطاف آن را در بستری استراتژیک و سیاست جهانی نیز فراهم کند. در یک کلام، نباید از این مهم غافل بود کە پرسمان ناسیونالیسم کوردی، دیگر نە با موضعگیریهای منطقەای و ایدئولوژیک و هیجانی کە ابداً بدون درنظرگرفتن سیاست جهانی قابل فهم و خوانش مدرن و متفاوت نیست. مقدمە پیش گفتە مذکور از همان ابتدا در نظر داشت کە بە این مهم برسد کە داشتن قسمی نگاەِ واسازانە و داشتن تعریفی مشخص و بەروز از ناسیونالیسم کوردی، مبتنی بر روشهاییست کە نتیجەاش چیزی نیست جز تفاسیر متفاوت کە البتّە حداقل سودش، متوجە کردن ما بە ناکارآمدی تصوّرها و پنداشتهاییست کە درجهان بودگیِ ما را تنها در وضعیتهای زیست جهانی محلّی توجیە میکند و از سویی هم کلان روایتهای ما را در راضی بودن بە وضع موجود نگە داشتە و بە آن ماهیّتی شیٔ وارە میدهد. بازگوکردن کلان روایتِ ناسیونالیسم کوردی در هستیِ اجتماعی اش، آنطور کە دارای تاریخ منحصر بەفرد خود باشد، در کتاب “سالهای فراموش شدەی ناسیونالیسم کوردی در ایران”، نوشتە “پروفسور عباس ولی” نمود بارزی ست از یک خوانش دقیق، روشنگر و البتە آکادمیک و تئوریک و از سویی در تقابل با وضعیّت موجود و کنسرواتیوشدەای کە وضعیت ناسیونالیسم کوردی را بە این روز انداختە، بدون آنکه پذیرای نقدهایی آسیب شناسانه باشد. در صورتیکە در حوزە نظری و تئوریک و بینارشتەای، قائل بە نوعی عینیّت یافتگی و پدیدارشناختی باشیم، بدون هیچ شک و تردیدی میتوان کتاب” سالهای فراموش شدەی ناسیونالیسم کورد در ایران” را فارغ از نقد و انتقادهای موجهی کە بر آن وارد است را، نوعی رخداد در قلمرو نظری بە شمار آورد. رخدادی کە در یک بستر واسازی شدە از ناسیونالیسم کوردی روی دادە و همە جوانب آن را در نظر میگیرد. آنچە کە در این میان امّا عیان است این است که مشروط بە نوعی همگرایی جدی با نظرات ایشان، درمی یابیم کە تاکنون نە با ناممکن بودنْ کە با نوعی امتناع تفکّر در مورد خوانشهای واسازانە و متفاوت و مدرن از ناسیونالیسم کوردی در ایران روبرو بودەایم کە نمود بارز آن در مورد جمهوری کوردستان رخ دادە. در واقع خوانش “پروفسور ولی”، ضمن اینکە اپوخە و تعلیق خوانشهای کلاسیک و سنّتی و البتە عشیرەای و آرکائیک از ناسیونالیسم کوردی است، همزمان هرگونە خوانش جزم اندیشانە را در پرانتز میگذارد تا آن را در بستر آگاهی و خودآگاهی تاریخی قرار دهد و بە آن انضمامیّتی تاریخی و ناب ببخشد. تا آنجا کە بە تجربۀ تاریخی و انضمامی ما مربوط میشود، برخورد با قضیّە ناسیونالیسم کوردی و لنگرانداختنهای عشیرەای و کلیشەای و سنّتی از آن در خیلی از موارد، مضحکتر از این است کە بتوان آنطور با آن جدی برخورد کرد کە “پروفسور عباس ولی” با قرائت مدرن و بینارشتەای با آن. واقعیت آنست کە آن نسبی گرایی و عقل ستیزی نابی کە عرصە تفکّر در مورد ناسیونالیسم کوردی را بە سیاستهای ژورنالیستی و کم عمق تقلیل میدهد، در خیلی از جاها، چیزی جز بُنجُل فروشیِ سیاسی و در خوشبینانەترین حالت، نوعی شانتاژ سیاسی و آویزان بودگی نبودە امّا، برخلاف نظریات ناب و مدرن “پروفسور عباس ولی”، خوانندەی کورد آنطور کە لازم بودە بە خوانشهای مدرن و متفاوت از ناسیونالیسم کوردی نە اینکە دسترسی نداشتە باشد بلکە در نوعی دگماتیسم سیاسی و مقاومت در برابر خوانش واسازانە و ساختارشکنانە از آن گیرافتادە کە امکان هرگونە دسترسی ساختارشکنانە و چند بعدی بە آن را نامحدود و البتّە تا حدِّ زیادی ناممکن ساختە است. اینکە پروفسور “ولی”، با گُسستِ روایی از پُرسمانِ ناسیونالیسم کوردی در ایران بخصوص در مورد جمهوری کوردستان در مهاباد، بەهیچ وجە دنبال قطع پیوند ناگسستنی میان کلّی گرایی و حذف نگرش چند بُعدی نیست و همە جوانب ناسیونالیسم کوردی را با رویکردی بینارشتەای مورد مطالعە قرار دادە، خود دلیلی بر مقاومت جدّی ایشان در برابر نگاە کلاسیک و سنتی و البتە آرکائیک و ایدئولوژیک بە ناسیونالیسم کوردی از یکسو و ارائە خوانشی جدید و متفاوت از سوی دیگر است کە درصدد بازخوانی ناسیونالیسم در یک بستر غیرایدئولوژیک، غیر انتزاعی و غیر ایماژیک است. هر چند پروژە فکری ایشان، در چند سال اخیر با مقاومت ها و ناملایمتهای زیادی روبرو بودە امّا بەراحتی میتوان آن را نشانە ظهور یک گُسست یا تجلّی اَمرِ نو در حوزە سیاست و سیاست اندیشی قلمداد کرد کە مهمترین خصلت آن، نە تنها نظام مندکردنِ پُرسمانِ ناسیونالیسم کوردی بلکە تقابل با هرگونە نظام سازی بی بُنیادی ست کە شجاعت و جدّیتِ منطقیِ تفکُّر ایشان را در تقابل با غنیمت شماریها، خوش باشیها و بازیگوشیهای لذّت گرایانە و سطحی و ایماژیک و روتین نشان میدهد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع :
1): تفکر اضطراری/ امید مهرگان/چاپ دوم۱۴۰۰/تهران، نشر گام نو
۲): شهر در دیدار ناسیونالیسم(مهاباد در گذرگاە تاریخ)/دکتر صلاح الدین خدیو/نشر بصورت الکترونیکی ۱۴۰۴
۳) : صورت معقول و شورشیان نامعقول/مرحوم دکتر هێرش(زکریا قادری)
۴): گفتارهایی در خاستگاە ناسیونالیسم کرد/پروفسور عباس ولی و دیگران/چاپ اول۱۳۹۸/تهران، نشر چشمە
۵) : الن بدیو(فلسفە، سیاست، هنر، عشق)/مراد فرهادپور و دیگران/چاپ اول۱۳۸۹/تهران، رخداد نو